هشدارهای پنج سال پیش مرحوم سید مهدی طباطبایی / فضول باشی ها، حمله ورها و حمله کننده ها بر حجاب خانم ها تاثیر منفی دارند
اعتراضات دی ماه ۹۶ و تحلیل های صورت گرفته حول آن، مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور و... باعث شده است تا در هفته های و روزهای اخیر مسئولان و نخبگان کشور به طور همزمان از جوانب مختلف به تحلیل شرایط روز جمهوری اسلامی ایران بپردازند.
در همین رابطه به سراغ یکی از روحانیون پیشکسوت و برجسته تهران رفتیم که به واسطه منابر وعظ و خطابه ای که سالها داشته و ارتباطش با مردم، تحلیل های مهم و قابل توجهی از وضع موجود جامعه دارد.
متن گفت و گوی با حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی طباطبایی در ادامه می آید:
امروز چهل سال پس از پیروزی انقلاب و ورود امام به کشور در صحنه اجتماعی ما تحولات اساسی را می بینیم. حرف هایی در جامعه زده می شود که با تریبون های رسمی مثل نماز جمعه، صدا و سیما و مسئولین خیلی فرق دارد و می توان گفت ارزش های رایج بین بخش قابل توجهی از نسل جدید متفاوت است. از شما به عنوان معلم اخلاق و شخصیتی که با اقشار مختلف مردم سر و کار دارید می خواهم بپرسم چه اتفاقی در جامعه رخ داده که حرف نسل جدید با نسل های قبلی و ارزش هایی که در جامعه تدوین می شود آنقدر فرق دارد؟
موضوع بسیار مهمی که در تمام ادوار زندگی انسان ها پیش می آید تغییرات و تحولاتی است که به وجود می آید؛ اعم از اینکه به صورت جوّی، طبیعی، اجتماعی و فرهنگی و مردمی و وارداتی یا ایجاد شده باشد. این مسأله آنقدر مهم است که در قرآن تغییرات را به تغییرات وابسته کرده و می فرماید که « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»؛ یعنی به دست خودشان تغییر کنند و عوض شوند. دوره های زندگی هیچ وقت یک جور نبوده و نخواهد بود.
ولی مسأله مهم ما این است که انقلابی رخ داد که همگانی بود، مردم بر اساس بینشی که پیدا کرده بودند رأی بالایی به جمهوری اسلامی دادند؛ آن بینش دو کلمه بود، اسلام و مبانی اسلام و دین؛ و عمده ترین مسأله این است که مردم مسلمان واقعی شوند. این هم گیرا است، هم خوب است و هم نقش دارد. حرف هایی که امام اول در نجف، قم و پاریس و بعد از ورود به ایران زده، همه ضبط شده و نوار دارند. اگر آنچه آن روز فرمودند کاملا اجرا می شد، خواسته همین مردم بود که به آن رأی دادند؛ ولی آنها اجرا نشد. قسمتی از آنها ابتدای انقلاب اجرا شد و دیگر اجرا نشد. لذا از اول هم علمایی که مخالف با این حرکت بودند، کسی با اصل حرکت مخالفت نداشت، در مورد اینکه چه کسی بعد از انقلاب اداره کننده باشد بحث داشتند.
در مشروطه و بعد از مشروطه هم همین حرف ها مطرح شده و من هم یگانه رابط بین علمای خراسان و مرحوم امام بودم. البته رابطی که مرحوم امام به مشهد می فرستادند پنج نفر بودند؛ آیت الله حسینعلی منتظری، آیت الله عبدالرحیم شیرازی، آیت الله علی مشکینی و آیت الله سید محمدرضا سعیدی خراسانی و گاهی هم آیت الله اسدالله نجف آبادی. مجموعا همه با هم نمی آمدند و گاهی هم فاضل هرندی می آمد. اولین مرتبه سه نفر یعنی آقایان منتظری، شیرازی و سعیدی آمدند که نامه های آقای خمینی را می آوردند. من رابط بین علمای مشهد بودم؛ آیت الله میرزا احمد کفایی، آیت الله عبدالحسین سبزواری، آیت الله حسن قمی، آیت الله سید محمد هادی میلانی و آن زمان پیام هایی بود که با دیدار علماء می آمدند.
آقای کفایی نامه اول را خواند و در حضور همین آقایان این حرف را زد که به نظر من این حرکت خوب نیست و سرانجام خوبی ندارد. پس اصل ماجرا در تغییراتی بود که همه پیش بینی می کردند. چون امام، با آن قدرت روحی که داشت، همین کلماتش توانمندی او در کارها را نشان می دهد و همین کلمات را از اول تا آخر به کار برده است.
امام روزی که بیرون از کشور بودند کلمه «آزادی» را مطرح کردند؛ «به حقشان می رسند» و «به حقشان می رسانیم» را مطرح کردند. اینها عبارات مرحوم امام است. یعنی امام کار را ملی و مردمی کرد. این بالاترین سوژه امام بود که وارد ایران شد. جملاتی از این قبیل که «من یک طلبه ساده هستم» واقعا اشک در چشم ها پیدا می شد؛ و یا این جمله که «من یک طلبه ام و از خود چیزی ندارم».
خدا چه چیزی می فرماید؟ ما آنچه را می گوییم که رسول الله (ص) فرموده است. یعنی مردم به وجدان دینی پذیرفتند که باید از خدا و رسول (ص) اطاعت کنیم؛ و در تمام عمرشان شنیدند که دین سهله و سمحه است؛ یعنی آسان، شیرین، گرم، مهربان، محبت آور، محبت پرور و مهرپرور است و مردم دوست داشتند. با انجام این کار انقلاب شد. الحق باید بگوییم هیچ کس نبود که فداکاری نکند و اگر هم بود خیلی اندک بود و با همه سختی ها هم ساختند. یواش یواش خود مسئولین عوض شدند
در عمل افراد تغییرات زیاد شد؛ چون می فرمودند کار از مردم و دست مردم است. همین کار را هم کردند؛ رأی گرفتند و مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان درست کردند. برای اینکه بر حکم خدا باشد، نه شخصی و نفسانی؛ نفسانی استبداد می شود. خیلی مواقع در حرف های آقای خمینی نزدیک به این مضامین هست که می فرمایند «اگر بنا شد شما به این دستورات عمل نکنید خدای ناکرده نفسانی و تبدیل به استبداد می شود.»
نامه امام به نمایندگان مجلس: مدام از من چیزی نخواهید و خود شما رأی دهید
در قانون اساسی مطالبی مطرح شد که درگیری زیاد شد و نکته مهمی که آنجا مطرح شد ولایت فقیه بود؛ این برای آنها سنگین بود. یعنی همه مردم تابع ولی فقیه شوند. چون امام خیلی باهوش و آگاه بود این کلمه را استعمال می کرد اما در عمل این کار را نمی کرد. چندین مرتبه به مجلس نامه نوشت که مدام از من چیزی نخواهید و خود شما رأی دهید. نامه ای به مجلس نوشته و می فرماید که سعی کنید خلاف حکم خدا و رسول و کار مضرّ برای مردم نباشد. گرچه اگر خلاف شرع هم باشد شورای نگهبان بر می گرداند ولی رأی دهندگان معصیت کار هستند که چرا این رأی را دادند. حقوق مردم را رعایت کنید. همه جای حرف از رعایت حق می زدند. اولین سخنرانی هم آقای فخرالدین حجازی سخنرانی کرد و خیلی امام را بالا برد که تو سلیمان زمانی و هرچه می خواهی بگو و فرمان، فرمان تو باشد. آقای خمینی آنجا عظمت به خرج داد و فرمود، «من می ترسم که این حرفها باورم بیاید». یعنی همه چیز مردم هستند. مردم خوششان می آید کار دستشان باشد. بار اول تندروها کار را گرفتند. دور دوم تندرو و کندرو با هم افتادند. دور سوم کندروها یک مقدار جلو و تندروها عقب افتادند. همه اینها به صورت من درآوردی شد که دیگر حکم الله نیست؛ اسمش حکم الله است ولی عملا حکم الله نیست.
سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که چطور بین این حکم الله و نظر امام که به مجلس می گوید به رأی خودتان عمل کنید همنشینی برقرار کرد که هم حکم خدا اجرا شود و هم مردم راضی باشند؟
هیچ وقت نیست که حکم خدا باشد و مردم راضی نباشند. همیشه مردم به حکم خدا راضی هستند. ما حکم خدا را خراب می کنیم. مثلا خدا می گوید قهر نباشید و آشتی کنید، مردم نه می گویند؟ خدا می گوید دروغ نگویید، مردم نه می گویند؟ خدا می گوید خیانت نکنید، مردم نه می گویند؟ ما دروغ گفتیم. یعنی مثلا ما گفتیم خیانت نکنید ولی عمل نکردیم؛ مردم می فهمند. الآن حرف مردم این است که مال هایی که دیگران به نام انقلاب خورده اند را برگردانند و آنهایی که خیلی پست ها را اشغال و مدام من من کردند کنار بروند و همان چیزی که گفته اند را عمل کنند.
مثلا در مورد مسأله حجاب که اخیرا مطرح شده علماء و شخصیت های مختلف اختلاف نظر دارند.ابدا.در اصل حجاب اختلافی نیست؛ حجاب واجب است و جزو ضروریات اسلام است اما آیا هر واجبی را با اجبار باید اجرا کرد و به چه شیوه ای؟ آیا اجرای واجبات منطق ندارد؟ اسلام دین اقناع و منطق است.
عده ای می گویند حجاب اجباری نیست و وظیفه حکومت نیست که نظارت کند و عده ای می گویند که وظیفه حکومت اقامه اجباری حجاب در جامعه است.
همیشه حرف هست. اسلام این را نمی گوید. قرآن می گوید چشم هایتان را کاهش دهید. همه علماء هم همین حرف را می زنند. ما یک ستر عورت و یک حجاب داریم. ستر عورت از زنان واجب است؛ چون جزو نظام است. زنانی که در خیابان هستند و چارقد به سر دارند و مویشان و گلویشان بیرون است؛ این چارقد چه حجابی است؟ همین را کتک می زنند و شوهرش را از بغلش پیاده می کنند و نامحرم را کنارش می نشانند؛ به عنوان امر به معروف و نهی از منکر. این خلاف است. من خودم در جریان امر به معروف و نهی از منکر بودم؛ این کارها خیلی شده است. مثلا فرد شراب خورده و وقتی به خانه او می رفتند تلویزیونش را می آوردند. شراب خواری چه ربطی به تلویزیون فرد دارد؟ یعنی کارهای من درآوردی زیاد شده است. شما باید بپذیرید این کارهای خلاف انجام گرفت و این طور شد. همین الآن هم، وقتی می گوییم ما اسلام را پذیرفته ایم، لوازم اسلام هم می پذیریم. لوازم اسلام را همین مقداری که در رساله عملیه است، اگر می گویند اختلاف هم هست مسأله رهبری است و حکم شرعی که یک مجتهد به عنوان رهبر گفته باشد. این اضافات دولتی و مردمی و اجرایی است؛ اشخاص می خواهند یک کاری را اجرا کنند، بد اجرا می کنند. می گویند برو کلاه بیاور، سر می آورد.
بیشتر بخوانید :
- بیانیه مجمع روحانیون مبارز درپی فوت مهسا امینی
- واکنش سید محمد خاتمی به ماجرای «مهسا امینی»
منبع خبر: خبر آنلاین
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران