مداخله‌ ارتش: چه باید کرد؟

از وقتی علی کریمی، فوتبالیست مردمی بیش از پیش محبوب این روزها، در جهشی رادیکال از ارتش خواست کنار مردم معترض بایستد، زمزمه‌هایی درباره‌ مداخله‌ ارتش علیه حکومت اسلامی به گوش می‌رسد. کاربران اینستاگرامی در موجی خواستار مداخله‌ ارتش شدند. فراخوان‌ها و بیانیه‌هایی – که صحت و اعتبار آنها مورد تردید است – دست به دست می‌شود که در آن‌ها، برخی افسران و یا فرماندهان میانی ارتش حمایت و آمادگی‌شان را برای مداخله به نفع معترضان اعلام کرده‌اند.

درباره‌ نمونه‌های تاریخی موفق و ناموفق مداخلات ارتش در انقلاب‌های دموکراتیک زیاد می‌توان حرف زد؛ مثلاً، انقلاب میخک در پرتغال ۱۹۷۴ به عنوان نمونه‌ موفق و انقلاب مردم مصر علیه دولت اخوان المسلمین در سال ۲۰۱۳. با این‌همه، در این‌جا به جای شکافتن این تجربه‌های تاریخی و بحث نظری راجع به آن‌ها، به چند نکته‌ عملی نظر به شرایط خاص ایران درباره‌ چشم‌انداز مداخله‌ ارتش اشاره می‌کنیم.

یکم: نقطه‌نظر مرکزنشین و مردسالار را کنار بگذاریم!

پیش از هر چیز، باید بدانیم که همه‌ مردم ایران به ارتش به یک چشم نگاه نمی‌کنند. شاید در چشم یک شخص مرکزنشین ناسیونالیست، ارتش نماد میهن‌پرستی و ایران‌دوستی باشد. ولی اگر بخواهیم در حق همبستگیِ کنونی علیه حکومت اسلامی انصاف را رعایت کنیم، اگر بخواهیم در حق جنبشی که از شهرهای کوردستان شروع شد انصاف را رعایت کنیم، باید چشم‌انداز دیگر مردمان ساکن در فلات ایران را هم در نظر بگیریم. از این منظر، ارتش، چه در زمان رضا شاه و محمدرضا شاه و چه در زمان حکومت اسلامی، به عنوان ابزاری برای تحمیل دولت مرکزی اقتدارگرا بر اقلیم‌های پیرامونی و سرکوب جنبش‌های سیاسی مردم این مناطق به کار رفته است.

سرآغاز حکومت اسلامی را در نظر بیاورید. از جمله اولین گروه‌هایی که خطر حکومت اسلامی برای سراسر فلات ایران را دریافتند و علیه آن جنگیدند، گروه‌های چپ و ناسیونالیست کورد بودند. ارتش  –ارتشی که چه آن موقع و چه همین حالا –  برای خیلی از مردم ایران نماد میهن‌پرستی و جان‌فشانی بی‌شائبه در راه امنیت ملّی بود، در خاطره‌ جمعی مردمان پیرامونی ایران، از جمله ابزارهای سرکوب دولت مرکزی اقتدارگراست، حتی اگر در وحشی‌گری به پای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نرسد.

نکته‌ دوم این‌که، ارتش و به طور کلّی نیروهای مسلح، دست‌کم در شکل امروزی‌شان، نهادهایی ماهیتاً مردسالارانه و آمرانه هستند. نظم و محیط ارتش نظم و محیطی مردانه، سلسله‌مراتبی، زورگویانه و اقتدارگرایانه است. ارتش اطاعت و فرمانبرداری می‌طلبد. این ویژگی‌ها در ذات ارتش‌اند، و فرق نمی‌کند باور سیاسی و مذهبی افسران یا فرماندهانش چه باشد. به این ترتیب، وقتی از امید به مداخله‌ ارتش حرف می‌زنیم، باید حساس باشیم که این نهاد مردسالار و اطاعت‌طلب چه نسبتی دارد با انقلابی که حتی برخی آن را «نخستین انقلاب فمینیستی تاریخ جهان» دانسته‌اند.

خلاصه این‌که، شاید لازم باشد به هنگام طلب‌کردن مداخله‌ ارتش نسبت به این دو موضوع حساس‌تر بود:

۱) همه‌ ساکنان فلات ایران تجربه و درک یکسانی از ارتش ندارند و این تجربه‌ها و درک‌های متفاوت تا اندازه‌ زیادی برمی‌گردد به این‌که شما از کدام پیشینه‌ قومیتی آمده‌اید؛

۲) ارتش نهادی ذاتاً مردسالارانه است که هم زنان دخیل در انقلاب و هم مردان – و به‌ویژه مردانی که تجربه‌ سال‌های وحشتناک سربازی اجباری را داشته‌اند – باید به رابطه‌ حرکت خود با آن دقیق‌تر فکر کنند.

دوم: آیا اصلاً باید ارتش را به مداخله فرا بخوانیم؟

با لحاظ دو ملاحظه‌ بالا، برگردیم به پرسش اصلی. آیا مداخله‌ ارتش اصلاً مطلوب است؟ برخی آنارشیست‌ها یا دموکرات‌های آرمان‌گرا (البته، نویسنده نیز خود را دموکراتی آرمان‌گرا می‌داند!) شاید فوری پاسخ بدهند که: اصلا و ابدا! نه حالا و نه هیچ‌وقت دیگر! دلایل بسیار خوبی برای این پاسخ وجود دارد. به هر حال، تاریخ پر است از مثال‌های مداخلات نظامیِ در ابتدا انقلابی‌ای که بعدها از دلشان دیکتاتوری نظامی درآمده است. انقلاب میخک پرتغال شاید تنها استثنا بر این قاعده باشد (این استثنا هم تا حدی به این برمی‌گردد که ارتش پرتغال به لحاظ ایدئولوژیک یکدست نبود و میان فرماندهان کهنه‌کار راست‌گرا و افسران جوان چپ‌گرا تقسیم شده بود.)

https://www.radiozamaneh.com/732720

طبق این قاعده که هیچ گربه‌ای محض رضای خدا موش نمی‌گیرد، هیچ نیروی سرآمد سیاسی‌ای (از جمله نیروهای مسلح) محض رضای مردم وارد سیاست نمی‌شود. سیاست میدان منافع است، و ارتشیان نیز در این میان سهم و آرزویی دارند. از کجا معلوم انگیزه‌ فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی (البته به فرض این‌که چنین انگیزه‌ای وجود داشته باشد) برخورداری از منافع اقتصادی‌ای نباشد که حالا دست فرماندهان سپاه است ؟ ده‌ها دلیل دیگر در همین راستا می‌توان آورد، از جمله بحثی که در بخش یکم این یادداشت شد. مداخله‌ ارتش کاملاً ممکن است در جهتی اصلاح‌طلبانه و برای ایجاد تغییراتی جزیی در رأس هرم سیاسی حکومت اسلامی یا مثلاً کوتاه‌کردن دست سپاه از منافع اقتصادی و سهم‌دادن به فرماندهان ارتش صورت بگیرد.

با وجود تمام زیان‌های سیاسی‌ای که مداخله‌ ارتش در آینده می‌تواند داشته باشد (روشن‌ترین احتمالش: ایجاد دیکتاتوری نظامی) یک دلیل ساده برای مطلوبیت این مداخله در لحظه‌ کنونی وجود دارد. مداخله‌ ارتش، به‌راحتی، می‌تواند انسجام و نظم دستگاه سرکوب حکومت اسلامی را به هم بزند. با مداخله‌ ارتش اولاً احتمال دارد بخشی از نیروی انتظامی که یا به لحاظ ایدئولوژیک وابستگی به نظام ندارد یا از شدت اعتراضات خسته شده است، انگیزه بگیرد و دست از سرکوب بردارد؛ ثانیاً، مداخله ارتش و پیوستن نیروهای انتظامی به آن‌ها تمرکز بخش‌های مصمم‌تر دستگاه سرکوب را معطوف به جنگ با نظامیان مخالف کند، و این یعنی خلق فرصت سیاسی برای پیشروی مردم به پادگان‌ها، صدا و سیما، ادارات دولتی، و فروشکست رژیم.

یک احتمالِ شاید دور از ذهن‌تر: به هم ریختن انسجام نیروهای سرکوب ممکن است حکومت اسلامی را وادارد که نیروهای شبه‌نظامی‌اش در خاورمیانه را به ایران گسیل کند. این چشم‌انداز – نظر به خطراتی که برای معترضان در خیابان می‌آفریند– می‌تواند وحشتناک باشد، اما یک فرصت کوچک (باز هم بگویم، شاید دور از ذهن) برای انقلاب ایجاد می‌کند: انتقال موج نارضایتی از داخل ایران به کشورهای خاورمیانه و کشورهای عربی، برانگیختن مردم این کشورها – به‌ویژه عراق و لبنان – به حمله به مقرهای سیاسی، نظامی و دیپلماتیک حکومت اسلامی. این در واقع می‌تواند یکی از کارهایی که باید بعد از فروپاشی حکومت اسلامی انجام شود را کمی جلو بیندازد: از بین بردن رد پاهای حکومت اسلامی از کشورهای منطقه. 

سوم: در صورت مداخله، حداقل تا برگزاری انتخابات آزاد (و حتی بعد از آن) در خیابان بمانیم!

ما از دسته‌بندی‌ها و گرایش‌های سیاسی و ایدئولوژیک درون ارتش جمهوری اسلامی تقریباً چیزی نمی‌دانیم. به این ترتیب، نباید امید بست که اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک ارتش ممکن است باعث شود که پس از مداخله، حکومت نظامی سریع فروبریزد و دیکتاتوری شکل نگیرد. به علاوه، این را هم باید به خاطر داشت: ارتش قرار است برای چه‌کسی و با چه هدفی مداخله کند؟

تمام کسانی که طرفدار مداخله‌ انقلابی ارتش باید از خود بپرسند که اولاً، اگر مثلاً کوردها یا بلوچ‌ها خواستار خودمختاری شوند، ارتش چه موضعی بناست بگیرد؟ مثل سال‌های ۵۷ و ۵۸ قرار است سرکوب خونین راه بیندازد؟ ثانیاً، با ساختار درونی نیروهای مسلح و جایگاه‌ها آن در نظام سیاسی بعد از انقلاب چه بناست بکنیم؟ چگونه بناست ساختار درونی ارتش را اصلاح و دموکراتیک کنیم و ساختار سیاسی-قانونی‌ای ایجاد کنیم که مانع شود در آینده، ارتش علیه حکومتی دموکراتیک کودتا کند؟

در این موقعیتی که همه و همه، چشم امید و انتظاراتمان از آینده را به‌درستی به سقوط حکومت اسلامی دوخته‌ایم، فقط یک نکته به ذهن نویسنده می‌رسد: در صورت مداخله‌ ارتش برای سرنگونی حکومت اسلامی، سنگر خیابان را حداقل تا برگزاری انتخابات آزاد و انتقال قدرت به حکومتی غیرنظامی و دموکراتیک نباید رها کرد. همچنین، از فضای فرصتی که مداخله‌ ارتش و درگیرشدن نیروهای مسلح با یکدیگر پدید می‌آورد، می‌توان برای ساخت اجتماعات محلی، شوراهای کارگری و دانشجویی، احزاب، سازمان‌های مردم‌نهاد و شبکه‌های هم‌یاری بهره جست. نباید فضا را برای پیشروی و نهادسازی دشمنان بالقوه خالی گذاشت – و باید به یاد داشت که هیچ سرآمد سیاسی و هیچ فرمانده و افسر نظامی‌ای دوست مردم نیست و همواره دشمنی بالقوه است. ما مردم، فقط می‌توانیم از فرصت‌های پیش‌آمده از نزاع‌های درونی آنان برای انقلاب فمینیستی، دادخواهانه و دموکراتیک خودمان بهره بگیریم.

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: مداخله‌ ارتش: چه باید کرد؟