رنجی که فریدون مشیری بردوش می‌کشید چه بود؟

آفتاب‌‌نیوز :

امروز، سی شهریور، نودوششمین زادروز فریدون مشیری است.

ملک‌الشعرای بهار، شاعر و ادیب فقید، می‌گفت که «فریدون مشیری با شعر «کوچه» در بین جوانان ایران به شهرتی جاودانه دست یافت». (بهار، محمدتقی، فردوسی، تیر ۱۳۸۸، شماره ۷۸)

این درحالی است که پرویز خائفی، شاعر و حافظ‌پژوه فقید، شعر مشیری را مانا دانسته و دربارۀ ویژگی‌های شعر او توضیح داده است: «مشیری از شعر کلاسیک و غزل و حتی بهاریه مانند شروع کرده بود، اما خیلی زود به شعر توللی پیوست و زود هم از وزن‌های معمول پا به عرصۀ وزن نیمایی گذاشت. اما هرگز اصالت رمانتیک و تغزلی شعر خود را قربانی جنجال و هیاهوی موج نو نکرد. با کار کسی مخالف نبود، تندترین شیوه‌ها را هم می‌خواند، اما شعر‌هایی را در دفتر شخصی خود یادداشت می‌کرد که به دلش نشسته بود، همان یادداشت‌ها امروز مجموعه‌ای دوجلدی است به نام «شکفتن‌ها و رستن‌ها» که از بعد از مشروطه تا همین اواخر است. در زمان شاه شعر «ترسم ز فرط شعبده چندان خرت کنند/ تا داستان عشق وطن را باورت کنند» را به خط توللی برای او فرستادم و ناگهان در همه ایران اشاعه یافت تا آنجا که بعضی‌ها برای خودم نقل می‌کردند! این شعر امروز در همان کتاب گزیده‌های انتخابی اوست.» (خائفی، پرویز، عصارۀ خاطرات چهل سال آشنایی با شادروان فریدون مشیری، گزارش آذر ۱۳۷۹، شماره ۱۱۸)

او باور داشت مشیری علی‌رغم اینکه گاهی از تغزل و عشق و دلبستگی به زندگی، گریزی هم به شعر‌های اجتماعی زده است، اما همیشه کارش در حد شعار سیاسی متجلی شده است و می‌گفت: «در قطعاتی که از خرد انسانی و نفس زندگی و آرایه‌های طبیعت صادقانه سخن گفته است، شاعری است که از مسیر تغزل به مردم پیوسته است. بار‌ها دراین‌باره بحث داشتیم که توصیف ارزش‌های زندگی به صورت غیرمستقیم نوعی شعر مردمی است که جذب مردم به هنر، کار شعر سیاسی را می‌کند. وقتی مردم کوچه و بازار شعر تو را می‌برند و می‌خوانند و بالاترین شمارگان کتاب شعر را داری، همدردی با طبقات مختلف انسان‌هاست و وقتی شعر شاعر جنبه انسانی پیدا کرد سیاست در قالب اصیل وارد شعر شده است و لزومی ندارد از ایدئولوژی خاصی حمایت کنی.» (همان)

خائفی در «عصاره خاطرات چهل سال آشنایی» با این شاعر گفته است که «او هم از شاعران بعد از ۲۸ مرداد بود و اندوه این شکست را تا واپسین دم حیات بدوش می‌کشید، ولی به حزب و گروه ویژه‌ای وابسته نبود. رابطۀ تفکر انسانی و اصالت فکری و زندگی جدا از حیله و نیرنگ با شعر او پیوند عمیق ایجاد کرده بود که در همۀ توصیف‌ها و تعبیر‌های شعری او هویدا بود. زبان شعر نیمائی در شعر مشیری هموار و پالایش شده بود، شاید در تعمق شعری به اعماق نمی‌رفت، ولی عمق شعر را می‌شناخت و تهی از اندیشه و تفکر نبود.»

به‌گفتۀ این شاعر فقید، فریدون مشیری از مغلق‌گویی و پیچیده گفتن خوشش نمی‌آمد.

خائفی باور داشت که مشیری ساده و صریح و شفاف حرفش را می‌زد و می‌گفت: «شعر مشیری، شعر بالنده تغزل در کنار مشخصه‌های شعر سیاسی و اجتماعی معاصر است. خودش می‌گفت فلسفه و جهان‌بینی در شعر من از نگاه به گل و کل آفرینش در چهارچوب زیبائی شکل می‌گیرد. گاهی برای جنگ ویتنام و لومومباو اختلاف نژادی و نظایر این‌ها شعر می‌گفت، اما تنها بیان احساسی و انزجار بود، مرگ بر بدی و زنده باد خوبی بود، کنکاش ماهوی نبود، تعمق و تفکر سیاسی در حد شناخت جراحت‌ها و زخم‌ها و عوامل زاینده آن‌ها بود. رنج می‌برد و رنجش را در معیار بیان تألم ادا می‌کرد. زود رنج و پایدار در دوستی بود و مدافع واقعیت.» (همان)

او شعر مشیری را مانا دانسته بود و دربارۀ واپسین روز‌های زیست دوست دیرین خود گفته بود: «اواخر خیلی خسته و فرسوده بود، اما تا آخرین روز‌ها و لحظه‌ها از مرگ و رفتن سخن نمی‌گفت.»

«تشنه طوفان»، «گناه دریا»، «نایافته»، «ابر و کوچه»، «بهار را باور کن»، «پرواز با خورشید»، «از خاموشی»، «مروارید مهر»، «آه باران»، «لحظه‌ها و احساس» و... برخی از آثار فریدون مشیری هستند که در سیزدهم آبان‌ماه ۱۳۷۹ از دنیا رفت.

منبع خبر: آفتاب

اخبار مرتبط: رنجی که فریدون مشیری بردوش می‌کشید چه بود؟