دومین جلد «هفت‌نشانه» چاپ شد/«قتل‌عام» در کتابفروشی‌ها

دومین جلد «هفت‌نشانه» چاپ شد/«قتل‌عام» در کتابفروشی‌ها
خبرگزاری مهر

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «قتل‌عام» نوشته مایکل آدامز به‌تازگی با ترجمه ساره ارض‌ پیما توسط انتشارات فاطمی منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب دومین‌جلد از مجموعه «هفت‌نشانه» است که مایکل آدامز درباره زندگی ۷ نوجوان نوشته و ترجمه‌اش در قالب یکی از کتاب‌های «طوطی» (واحد کودک و نوجوان انتشارات فاطمی) به چاپ رسیده است.

باران آتش، قتل‌عام، نابودی کامل، کلید مرگ، ارباب جنایت، موج وحشت و نقطه صفر، عناوین این‌هفت‌گانه هستند که تا به حال ترجمه «باران آتش» و «قتل‌عام» از آن‌ها منتشر شده است.

مجموعه هفت‌نشانه درباره هفت‌علامت و هفت‌روز برای نجات دنیا است و در آن، هفت‌نوجوان با نام‌های یاسمین، ایزابل، اندی، دیلن، جِی‌جِی، زاندر و میلا با شرکت در مسابقه مرموز شهامت، برنده سه‌چیز می‌شوند: شهرت، ثروت و گشتن دور دنیا. اما این‌هفت‌نفر برای رویارویی با اتفاقات خطرناکی که از پی می‌آیند، آماده نیستند. هفت‌نماد رازآلود که شهرتشان «اولین‌نشانه» است، با پیش‌بینی یک‌انفجار از راه می‌رسند و یکی از برندگان را وادار به جنگیدن برای نجات جانش می‌کنند. تمام کشورش را هم به آشوب می‌کشند. به این‌ترتیب زمان زیادی نمی‌گذرد که برندگان جایزه شهامت ناچار می‌شوند از هفت‌نشانه رمزگشایی کنند و مغز متفکر ناشناسی را شکست دهند که صاحب یک‌قدرت وحشتناک است.

در جلد دوم مجموعه پیش‌رو،‌ یک‌نفر گم شده و احتمال دارد مرده باشد. دو نفر هم گرفتار قانون شده‌اند و فقط چهار نفر برای رمزگشایی از دومین نشانه باقی مانده‌اند. در این‌جلد، یاسمین،‌ زاندر، اندی، دیلن، جی‌جی، ایزابل و میلا که برنده جایزه شهامت شده‌اند، مشغول نبرد با دشمنی مرموز هستند که هیچ‌ترسی از کشتار مردم ندارد. آن‌ها خیلی دیر فهمیدند اولین‌نشانه حمله‌های فاجعه‌بار مصر را پیش‌بینی می‌کرده و حمله‌هایی به این‌کشور، آن را به آشوب کشیده است.

حالا هم هیچ‌اثری از یاسمین نیست و زندگی آدم‌های بیشتری در معرض تهدید قرار گرفته است. اندی و دیلن هم بازداشت شده‌اند. به این‌ترتیب این‌سوال پیش می‌آید که آیا چهار برنده دیگر جایزه شهامت، می‌توانند دومین نشانه را رمزگشایی کنند و جلوی نقشه ویرانگر نشانه‌ساز را بگیرند یا نه؟

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

«روی جایی که می‌خوای بری تمرکز کن، نه جایی که بودی.»

این هم یکی دیگر از حرف‌های مادربزرگش بود که زیر لب زمزمه کرد. یاسمین حدس می‌زد نیم‌ساعتی می‌شد که توی کامیون بود. به‌زودی باید به اسکندریه می‌رسید. وقتی مطمئن می‌شد توی شهرند، پشت چراغ قرمز می‌پرید بیرون. پیش خودش تصور کرد که تاکسی می‌گیرد، به هتل اینفینیتی می‌رود و بعد نوبت داغ‌ترین و طولانی‌ترین حمام زندگی‌اش خواهد بود.

اما چه اتفاقی داشت می‌افتاد؟ سرعت کامیون کم شد. یاسمین صدای غژغژ ترمزها و قرچ‌قرچ دنده را شنید. یعنی به اسکندریه رسیده بودند؟ یاسمین که مشتاق دیدن حومه اسکندریه بود، از لای برزنت‌ها نگاه کرد. وقتی کامیون پیچید و سرعت گرفت، کمی برزنت را کنار زد. سعی کرد تعادل خودش را حفظ کند و دوباره نگاهی به بیرون انداخت. ترافیک و چراغ‌های بزرگراه پشت سرش در دوردست کوچک‌تر می‌شدند. کامیون دور زده بود!

حالا دور و بر کامیون را تاریکی گرفته بود. یاسمین جاده را می‌دید که از زیر چراغ‌های عقب کامیون به‌سرعت رد می‌شد. اگر سعی می‌کرد بپرد، حتما کشته می‌شد. یاسمین که نزدیک بود اشکش بریزد، خودش را کشاند عقب.

این‌کتاب با ۲۴۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۹ هزار تومان منتشر شده است.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: دومین جلد «هفت‌نشانه» چاپ شد/«قتل‌عام» در کتابفروشی‌ها