تا خویشتن را از نو بزایانند؛ در شباهت دادائیست‌ها به ملای روم

تا خویشتن را از نو بزایانند؛ در شباهت دادائیست‌ها به ملای روم
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر _گروه فرهنگ و ادب: جنگ جهانی اول تأثیر بسیاری بر وضع سیاسی و اجتماعی جهان گذاشت. بسیاری پیرامون این جنگ تحلیل‌های متنوع ارائه دادند که در دل منابع ضبط است. اما تأثیر این جنگ در حوزه فرهنگ بسیار بیشتر در دو حوزه دیگر بوده است. چه بسیار متونی که از دل این جنگ تولید و در حافظه بشری ماندگار شدند و چه بسیارند آثاری در حوزه صنایع فرهنگی که این جنگ و روایت‌های تولید شده از دل آن، دستمایه خلق‌شان را فراهم کردند.

این جنگ در تولید یکی از مکاتب ادبی و هنری مهم نیز نقش داشت. این جنگ جهانی اول بود که عصیان شاعرانی جوان را در بر داشت و این پرخاشگری با دشنام، خشم و فریاد همراه بود. جامعه‌ای که هرگونه ریاکاری و ناروایی را روا می‌شمرد و مدعی بود که با «مشعل عقل و اخلاق» به سوی کمال راه می‌پوید – و چنین نبود – مورد بغض و نفرت شاعران جوانی قرار گرفت که مصمم شدند یکباره نقاب تزویر آن را که دشمن واقعی بشریت بود، از هم بدرند و چون قبل از هر چیز، در این جامعه، بنام عقل و سنت‌ها ناروایی‌هایی اعمال می‌شد شاعران به جنگ با این دو عامل برخاستند و برای مبارزه خویش شیوه ریشخند و استهزا را برگزیدند. این گروه شاعران نام «دادا» را برای خود برگزیدند و جنبش ادبی و هنری‌شان داداییسم نام گرفت.

تاریخچه‌ای از داداییسم

سال ۱۹۱۶ گروهی از هنرمندان جوان به همراه تریستان تزارا (۱۹۶۳-۱۸۹۶) که در میخانه ولتر در شهر زوریخ گردهم آمده بودند، تصمیم جدی گرفتند تا ضربه‌ای شدید به عنوان نهضت ضد هنری و ضد ادبی و ضد شعری» بر جامعه وارد آورند و نام آنرا دادا گذاشتند. درباره نامگذاری دادا روایت‌های مختلفی وجود دارد. برخی می‌گویند که تزارا به صورت اتفاقای یکی از صفحات لغت‌نامه لاروش را باز کرد و با نام دادا مواجه شد. برخی نیز می‌گویند که مخفف نام محبوبه یکی از بنیان گذاران این شیوه «تاتا» بود، که بر اساس آن نام «دادا» را بر خود گذاشتند.

تریستان تزارا درباره این شیوه چنین گفته بود: «این جنگ (۱۹۱۸ - ۱۹۱۴) جنگ ما نبود. ما از خلال احساسات دروغین و بهانه‌های بی‌بنیاد آن را تحمل کردیم. وضع روحی جوانان در ۳۰ سال پیش، هنگامی که دادا در سوئیس پدید آمد چنین بود. دادا زاده نیاز معنوی و اراده تسکین ناپذیر وصول حاکمیت مطلق اخلاقی بود… دادا زاده عصیان مشترک همه جوانانی بود که خواستار پیوستگی مطلق فرد با خواست‌های عمیق طبیعت او بودند بی آنکه جانب تاریخ و منطق یا اخلاق محدود جامعه را در نظر گیرند… ما این جمله دکارت را در سر آغاز یکی از آثار خود چاپ کرده بودیم که می‌گوید: من حتی نمی‌خواهم بدانم که پیش از من هم مردمانی وجود داشته‌اند.»

این شیوه نفی مطلق، دوستداران و مشتاقان بسیار در سوئیس و آلمان و فرانسه پیدا کرد. در پاریس لویی آراگون، پل الوار و بروتن دور تزارا گرد آمدند. شاعرانی چون گیوم آپولینر هم به این جنبش پیوستند. این جوانان که هر یک کمابیش بیست سال داشتند چون به گفته والری آموخته بودند که تمدن نابود شدنی است جنگ مقدسی را برضد وضع موجود آغاز کردند. برنامه آنان این بود: ایجاد جنجال در پی جنجال دیگر.

سال ۱۹۱۶ گروهی از هنرمندان جوان به همراه تریستان تزارا در کافه ولتر در شهر زوریخ گردهم آمده بودند، تصمیم جدی گرفتند تا ضربه‌ای شدید به عنوان نهضت ضد هنری و ضد ادبی و ضد شعری» بر جامعه وارد آورند و نام آنرا دادا گذاشتند تزارا درباره یکی از تظاهرات داداییست‌ها در سالن گاوو Gaveau، می‌نویسد: «ما روی صحنه جمع شده بودیم اما نمایش واقعی در تالار بود و ما تماشاگر مردم زنجیر گسیخته بودیم.»

اما دادا که مدعی محو هرگونه فعالیت ذوقی و هنری بود به نوبه خود مشمول این اصل محکوم به نابودی شد و به جای آن شیوه سوررئالیسم از دل آن سربرآورد و البته بعدها هنر در دوران پسامدرن نیز تمام و کمال ایده‌های اصلی خود را از دل جنبش داداییسم گرفت.

یکی از شاخص‌ترین آثار این گروه که شاید به نحوی معرف این آنها نیز به شمار می‌رود. مارسل دوشان هنرمند انقلابی فرانسوی در سال ۱۹۱۷ کاسه توالت را امضا کرد و آن را با عنوان Fountain (چشمه) در نمایشگاهی به نمایش گذاشت و یک جنجال بزرگ به پا کرد. بر اساس یک نظرسنجی هنری، این اثر دوشان تأثیرگذارترین اثر هنری مدرن دنیا در تمامی دوران نام گرفته است. در این نظرسنجی پس از این اثر دوشان، تابلوی «دوشیزگان آوینیون» اثر پابلو پیکاسو متعلق به سال ۱۹۰۷ در مقام دوم و تابلوی مریلین مونرو اثر اندی وارهول متعلق به سال ۱۹۶۲ در مقام سوم قرار گرفته‌اند.

شعر داداییستی

تریستان تزارا، آراگون و آپولینر و آندره برتون از جمله شعرای این نحله ادبی و هنری هستند. آپولینر به دلیل شعرهایش که شیوه نگارششان فرمیک بود و شکل‌هایی را تداعی می‌کرد، مشهور است. مثلاً شعر باران می‌بارد او طوری در صفحه نوشته شده بود که ریختن قطرات باران را تداعی می‌کرد.

به گفته تزارا دادائیست‌ها نمی‌خواستند کوچک‌ترین فرقی بین شعر و زندگی وجود داشته باشد. شعر اینان نوعی از هستی و زیستن بود. وحشت اینان از بورژوازی بود که به سوی جنگ به مظاهر تمدن سوق پیدا کردند.

همانطور که اشاره شد دادا جنبشی ضد هنر بود و مرحوم رضا سیدحسینی در کتاب «مکتب‌های ادبی» اشاره کرده اینان (طبق گفته خودشان) برای ساختن شعر این گونه عمل می‌کردند: «روزنامه‌ای بردارید، یک قیچی هم بردارید، در آن روزنامه مقاله‌ای را انتخاب کنید که طول آن معادل شعری باشد که می‌خواهید بگویید. مقاله را از روزنامه جدا کنید، بعد هر یک از کلمات آن مقاله را با دقت ببرید و در کیسه‌ای بریزید، کیسه را آهسته تکان دهید، آن وقت هر یک از کلمات را تک تک بیرون بیاورید و با دقت رونویسی کنید، به همان ترتیبی که از کیسه بیرون آمده‌اند، شبیه شعر شما خواهند بود.»

این مدل سرودن که از آن به نام سرودن خودکار نام برده می‌شود با سنت شرقی پیوند نزدیکی دارد زیرا در شرق شاعر شعر از خودش نمی‌گوید بلکه شعر به او الهام می‌شود. می‌توان گفت که نمونه فاتزی و کمیک شعرگویی شرقی شعرگویی داداییستی است. رضا سیدحسینی مثال این گونه اشعار چنین آورده است: «بلوری از فریاد مضطرب می‌اندازد روی صفحه‌ای که خزان. خواهشمندم نیم بیان مرا به هم نزنید.»

شباهت‌هایی که داداییست‌ها به مولانا دارند

مرحوم حسن هنرمندی به خوبی در کتاب «بنیاد شعر نو در فرانسه» اشاره کرده که شعرهای داداییستی شبیه به برخی از اشعار مولاناست. از جمله این اشعار می‌توان به این موارد اشاره کرد:

ای مطرب خوش قاقا تو قی قی و من قوقو * تو دَق دَق و من حَق حَق تو هی هی و من هوهو

ای شاخ درخت گل ای ناطق امر قل * تو کبک صفت بوبو من فاخته سان کوکو

چون مست شوم جانا در هجر سخن گویم * من کانَ وَلَو کانَ یامَن هُوَ الآ هو

همچنین این غزل مولانا نیز که در آن صدای موش هم به درون غزل راه پیدا کرده از جمله اشعاری است که شعرهای داداییست‌ها به آن شبیه است:

امروز روز شادی و امسال سال لاغ * نیکوست حال ما که نکو باد حال باغ

آمد بهار و گفت به نرگس به خنده گل * چشم من و تو روشن بی‌روی زشت زاغ

گل نقل بلبلان و شکر نقل طوطیان * سبزه‌ست و لاله زار و چمن کوری کلاغ

با سیب انار گفت که شفتالویی بده * گفت این هوس پزند همه منبلان راغ

در آفتاب فضل گشا پر و بال نو* کز پیش آفتاب برفتست میغ و ماغ

...

غم چیغ چیغ کرد چو در چنگ گربه موش * گو چیغ چیغ می‌کن و گو چاغ چاغ چاغ

آتش بزن به چرخه و پنبه دگر مریس * گردن چو دوک گشت این حرف چون پناغ

برخی از ایده‌های هنجارگریزانه و ساختارشکنانه مولوی نیز شباهت‌هایی به کنش‌ها و ایده‌ها داداییست‌ها دارد. از جمله این سخن مشهور مولانا در «فیه ما فیه»: «من تا این حد دلدارم که این یاران که به نزد من میآیند از بیم آن که ملول نشوند شعری میگویم تا به آن مشغول شوند و اگر نه من از کجا شعر از کجا واللّه که من از شعر بیزارم و پیش من ازین بتر چیزی نیست.» این در صورتی است که مولانا یکی از قله‌های غزل فارسی است.

این تفکر در بعضی ابیات کلیات شمس مشخص است:

رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل * مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

قافیه و مغلطه را، گو همه سیلاب ببر* پوست بود، پوست بود در خور مغز شعرا

چرا مولانا بعد از قافیه، مغلطه را می‌آورد؟ و چرا باید در خور مغز شعرا پوست باشد. مفتعلن مفتعلن قسمتی از وزن شعر است و این وزن شعر است که مولانا را می‌کشد و شاید شاعران ساختارشکن با این بیت موفق به شکستن «کلان روایت» وزن در شعر فارسی شدند و شعر سپید را آفریدند.

کلام و شعر مولانا در ریشخند آداب و فرهنگی که به زعم خودش مضمحل می‌آمدند و همچنین تذکر و توبیخ عادت‌ها و رفتار زشت و قبیح مردمان نیز درخشان بوده است و به نحوی می‌توان آن را مبارزه فرهنگی مولانا نیز دانست. از جمله داستان کنیزک و خر خاتون در مثنوی و همچنین این ابیات در کلیات شمس:

در پرده‌ی عراقی می‌زد به نام ساقی * مقصود باده بودش ساقی بدش بهانه

توجه کنید که تا قبل از این ساقی چه مقامی بلند و مرتبه‌ایی والا دارد و در این بیت بهانه‌ای بیش نیست برای نوازنده. و این ساقی ماه رو سبو به دست از گوشه‌ایی بیرون می‌آید و سبو را می‌گذارد و آنگاه سجده می‌کند و آستان را می‌بوسد و کناری می‌رود و این به نحوی ریشخند پیشینیان است. پیروان جنبش دادا هم این ریشخندها را بسیار داشتند از جمله همان چشمه دوشان و یک اثر دیگر او یعنی مونالیزای سبیلو. کار مولانا برانداختن و نابود کردن است و بعد آن از نو ساختن انسان. انسانی که با خواندن مثنوی و دیوان شمس دست به سفری معنوی می‌زند: تا خویشتن را از نو بزایاند. داداییست‌ها نیز هدفشان ریشخند و نابودی فرهنگ مضمحل بود تا فرهنگی جدید متولد شود.

من تا این حد دلدارم که این یاران که به نزد من میآیند از بیم آن که ملول نشوند شعری میگویم تا به آن مشغول شوند و اگر نه من از کجا شعر از کجا واللّه که من از شعر بیزارم و پیش من ازین بتر چیزی نیست

خوب است که در همسنجی میان این نخله و آرا و آثار مولانا تحقیق مفصلی صورت بگیرد. همانطور که گفته شد ایده این تحقیق در کتاب «بنیاد شعر نو در فرانسه» آمده است که مطلب را با معرفی این کتاب به پایان می‌بریم.

معرفی کتاب «بنیاد شعر نو در فرانسه»

«بنیاد شعر نو در فرانسه و پیوند آن با شعر فارسی» نوشته مرحوم حسن هنرمندی برای نخستین بار در سال ۱۳۵۰ در ۶۱۰ صفحه و با عدم درج شمارگان و قیمت در روی کتاب، از سوی انتشارات کتابفروشی زوار منتشر شد. هنرمندی این کتاب را در شهریور ۱۳۳۶ به رشته تألیف درآورده بود.

پیشگفتار این کتاب درباره نخستین برخوردهای فرانسویان در طول تاریخ با شعر شاعران ایرانی است. فصل نخست کتاب به شعر فرانسه در «قرن نوزدهم و پیشروان شعر امروز فرانسه» اختصاص دارد. در بخش نخست این فصل شاعران «پیش از سمبولیسم» یعنی «ژرار دونروال» و «شارل بودلر» معرفی و ترجمه برخی آثار آنان درج شده است. هنرمندی در معرفی نروال، به جز ترجمه شعرهای بسیاری از این شاعر، چند فصل از رمان «اورل‌یا» ی نروال که همگان آن را همزاد غربی «بوف کور» می‌دانند، ترجمه و منتشر کرده است.

همچنین زندگینامه مفصلی از بودلر، مقاله مفصلی درباره مجموعه «گل‌های اهریمنی» به همراه ترجمه این اشعار و برخی اشعار منثور این شاعر شهیر، نظریات بودلر درباره شعر و هنر (بویژه مقاله شاعر کیست؟) و نوشتارها و اسنادی درباره محاکمه بودلر به دلیل انتشار مجموعه گل‌های اهریمنی، داوری سارتر درباره بودلر و همچنین مقاله مفصلی در نهی استفاده شاعران و هنرمندان از مواد مخدر با عنوان «تریاک معشوقه سیاه هنرمندان» از مطالب جالب این فصل است.

اصول شیوه سمبولیسم، بیانیه شعری سمبولیست‌ها، شاعران و مکتب‌های ادبی قرن بیستم چون داداییست‌ها و سوررئالیست‌ها و در بین این مباحث مطالبی چون «گیوم آپولینر و ایران» تأثیر لویی آراگون از شعر سعدی و همچنین ترجمه هرآن‌چه شاعران فرانسوی درباره ایران سروده‌اند از دیگر بخش‌های این کتاب است.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: تا خویشتن را از نو بزایانند؛ در شباهت دادائیست‌ها به ملای روم