چرا برخیها هنوز در اعتراضات شرکت نکردهاند؟
اعتراضات در ایران روزبهروز شدت میگیرد. از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ، از مردم به هنرمندان، ورزشکاران، نویسندگان و از ایران به سراسر دنیا. خبرها حاکی از کشته شدن دهها نفر و درگیری شدید نیروهای خودجوش مردمی با عوامل سرکوب در ایران است. در هر گوشه و کنار جهان با مردم معترض ایران ابراز همدردی میشود، با این همه هنوز کسانی هستند که به حرکت اعتراضی مردم نپیوستهاند. تردید و ترس از آنچه آنها بیسرانجامی در ادامه اعتراضات میخوانند، آنها را تاکنون از ملحق شدن به مردم در خیابان بازداشته است.
در این گزارش به میان مردمی رفتم که اگرچه از جنبش اعتراضی ایران حمایت میکنند ولی هنوز جرأت کافی برای پیوستن به آن را نداشتهاند.
ترس
یک شهروند که فعالیت اعتراضی خود را در شبکههای اجتماعی و اینترنت منتشر میکند میگوید:
«تا براندازی حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی با جان و دل با مردم هستم. اینکه تا به حال به خیابان نرفتم از ترسم است. حیقیتاً دل و جرأت کافی را ندارم. از زخمی یا کشته شدن نمیترسم، از بازداشت و زندانی میترسم. در گذشته اخبار زیادی درباره شکنجه در زندانهای ایران شنیدم. البته برای این ترس خودم را سرزنش میکنم. از وقتی اعتراضات شروع شده همهاش خودم را سرزنش میکنم: الان باید بیرون باشم! چیم از این مردم کمتره! ولی جرأت نکردم. با هر ضرب و زوری است در فضای مجازی فعالیت میکنم. وضعیت اینترنت داغونه و فعالیتم کم شده. اما هرچقدر هم ترس داشته باشم باید بروم. شاید امروز فردا بروم. از خودم شرم میکنم که تو خونه نشستم و دارم اخبار مردم را گوش میدهم.»
پروپاگاندای جمهوری اسلامی در تمام سالهای فعالیتاش درصدد ایجاد رعب و وحشت بین آحاد مردم بوده است. دستگاههای تبلیغاتی حکومت با دروغپراکنی از قدرت اطلاعاتی خود میگویند و حتی بازداشت شدهگان ناآگاه را وادار به شایعهپراکنی میکنند. یک شهروند که سه ماه را در بازداشتگاه سپاه پاسداران گذرانده میگوید:
«چند سال پیش وقتی برای سه ماه بازداشت شدم، از سر ترس به بازجویم گفتم: بروم بیرون به همه میگویم چقدر برخورد شما خوب بوده. بازجو به تندی باهام مخالفت کرد و گفت: نه، بگو که ما چقدر به فعالیت امثال شما آگاهیم و چه شکنجههای وحشتناکی برای مخالفین نظام داریم. درواقع علناً ازم میخواست بین مردم قدرت (پوشالی) نیروهای امنیتی را شایعه کنم. میدانم که جمهوری اسلامی وحشیانهترین رفتار را با زندانیها دارد، ولی آن قدرتی که ازش دم میزنند را ندارند. راستش اگر تا حالا به مردم ملحق نشدم، بخاطر سابقهدار بودم است. آدمای مثل من زود شناسایی میشوند. از لحاظ اخلاقی در عذابم. اخلاقی نیست نظارهگر مرگ هموطنانم باشم و هیچ اقدامی نکنم. یه روزی باید من هم بروم. مرگ یک بار شیون یک بار. با خیزش سراسری مردم بخصوص در شهرهای مذهبی، دل و جرأت بیشتری گرفتم. اما هنوز جرأت کافی را ندارم.»
مخالفت والدین
این روزها جمعیت قابل توجهی از متولدین دهه هشتاد در اعتراضات علیه نظام اسلامی ایران قابل مشاهده هستند. نوجوانانی که امیدی به آینده بهتر ندارند و ترجیح میدهند در خیابان شهید شوند تا مانند بسیاری از برادارن و خواهران بزرگتر خود، بیکاری، خودکشی، پناهندگی، فقر و… را تجربه کنند. جمهوری اسلامی از هر حربهای برای سرکوب معترضان خود استفاده میکند. طرح بومیگزینی کنکور که از سالهای پیش در ایران شروع شده است یکی از این حربههاست. نظام از طریق بومیگزینی، ٨٠ درصد ظرفیت هر رشته را به داوطلبان بومی هر استان و مابقی را به دیگر استانها اختصاص میدهد. با این تکنیک بخشی از اعتراضات دانشجویی را توسط والدین آنها کنترل میکند. والدینی که سالها رعب و وحشت نظام را در دل دارند، با اعتراض و به خیابان رفتن فرزندانشان مخالفت میکنند.
یک نوجوان میگوید:
«اگر در شهر دیگری بودم بدون شک از همان ساعات اول اعتراضات بین مردم بودم. الان هم دارم دق میکنم. ولی پدر و مادرم اجازه نمیدهند بیرون بروم. مادرم با گریه به پام میوفتد که نرم بیرون، حتی برای یک خرید ساده هم اجازه نمیدهد. از یک طرف خودم را سرزنش میکنم چرا تو خونهام و از طرف دیگر، وقتی اشکهای مادرم را میبینم وجدانم ناراحت میشود که اگر بروم و کشته، زخمی یا بازداشت بشوم چه بلای سر پدر و مادر میآید. هزار دلیل و مدرک برایشان آوردم اما قبول نمیکنند. نه پدر و مادرم، نه برادر بزرگم اجازه نمیدهد. من چیم از این جوانهای که تو خیابان هستند کمتر است!؟ الان باید آنجا باشم.»
از این شهروند میپرسم اگر یکی از اعضای خانوادهات، توسط ماموران نظام کشته، زخمی یا بازداشت شوند باز به خواسته والدینت در خانه خواهی ماند؟ با تاکید میگوید:
« اگر خدایی نکرده همچین چیزی پیش بیاید تا آخرین قطره خون میجنگم. حتی اگر در این راه پیروز هم بشویم، دست از سر مامورهای جمهوری اسلامی برنخواهم داشت. من الان به قدر کافی خشمگین هستم، چه برسد بلای سر خانودهام بیاید. هرگز تسلیم نمیشوم. ای کاش در شهر دیگهای زندگی میکردم، دور از خانوادهام. آن وقت کمتر تحت تاثیر حرفهای پدر و مادرم قرار میگرفتم و میتوانستم به مردم ملحق شوم.»
سوءاستفاده جمهوری اسلامی از خانوادهها تنها به ایجاد وحشت غیرمستقیم ختم نمیشود. مامورین نظام مستقیماً با تعدادی از والدین تماس میگیرند و میخواهند از محلق شدن فرزندانشان به اعتراضات این روزها جلوگیری کنند. یک شهروند سنندجی در این باره میگوید: «روز اولی که اعتراضات بعد از سقز در سنندج هم شروع شد، تا آخر شب با مردم تو خیابان بودم. موبایلم خاموش شده بود. وقتی برگشتم منزل، پدر و مادرم داشتن از وحشت سکته میکردند. پدرم کارمند است. صبح هنوز اداره نرفته بود که از اطلاعات باهاش تماس گرفتن. میگفتن پسرت دیشب خیابان بوده و این آخرین تذکر ماست، جلویش را بگیر. آن روز پدرم اداره نرفت و تا شب نگهبانی منو میداد. الان چند روزه پایم را از خانه بیرون نذاشتم. چهار چشمی مواظبم هستند. ولی دیگه صبرم تمام شده. حتماً باز میروم، ماندن در خانه خیانت است. من از گلولههای گارد ویژه ترسی ندارم چه برسد به یک تذکر وزارت اطلاعات یا سپاه. حتی اگر والدینم مخالف باشند میروم. آنها هم باید قبول کنند. نمیخواهم به مردم خیانت کنم.»
تردید در بیسرانجامی
دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی در ٤٣ سال زمامداری خود، از شیوههای مختلفی در جهت اقناع جامعه مبنی بر خدشهناپذیری حکومت اسلامی استفاده کرده است. از تحلیلهای ناامیدکننده روشنفکران خودخوانده تا شایعهپراکنی درباره اقتدار و اشراف اطلاعاتی دستگاههای امنیتی، همه درصدد اقناع مردم در ماندگاری حکومت هستند. جمهوری اسلامی خللناپذیری خود را در ذهن بخشی از احاد جامعه نهادینه کرده است. اما آنچه در این سالها شاهد بودیم نشان از تضعیف حکومت و شدت گرفتن نافرمانیهای مدنی و عدم مشروعیت نظام در میان بخش بزرگی از جامعه است.
یک شهروند در مورد شرکت نکردن خود در اعتراضات این روزها میگوید:
«راستش میترسم به نتیجه نرسد. سالهای قبل هم چون رهبر مشخصی نداشت، اعتراضات به نتیجه نرسید. این بارهم با وجود گستردگی میترسم به نتیجه نرسد.»
میپرسم: همین که اعتراضات از ده سال یکبار، به هرسال یک بار کشیده شده و امروز تنها شهرهای بزرگ نیستند که معترضاند، بلکه شهرهای کوچک پشگامتر هستند، آیا نشان از نتیجه بخش بودن اعتراضات سالهای گذشته نیست؟ میگوید:
«چرا، میتوان این را هم نشانه نتیجه بخش بودن دانست. ولی منظورم از نتیجه، سرنگونی کامل جمهوری اسلامی است. امیدوارم که این بار موفق بشویم. راستش در رفتن و نرفتن تردید دارم. وقتی خروش مردم را میبینم دلم میخواهد آنجا باشم. از طرف دیگر میترسم بروم و در آخر نتیجه نداشته باشد. اگر به این نتیجه برسم که سرانجام اعتراضات سرنگونی جمهوری اسلامی است حتماً خواهم رفت. البته این مسئله روزبهروز دارد بیشتر بهم اثبات میشود. میبینم شهرهای که هرگز ازشان انتظار نداشتیم بیرون آمدن. مشهد، قم، کرمان و حتی شهرهای کوچکی که من اولین باره اسمشان را میشنوم در خیابان حضور دارند. با دیدن آنها امیدوار میشوم که نتیجه خواهد داد و باید من هم ملحق شوم.»
یک شهروند دیگر میگوید:
«میترسم هزینه بدهم و به سرانجام نرسد. سالهای گذشته هم به خیابان رفتیم و شعار دادیم. اما آخرش، شد کشت و کشتار و زندانی. جمهوری اسلامی حتی یک قدم هم عقب نکشید. بعد از اعتراضات آبان ٩٨ میگفتم حداقل اگر نظام سرنگون هم نشد، دیگه جرأت نمیکند با مردم بدرفتاری کند، وضعیت اقتصادی و معیشت را بهتر میکند، اصلاحات اساسی را انجام خواهد داشت. ولی کاملاً برعکس شد. هم ماندگار شدن، هم وضعیت بدتر و بدتر شد.»
برخی از مصاحبهشوندگان من، نبود رهبر و نبود سازماندهی منسجم را دلیل به نتیجه نرسیدن جنبشهای اعتراضی سالهای گذشته میدانند؛ موردی که در حرکت اعتراضی این روزهای ایران هم مشاهده میشود. آنچه آنها نتیجه میخوانند، سرنگونی کامل نظام جمهوری اسلامی است.
از یک جامعهشناس درمورد سازماندهی و منطق جنبشهای اجتماعی میپرسم. در جوابم میگوید:
«ایجاد وحشت و اقناع مردم مبنی بر اقتدار تام و خللناپذیری حکومتهای توتالیتاری مانند جمهوری اسلامی، تنها به باتوم و شکنجه ختم نمیشود. از جواب سربالای یک کارمند به ارباب رجوع گرفته تا محتوای کتابها، نامگذاری خیابانها، برنامههای تلویزیونی و هزاران مورد دیگر را شامل میشود. حکومت از طریق نهادهای مختلف و دستگاههای پنهان ایدئولوژیک، ترس، تردید و خدشهناپذیری خود را در ذهن شهروندان نهادینه میکند. جنبشهای اعتراضی در ایران از همان منطق چند بعدی جنبش اجتماعی پیروی میکنند. سازماندهی کردن یا رسیدن به یک گفتمان منسجم که رهبری مشخص، طرفدار متعهد و روشنفکر خودش را داشته باشد، بیرون از جنبش مردمی وجود ندارد. به زبان سادهتر، در جرقه مردمی-که حاصل آگاهی به وضعیت خودشان است- و در کف خیابان، کمکم گفتمان اعتراضی شکل میگیرد و میتواند خود را سازماندهی کند. بیرون از این جرقه یا حرکت، آن گفتمان و سازماندهی به شکل کامل وجود نخواهد داشت. البته آگاهی بخشی از قبل صددرصد تاثیر دارد. اینکه جریانهای متعهد مردم را از طبقه، یا ظلم حکومتی آگاه کنند، موجب رخداد یا همان جرقه در مردم خواهد شد، اما مسئله تداوم آن است. در تداوم حرکت مردم، کمکم گفتمان و اهداف نهایی آن، مشخص و مشخصتر میشوند. اگر نتیجه رخداد را، براندازی نظم موجود فرض کنیم، یک شبه حاصل نمیشود. این یک روند طولانی مدت دارد. شرط حصول به این نتیجه تنها در تداوم جنبش است. اینکه سوژهای متعهد به جنبش، آن را به بدنه حقیقت که براندازی نظم موجود باشد وصل کنند.»
او درمورد اعتراضات این روزهای ایران میگوید:
« اتفاقاً اعتراضات در ایران نتیجه داده است. دقت کنید اعتراضات مردمی علیه جمهوری اسلامی از همان سال ١٣٥٨ شروع میشود، بعد به ترتیب به ١٣٦٨، ١٣٧٨، ١٣٨٨، ١٣٩٦و ١٣٩٨ میرسد. اگر دو سالی که با کرونا درگیر بودیم را لحاظ نکنیم، از این تاریخ به بعد، هر سال یک اعتراض سراسری، جدا از اعتراضات صنفی، کارگری یا نافرمانیهای مدنی را شاهدیم. چیزی که امروز در ایران وجود دارد، حاصل تداوم این اعتراضات است. تمام اعتراضات گذشته، در یک سال (١٤٠١) گردهم آمدهاند. اگر دقت کنید این بار از تمام قشرها، طبقات و شهرها در این حرکت حضور دارند. شعارها از همبستگی و همراهی (موردی که سالهاست جمهوری اسلامی با تفرقه افکنی جلویش را سد کرده)، و از همه مهمتر از براندازی نظم موجود میگویند. شدت آن به نسبت گذشته بیشتر شده است. حتی نوجوانانی که خیلیها فکر میکردند جرأت و آگاهی کافی را ندارند، به خیابان آمدهاند. این همان نتیجه است. مردم نباید گول تبلیغات پنهان حکومت را بخورند، همه باید حضور داشته باشیم تا به آن هدف اصلی برسیم.» اگرچه مصاحبهشوندگان من از تردید، ترس و مخالفت خانوادههایش در پیوستن به اعتراضات مردمی میگویند، اما آنها این اراده را در خود میبینند که در صورت تداوم اعتراضات به صفوف مردم ملحق شوند. جمهوری اسلامی از ترفندهای گوناگونی را برای ایجاد وحشت در دل مردم استفاده میکند، اما گویی جرأت و شجاعت این روزهای ملت ایران بیشتر از پیش شده است و هر جرقه کافی خشم آنهایی که هنوز به مردم ملحق نشدهاند سرزیر شود.
منبع خبر: رادیو زمانه
اخبار مرتبط: چرا برخیها هنوز در اعتراضات شرکت نکردهاند؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران