دو اختر تابناک سپهر فلسفی

فارابی در کیهان شناسی و روانشناسی تقریباً یکسره تابع ارسطو بود البته به استثنای نظریه صدور یا فیضان که منشأ نوافلاطونی و ایرانی داشت ولی در نظریات سیاسی عمدتاً دو رساله بزرگ افلاطون، جمهوری و قوانین، را با تغییراتی برای منطبق ساختن تعالیم فیلسوف یونانی با اوضاع و احوال عصر خویش، اساس قرار می‏داد. در نوشته‏های فارابی تصویری تمام نما از جهان بینی مکتب اسلامی می‏بینیم. خدا در قله هستی و معادل اَحَد در فلسفه فلوطین و علت اول نزد ارسطو است، و عقل اول از او منشأ می‏گیرد.

به عقیده او، عالیترین سعادت برای آدمی پرورش قوه خردورزی است که در نتیجه عمل عقل وهم، یا عقل فعال، بر آن قوه حاصل می‏شود و حاصل آن تفکر است. کسی دارای صلاحیت اداره جامعه است که علاوه بر فضایل عملی، از فرزانگی فلسفی نیز بهره‏مند باشد، و چنین فرزانه‏ای همانا پیامبر است و وضع اصول و قوانین مؤدی به سعادت بشری تنها از او ساخته است. نظریات سیاسی فارابی نه تنها در کلیات، بلکه در بعضی از جزئیات نیز از نظریه سیاسی افلاطون اقتباس شده است. پیامبر فرمانروای فارابی همان حاکم حکیم افلاطون است که فرمان می‏دهد و از هیچ موجود بشری فرمان نمی‏برد، و در زیر او سایر لایه‏های اجتماعی است و بالاخره لایه تحتانی مرکب از افرادی که فقط فرمان می‏برند و صلاحیت فرمانروایی بر هیچ کس را ندارند.

دومین حکیم بزرگ ایرانی عالم اسلام ابن سیناست که به اجماع اکثر قریب به اتفاق مورخان و صاحب نظران مهمترین، نوآورترین، و نیرومندترین فیلسوف مسلمان از آن زمان تاکنون بوده است. نهضت فلسفی شرق اسلام با ابن سینا به باروری کامل رسید که بانی منسجم‏ترین و ظریفترین و جامعترین نظام فلسفی قرون وسطی بود. افکار او در فلسفه مدرسی جهان مسیحیت تأثیر عمیق داشت و در جهان اسلام هنوز یکی از ارکان آموزش فلسفی در مراکز دانش سنتی اسلامی است. شاید دلیل بقای حیرت انگیز نفوذ او در حوزه‏های علمیه تا امروز کوششهای عمیق وی برای آشتی دادن خردگرایی یونانی با اصول عقاید اسلامی بوده است.

محور مابعدالطبیعه ابن سینا، تقسیم وجود به ممکن و واجب است، و او برای صورت‏بندی این نظریه که تأثیر آن هنوز در فلسفه شرق و غرب دیده می‏شود، بین ماهیت و وجود تمایز بارز قائل شد. اساس تفکیک ماهیت از وجود بنا به رأی شیخ الرئیس، در نظریه ارسطویی حرکت و نظریه نوافلاطونی فیضان گذاشته شده است. ولی ابن سینا برای رسیدن به نتیجه مطلوب، ناچار بود هم در نظریه فیضان و هم در نظریه ارسطو در باب ماده و صورت تغییرات اساسی وارد کند. اشکال نظریه ارسطو این بود که نمی‏گفت چرا باید چیزها از قوه به فعل درآیند؛ نظریه فیضان گرچه یک وجود و یک حرکت عام رو به بیرون را مفروض می‏گرفت و بظاهر مسأله فعلیت را حل می‏کرد، اما وجه عقلی برای آن به دست نمی‏داد. ابن سینا سه عامل اصلی ماده و صورت و وجود به اضافه وجود واجب را به عنوان اساس آن حرکت مفروض گرفت و، به عقیده خود، مسأله را حل کرد. ولی شاید بزرگترین نوآوری او در فلسفه، ابداع نظریه شهود عقلی و »حس باطن« و استوار کردن جایگاه وحی و عقل نبوی و اهمیت قوه متخیله در خردورزی بود که بعدها فلاسفه غربی عمیقاً از آن متأثر شدند.

تفصیل ظرافتهای فکری حکمای اسلامی و مجادلات متکلمان با ایشان و دستاوردهای درخشان علم کلام در نتیجه این اجتجاجات، متأسفانه در حوصله این مقال نمی‏گنجد، تعرضات متشرعان به حکما سرانجام موجب عقب‏نشینی فلسفه به سنگر تصوف شد. متأثر از عقاید صوفی وحدت وجودی معروف، ابن عربی حکیم شیعی ایرانی، صدرالدین شیرازی، در عهد صفویه مکتبی بنیاد نهاد که آرای ابن سینا و معتقدات شیعه و عرفان عقلی سهروردی و ابن عربی همه در آن دخیل بودند. اما شاید بزرگترین خدمت حکمای اسلامی به فلسفه این بود که در طی هزارسالی که در تاریخ اروپا به اعصار تاریک معروف است، میراث گرانقدر فیلسوفان یونان را ترجمه و حفظ کردند و در حد توان به غنای آن افزودند، و سپس پس از طلوع مجدد آفتاب علم و فلسفه در غرب، به متفکران اروپایی انتقال دادند - هر چند ارزش این خدمت عظیم آنان - بویژه ایرانیان - تا امروز آنگونه که شایسته بوده، شناخته نشده است.

۶۵۶۵

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: دو اختر تابناک سپهر فلسفی