در پنج نکته؛ آیا اعتراضها در ایران این بار متفاوتند؟
- فرزان رازی
- بیبیسی
منبع تصویر، EPA-EFE/REX/Shutterstock
با اینکه اعتراضهای گسترده در ایران پدیدهای شده که فواصلش هرچه کوتاهتر و وسعتش بیشتر میشود، از چند وجه اعتراضهای اخیر را میتوان با اعتراضهای گذشته متفاوت دانست.
۱- «زن، زندگی، آزادی»
هسته و شعارهای اصلی اعتراضهای قبلی یا سیاسی بودند یا اقتصادی/معیشتی یا ترکیب هر دو، که البته سیر آن بیشتر از سیاسی به سمت معیشتی بود اما محور اعتراضهای اخیر، حقوق انسانی و مدنی به خصوص حقوق زنان و برابری جنسیتی است.
«زن، زندگی، آزادی» شعار اصلی هم در اعتراضهای داخل هم خارج ایران، خود به بهترین شکلی بازتاب این موضوع است. جز شعارهایی در نخواستن نظام جمهوری اسلامی و شعارهایی که رهبر آن و رئیسجمهور را هدف قرار میدهند (که در اعتراضهای اخیر مثل دی ۹۶ و آبان ۹۸ هم اتفاق افتاده بود)، مطالبات بیشتر ماهیت حقوق انسانی و شهروندی و بخصوص حقوق زنان را داشتهاند و شعار در حمایت افراد و گروهها گستردگی نداشته است. اعتراضهایی مثل«دختران انقلاب» و «آزادیهای یواشکی» هم چنین ابعادی نیافتند.
ناگفته پیداست که در تمام اعتراضهای قبلی هم این مسائل نمود داشتند اما هیچگاه این گونه محور و خواسته اصلی معترضان نبوده است.
منبع تصویر، Reuters
۲- این اعتراضها کمنظیرند
جدا از اینکه اعتراضهای اخیر از نظر ماهیت خواستهها در تاریخ جمهوریاسلامی بیسابقه است، در کمتر جایی در دنیا میتوان مشابهش را دید.
شاید نزدیکترین مشابهت را بتوان در اعتراضهای «جان سیاهان ارزش دارد» پیدا کرد که در بحبوحه همهگیری کرونا، در اعتراض به کشته شدن جورج فلوید در بازداشت پلیس آمریکا، نه فقط سراسر این کشور بلکه بسیاری از شهرهای دنیا را فرا گرفت. در آن مورد هم مثل مهسا امینی، پلیس شهروندی را به دلیلی موهوم بازداشت کرد که زنده از بازداشت بیرون نیامد.
اگر جنبش حقوق مدنی آمریکا را که رفع تبعیض نژادی محور اصلیاش بود کنار بگذاریم، در تاریخ معاصر جنبشهای اعتراضی که زنان یا حقوق زنان محور اصلی بودهاند، یا اساس معیشتی داشتند یا گستردگی اعتراضهای اخیر ایران را نداشتند،
برای مثال، راهپیمایی ۲۰ هزار زن در سال ۱۹۵۶ در آفریقای جنوبی در اعتراض به تبعیض نژادی و جنسیتی، راهپیمایی ۷ میلیون زن در شهرهای مختلف دنیا در سال ۲۰۱۷، جنبش زنان بومی در برزیل در سال ۲۰۱۵، جنبش مادران در آرژانتین (که آن را میتوان شبیه جنبش مادران خاوران دانست)، اعتراضهای متعدد زنان کارگر در بریتانیا و آمریکا هیچکدام گستردگی و استمرار اعتراضهای اخیر ایران را نداشتند. حتی جنبش یک قرن پیش سافروجتها در بریتانیا هم از نظر گستردگی اعتراض، فراگیر بودن خواستهها و اینکه مردان هم همراه زنان در اعتراضها حضور دارند چنین ویژگیای نداشت. در «بهار عرب» هم چنین خصلتی اینقدر در خط مقدم نبود.
ناگفته پیداست که همه این حرکتها اهمیت و نقش تاریخی خود را داشتهاند.
اعلام همبستگی حمایت زنان و جنبشهای زنان در کشورهای دیگر هم دستکم از نظر گستردگی تفاوتی آشکار با قبل دارد.
منبع تصویر، PA Media
توضیح تصویر،تظاهرات زنان در لندن در سال ۲۰۱۷
۳- ادامه اعتراضها بیسابقه است
هیچیک از اعتراضهای گسترده قبلی در ایران این قدر طول نکشیدند. معمولا سیر وقایع اینگونه بود:
حکومت چه غافلگیر میشد چه آماده بود، با خشونت و سرکوب آغاز میکرد و با اینکه (چون حق اعتراض در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده) اصل اعتراض را منکر نمیشد خود را موظف میدانست مانع از «اغتشاش» و «شورش» و «تخریب اموال عمومی» شود بخصوص آنکه همیشه دست دشمنان در کار بود (آمریکا، اسرائیل، استکبار، معاندان، منافقان، مزدوران، خائنان، رسانهها، خارجنشینان و اخیرا خانوادههای ساواکیها، ... فهرستش بسیار طولانی است).
منبع تصویر، STR/EPA-EFE/REX/Shutterstock
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
بنابراین نظام باید اقتدارش را در خیابانهای شهرها نشان میداد. پس از چند روز سکوت (که این بار از همیشه طولانیتر بود شاید به این امید که در عرض چند روز همهچیز «جمع میشود»)، آقای خامنهای سخنرانی میکرد و یک سری از اصطلاحات بالا را در توصیف «حوادث اخیر» به کار میبرد.
بعد موبایل و اینترنت مختل میشد، سرکوب و بگیر و ببند به اوج میرسید، معترضان ناگهان به راه راست «ارشاد» میشدند و در تلویزیون «به اشتباهشان اعتراف میکردند» و «مردم هشیار ایران» که همان نیروها و وابستگان حکومت و «کفنپوشان» و «ارزشیها» بودند، «اتوبوسی و ساندیسی» تظاهرات میکردند.
معمولا تقریبا بعد از یک هفته اعتراضها فروکش میکردند هر چند که کهریزکی، قرچکی، فشافویهای و عادلآبادی کردن و دفن اجباری معترضان کشته شده ادامه مییافت تا اینکه «نظام» اعلام میکرد که «توطئه» و «فتنه» خنثی شده است.
این بار ۱۸ روز است که اعتراضها ادامه یافتهاند.
اعتراضها در بیرون ایران هم این بار بیسابقه است، هم از نظر تعداد شهرها، تا ۱۵۰ شهر گزارش شده، هم از نظر تداوم و هم از نظر شمار شرکتکنندگان.
منبع تصویر، UGC
۴-مدرسهها
دانشگاه به مفهوم مدرن، از بدو شکلگیری در ایران کانون اعتراض بوده و در اعتراضهای اخیر هم مثل گذشته دانشجویان در صف اول بودهاند. اما برای نخستین بار بعد از انقلاب ۱۳۵۷، مدرسهها و بخصوص دبیرستانهای دخترانه به اعتراضها پیوستهاند، دختران دانشآموزان حجاب از سر برمیدارند و شعار «زن، زندگی آزادی» میدهند و مسئولان مرد را از مدرسه میرانند.
- «جنبش دانشآموزی» چگونه بخشی از اعتراضهای سراسری ایران شد؟
۵- «وسطبازی» سخت شده
ادبیات سیاسی در ایران به سرعت در حال تحول است و یکی از اصطلاحات جدید «وسطبازی» است، اصطلاحی که به نظر میرسد سلفش «مالهکشی» باشد. معنای واقعی این اصطلاح را میتوان در کیهان دیروز تهران دید که سعی کرد توضیح دهد چرا در اقلیت بودن همان در اکثریت بودن است. نظام هیچگاه چنین در اقلیت نبوده برای همین هم «وسطبازی» سخت شده است. چهرههای سرشناس (یا به تداول رایج سلبریتیها) که با شجاعت از اعتراضها و مطالبات دفاع کردهاند هیچگاه در چنین ابعادی چنین نکرده بودند. جز برای بستگان و وابستگان حاکمیت، بخصوص در مورد مرگ مهسا امینی، عملکرد نظام قابل دفاع نیست.
یک ترجمان این است که اگر نیروهای امنیتی مسئول سرکوب را به دو دسته «مامور و معذور» و «مومن و معتقد به نظام» تقسیم کنیم، شمار معتقدان به حداقل رسیده و ماموران معذور هرچه بیشتر با معترضان احساس نزدیکی میکنند.
منبع تصویر، Reuters
توضیح تصویر،همبستگی عبیر سهلانی نماینده پارلمان اروپا با اعتراضهای ایران
مسئله دیگر اعتماد است، در کارنامه جمهوری اسلامی هیچ جایی نمیتوان راستگویی و شفافیت یافت، یکی از آخرین مواردش فاجعه ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی در آسمان تهران. جز بستگان و وابستگان مستقیم نظام کمتر کسی روایت رسمی از مرگ مهسا امینی را باور میکند.
زنی جوان به همراه برادرش از سقز به تهران به تعطیلات میرود. او را برای اینکه حجابش مطابق میل حکومت نیست (نه به دلیل اینکه حجاب نداشته) میگیرند و بعد اعلام میکنند درگذشته است. اصلا تعجبی ندارد که نظام ناگهان مانند موارد قبلی متوجه شود که این شهروند عادی، وابسته به یکی از انواع «دشمن» بوده و با برنامه قبلی برای «فتنه» به تهران آمده تا در بازداشت گشت ارشاد، بیماری قدیمیاش فعال شود و بمیرد تا به نظام ضربه بزند.
اکنون مرگ نیکا شاکرمی هم با علامت سوالهای بزرگ روبروست، معترض ۱۶ سالهای که بعد از شرکت در تظاهرات، ۱۰ روز پیش ناپدید شد و بعد جسدش را در بازداشتگاهی در کهریزک به خانوادهاش نشان دادند.
پانزدهم آذر سال ۵۷، ارتشبد غلامرضا ازهاری که نخستوزیر بود، با اینکه شاه ایران «پیام انقلاب ملت» را شنیده بود، در نطقی گفت فریاد اللهاکبر در پشتبامها «صدای نوار ضبط صوت» است که از «بلندگوها» پخش میشود. کمتر از دو ماه بعد نظام سلطنت مشروطه در ایران به پایان رسید.
رهبر حکومتی که بجای حکومت شاه سر کار آمده، اکنون ۱۸ روز اعتراض مستمر در سراسر ایران را «هیجان ناشی از ملاحظه برنامه اینترنتی» میخواند.
- جلسه کمسابقه در دانشگاه تهران: «وقتی مداحها حاکمند، چرا سلبریتیها نقشآفرین نباشند؟»
- تظاهرات در مدارس و دانشگاههای ایران: «این دیگه اعتراض نیست، شروع انقلابه»
- واکنش خامنهای در سه دهه حکمرانی به اعتراضات چه بوده؟
- فرزان رازی
- بیبیسی
با اینکه اعتراضهای گسترده در ایران پدیدهای شده که فواصلش هرچه کوتاهتر و وسعتش بیشتر میشود، از چند وجه اعتراضهای اخیر را میتوان با اعتراضهای گذشته متفاوت دانست.
۱- «زن، زندگی، آزادی»
هسته و شعارهای اصلی اعتراضهای قبلی یا سیاسی بودند یا اقتصادی/معیشتی یا ترکیب هر دو، که البته سیر آن بیشتر از سیاسی به سمت معیشتی بود اما محور اعتراضهای اخیر، حقوق انسانی و مدنی به خصوص حقوق زنان و برابری جنسیتی است.
«زن، زندگی، آزادی» شعار اصلی هم در اعتراضهای داخل هم خارج ایران، خود به بهترین شکلی بازتاب این موضوع است. جز شعارهایی در نخواستن نظام جمهوری اسلامی و شعارهایی که رهبر آن و رئیسجمهور را هدف قرار میدهند (که در اعتراضهای اخیر مثل دی ۹۶ و آبان ۹۸ هم اتفاق افتاده بود)، مطالبات بیشتر ماهیت حقوق انسانی و شهروندی و بخصوص حقوق زنان را داشتهاند و شعار در حمایت افراد و گروهها گستردگی نداشته است. اعتراضهایی مثل«دختران انقلاب» و «آزادیهای یواشکی» هم چنین ابعادی نیافتند.
ناگفته پیداست که در تمام اعتراضهای قبلی هم این مسائل نمود داشتند اما هیچگاه این گونه محور و خواسته اصلی معترضان نبوده است.
۲- این اعتراضها کمنظیرند
جدا از اینکه اعتراضهای اخیر از نظر ماهیت خواستهها در تاریخ جمهوریاسلامی بیسابقه است، در کمتر جایی در دنیا میتوان مشابهش را دید.
شاید نزدیکترین مشابهت را بتوان در اعتراضهای «جان سیاهان ارزش دارد» پیدا کرد که در بحبوحه همهگیری کرونا، در اعتراض به کشته شدن جورج فلوید در بازداشت پلیس آمریکا، نه فقط سراسر این کشور بلکه بسیاری از شهرهای دنیا را فرا گرفت. در آن مورد هم مثل مهسا امینی، پلیس شهروندی را به دلیلی موهوم بازداشت کرد که زنده از بازداشت بیرون نیامد.
اگر جنبش حقوق مدنی آمریکا را که رفع تبعیض نژادی محور اصلیاش بود کنار بگذاریم، در تاریخ معاصر جنبشهای اعتراضی که زنان یا حقوق زنان محور اصلی بودهاند، یا اساس معیشتی داشتند یا گستردگی اعتراضهای اخیر ایران را نداشتند،
برای مثال، راهپیمایی ۲۰ هزار زن در سال ۱۹۵۶ در آفریقای جنوبی در اعتراض به تبعیض نژادی و جنسیتی، راهپیمایی ۷ میلیون زن در شهرهای مختلف دنیا در سال ۲۰۱۷، جنبش زنان بومی در برزیل در سال ۲۰۱۵، جنبش مادران در آرژانتین (که آن را میتوان شبیه جنبش مادران خاوران دانست)، اعتراضهای متعدد زنان کارگر در بریتانیا و آمریکا هیچکدام گستردگی و استمرار اعتراضهای اخیر ایران را نداشتند. حتی جنبش یک قرن پیش سافروجتها در بریتانیا هم از نظر گستردگی اعتراض، فراگیر بودن خواستهها و اینکه مردان هم همراه زنان در اعتراضها حضور دارند چنین ویژگیای نداشت. در «بهار عرب» هم چنین خصلتی اینقدر در خط مقدم نبود.
ناگفته پیداست که همه این حرکتها اهمیت و نقش تاریخی خود را داشتهاند.
اعلام همبستگی حمایت زنان و جنبشهای زنان در کشورهای دیگر هم دستکم از نظر گستردگی تفاوتی آشکار با قبل دارد.
۳- ادامه اعتراضها بیسابقه است
هیچیک از اعتراضهای گسترده قبلی در ایران این قدر طول نکشیدند. معمولا سیر وقایع اینگونه بود:
حکومت چه غافلگیر میشد چه آماده بود، با خشونت و سرکوب آغاز میکرد و با اینکه (چون حق اعتراض در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده) اصل اعتراض را منکر نمیشد خود را موظف میدانست مانع از «اغتشاش» و «شورش» و «تخریب اموال عمومی» شود بخصوص آنکه همیشه دست دشمنان در کار بود (آمریکا، اسرائیل، استکبار، معاندان، منافقان، مزدوران، خائنان، رسانهها، خارجنشینان و اخیرا خانوادههای ساواکیها، ... فهرستش بسیار طولانی است).
بنابراین نظام باید اقتدارش را در خیابانهای شهرها نشان میداد. پس از چند روز سکوت (که این بار از همیشه طولانیتر بود شاید به این امید که در عرض چند روز همهچیز «جمع میشود»)، آقای خامنهای سخنرانی میکرد و یک سری از اصطلاحات بالا را در توصیف «حوادث اخیر» به کار میبرد.
بعد موبایل و اینترنت مختل میشد، سرکوب و بگیر و ببند به اوج میرسید، معترضان ناگهان به راه راست «ارشاد» میشدند و در تلویزیون «به اشتباهشان اعتراف میکردند» و «مردم هشیار ایران» که همان نیروها و وابستگان حکومت و «کفنپوشان» و «ارزشیها» بودند، «اتوبوسی و ساندیسی» تظاهرات میکردند.
معمولا تقریبا بعد از یک هفته اعتراضها فروکش میکردند هر چند که کهریزکی، قرچکی، فشافویهای و عادلآبادی کردن و دفن اجباری معترضان کشته شده ادامه مییافت تا اینکه «نظام» اعلام میکرد که «توطئه» و «فتنه» خنثی شده است.
این بار ۱۸ روز است که اعتراضها ادامه یافتهاند.
اعتراضها در بیرون ایران هم این بار بیسابقه است، هم از نظر تعداد شهرها، تا ۱۵۰ شهر گزارش شده، هم از نظر تداوم و هم از نظر شمار شرکتکنندگان.
۴-مدرسهها
دانشگاه به مفهوم مدرن، از بدو شکلگیری در ایران کانون اعتراض بوده و در اعتراضهای اخیر هم مثل گذشته دانشجویان در صف اول بودهاند. اما برای نخستین بار بعد از انقلاب ۱۳۵۷، مدرسهها و بخصوص دبیرستانهای دخترانه به اعتراضها پیوستهاند، دختران دانشآموزان حجاب از سر برمیدارند و شعار «زن، زندگی آزادی» میدهند و مسئولان مرد را از مدرسه میرانند.
۵- «وسطبازی» سخت شده
ادبیات سیاسی در ایران به سرعت در حال تحول است و یکی از اصطلاحات جدید «وسطبازی» است، اصطلاحی که به نظر میرسد سلفش «مالهکشی» باشد. معنای واقعی این اصطلاح را میتوان در کیهان دیروز تهران دید که سعی کرد توضیح دهد چرا در اقلیت بودن همان در اکثریت بودن است. نظام هیچگاه چنین در اقلیت نبوده برای همین هم «وسطبازی» سخت شده است. چهرههای سرشناس (یا به تداول رایج سلبریتیها) که با شجاعت از اعتراضها و مطالبات دفاع کردهاند هیچگاه در چنین ابعادی چنین نکرده بودند. جز برای بستگان و وابستگان حاکمیت، بخصوص در مورد مرگ مهسا امینی، عملکرد نظام قابل دفاع نیست.
یک ترجمان این است که اگر نیروهای امنیتی مسئول سرکوب را به دو دسته «مامور و معذور» و «مومن و معتقد به نظام» تقسیم کنیم، شمار معتقدان به حداقل رسیده و ماموران معذور هرچه بیشتر با معترضان احساس نزدیکی میکنند.
مسئله دیگر اعتماد است، در کارنامه جمهوری اسلامی هیچ جایی نمیتوان راستگویی و شفافیت یافت، یکی از آخرین مواردش فاجعه ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی در آسمان تهران. جز بستگان و وابستگان مستقیم نظام کمتر کسی روایت رسمی از مرگ مهسا امینی را باور میکند.
زنی جوان به همراه برادرش از سقز به تهران به تعطیلات میرود. او را برای اینکه حجابش مطابق میل حکومت نیست (نه به دلیل اینکه حجاب نداشته) میگیرند و بعد اعلام میکنند درگذشته است. اصلا تعجبی ندارد که نظام ناگهان مانند موارد قبلی متوجه شود که این شهروند عادی، وابسته به یکی از انواع «دشمن» بوده و با برنامه قبلی برای «فتنه» به تهران آمده تا در بازداشت گشت ارشاد، بیماری قدیمیاش فعال شود و بمیرد تا به نظام ضربه بزند.
اکنون مرگ نیکا شاکرمی هم با علامت سوالهای بزرگ روبروست، معترض ۱۶ سالهای که بعد از شرکت در تظاهرات، ۱۰ روز پیش ناپدید شد و بعد جسدش را در بازداشتگاهی در کهریزک به خانوادهاش نشان دادند.
پانزدهم آذر سال ۵۷، ارتشبد غلامرضا ازهاری که نخستوزیر بود، با اینکه شاه ایران «پیام انقلاب ملت» را شنیده بود، در نطقی گفت فریاد اللهاکبر در پشتبامها «صدای نوار ضبط صوت» است که از «بلندگوها» پخش میشود. کمتر از دو ماه بعد نظام سلطنت مشروطه در ایران به پایان رسید.
رهبر حکومتی که بجای حکومت شاه سر کار آمده، اکنون ۱۸ روز اعتراض مستمر در سراسر ایران را «هیجان ناشی از ملاحظه برنامه اینترنتی» میخواند.
- فرزان رازی
- بیبیسی
با اینکه اعتراضهای گسترده در ایران پدیدهای شده که فواصلش هرچه کوتاهتر و وسعتش بیشتر میشود، از چند وجه اعتراضهای اخیر را میتوان با اعتراضهای گذشته متفاوت دانست.
۱- «زن، زندگی، آزادی»
هسته و شعارهای اصلی اعتراضهای قبلی یا سیاسی بودند یا اقتصادی/معیشتی یا ترکیب هر دو، که البته سیر آن بیشتر از سیاسی به سمت معیشتی بود اما محور اعتراضهای اخیر، حقوق انسانی و مدنی به خصوص حقوق زنان و برابری جنسیتی است.
«زن، زندگی، آزادی» شعار اصلی هم در اعتراضهای داخل هم خارج ایران، خود به بهترین شکلی بازتاب این موضوع است. جز شعارهایی در نخواستن نظام جمهوری اسلامی و شعارهایی که رهبر آن و رئیسجمهور را هدف قرار میدهند (که در اعتراضهای اخیر مثل دی ۹۶ و آبان ۹۸ هم اتفاق افتاده بود)، مطالبات بیشتر ماهیت حقوق انسانی و شهروندی و بخصوص حقوق زنان را داشتهاند و شعار در حمایت افراد و گروهها گستردگی نداشته است. اعتراضهایی مثل«دختران انقلاب» و «آزادیهای یواشکی» هم چنین ابعادی نیافتند.
ناگفته پیداست که در تمام اعتراضهای قبلی هم این مسائل نمود داشتند اما هیچگاه این گونه محور و خواسته اصلی معترضان نبوده است.
۲- این اعتراضها کمنظیرند
جدا از اینکه اعتراضهای اخیر از نظر ماهیت خواستهها در تاریخ جمهوریاسلامی بیسابقه است، در کمتر جایی در دنیا میتوان مشابهش را دید.
شاید نزدیکترین مشابهت را بتوان در اعتراضهای «جان سیاهان ارزش دارد» پیدا کرد که در بحبوحه همهگیری کرونا، در اعتراض به کشته شدن جورج فلوید در بازداشت پلیس آمریکا، نه فقط سراسر این کشور بلکه بسیاری از شهرهای دنیا را فرا گرفت. در آن مورد هم مثل مهسا امینی، پلیس شهروندی را به دلیلی موهوم بازداشت کرد که زنده از بازداشت بیرون نیامد.
اگر جنبش حقوق مدنی آمریکا را که رفع تبعیض نژادی محور اصلیاش بود کنار بگذاریم، در تاریخ معاصر جنبشهای اعتراضی که زنان یا حقوق زنان محور اصلی بودهاند، یا اساس معیشتی داشتند یا گستردگی اعتراضهای اخیر ایران را نداشتند،
برای مثال، راهپیمایی ۲۰ هزار زن در سال ۱۹۵۶ در آفریقای جنوبی در اعتراض به تبعیض نژادی و جنسیتی، راهپیمایی ۷ میلیون زن در شهرهای مختلف دنیا در سال ۲۰۱۷، جنبش زنان بومی در برزیل در سال ۲۰۱۵، جنبش مادران در آرژانتین (که آن را میتوان شبیه جنبش مادران خاوران دانست)، اعتراضهای متعدد زنان کارگر در بریتانیا و آمریکا هیچکدام گستردگی و استمرار اعتراضهای اخیر ایران را نداشتند. حتی جنبش یک قرن پیش سافروجتها در بریتانیا هم از نظر گستردگی اعتراض، فراگیر بودن خواستهها و اینکه مردان هم همراه زنان در اعتراضها حضور دارند چنین ویژگیای نداشت. در «بهار عرب» هم چنین خصلتی اینقدر در خط مقدم نبود.
ناگفته پیداست که همه این حرکتها اهمیت و نقش تاریخی خود را داشتهاند.
اعلام همبستگی حمایت زنان و جنبشهای زنان در کشورهای دیگر هم دستکم از نظر گستردگی تفاوتی آشکار با قبل دارد.
۳- ادامه اعتراضها بیسابقه است
هیچیک از اعتراضهای گسترده قبلی در ایران این قدر طول نکشیدند. معمولا سیر وقایع اینگونه بود:
حکومت چه غافلگیر میشد چه آماده بود، با خشونت و سرکوب آغاز میکرد و با اینکه (چون حق اعتراض در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده) اصل اعتراض را منکر نمیشد خود را موظف میدانست مانع از «اغتشاش» و «شورش» و «تخریب اموال عمومی» شود بخصوص آنکه همیشه دست دشمنان در کار بود (آمریکا، اسرائیل، استکبار، معاندان، منافقان، مزدوران، خائنان، رسانهها، خارجنشینان و اخیرا خانوادههای ساواکیها، ... فهرستش بسیار طولانی است).
بنابراین نظام باید اقتدارش را در خیابانهای شهرها نشان میداد. پس از چند روز سکوت (که این بار از همیشه طولانیتر بود شاید به این امید که در عرض چند روز همهچیز «جمع میشود»)، آقای خامنهای سخنرانی میکرد و یک سری از اصطلاحات بالا را در توصیف «حوادث اخیر» به کار میبرد.
بعد موبایل و اینترنت مختل میشد، سرکوب و بگیر و ببند به اوج میرسید، معترضان ناگهان به راه راست «ارشاد» میشدند و در تلویزیون «به اشتباهشان اعتراف میکردند» و «مردم هشیار ایران» که همان نیروها و وابستگان حکومت و «کفنپوشان» و «ارزشیها» بودند، «اتوبوسی و ساندیسی» تظاهرات میکردند.
معمولا تقریبا بعد از یک هفته اعتراضها فروکش میکردند هر چند که کهریزکی، قرچکی، فشافویهای و عادلآبادی کردن و دفن اجباری معترضان کشته شده ادامه مییافت تا اینکه «نظام» اعلام میکرد که «توطئه» و «فتنه» خنثی شده است.
این بار ۱۸ روز است که اعتراضها ادامه یافتهاند.
اعتراضها در بیرون ایران هم این بار بیسابقه است، هم از نظر تعداد شهرها، تا ۱۵۰ شهر گزارش شده، هم از نظر تداوم و هم از نظر شمار شرکتکنندگان.
۴-مدرسهها
دانشگاه به مفهوم مدرن، از بدو شکلگیری در ایران کانون اعتراض بوده و در اعتراضهای اخیر هم مثل گذشته دانشجویان در صف اول بودهاند. اما برای نخستین بار بعد از انقلاب ۱۳۵۷، مدرسهها و بخصوص دبیرستانهای دخترانه به اعتراضها پیوستهاند، دختران دانشآموزان حجاب از سر برمیدارند و شعار «زن، زندگی آزادی» میدهند و مسئولان مرد را از مدرسه میرانند.
۵- «وسطبازی» سخت شده
ادبیات سیاسی در ایران به سرعت در حال تحول است و یکی از اصطلاحات جدید «وسطبازی» است، اصطلاحی که به نظر میرسد سلفش «مالهکشی» باشد. معنای واقعی این اصطلاح را میتوان در کیهان دیروز تهران دید که سعی کرد توضیح دهد چرا در اقلیت بودن همان در اکثریت بودن است. نظام هیچگاه چنین در اقلیت نبوده برای همین هم «وسطبازی» سخت شده است. چهرههای سرشناس (یا به تداول رایج سلبریتیها) که با شجاعت از اعتراضها و مطالبات دفاع کردهاند هیچگاه در چنین ابعادی چنین نکرده بودند. جز برای بستگان و وابستگان حاکمیت، بخصوص در مورد مرگ مهسا امینی، عملکرد نظام قابل دفاع نیست.
یک ترجمان این است که اگر نیروهای امنیتی مسئول سرکوب را به دو دسته «مامور و معذور» و «مومن و معتقد به نظام» تقسیم کنیم، شمار معتقدان به حداقل رسیده و ماموران معذور هرچه بیشتر با معترضان احساس نزدیکی میکنند.
مسئله دیگر اعتماد است، در کارنامه جمهوری اسلامی هیچ جایی نمیتوان راستگویی و شفافیت یافت، یکی از آخرین مواردش فاجعه ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی در آسمان تهران. جز بستگان و وابستگان مستقیم نظام کمتر کسی روایت رسمی از مرگ مهسا امینی را باور میکند.
زنی جوان به همراه برادرش از سقز به تهران به تعطیلات میرود. او را برای اینکه حجابش مطابق میل حکومت نیست (نه به دلیل اینکه حجاب نداشته) میگیرند و بعد اعلام میکنند درگذشته است. اصلا تعجبی ندارد که نظام ناگهان مانند موارد قبلی متوجه شود که این شهروند عادی، وابسته به یکی از انواع «دشمن» بوده و با برنامه قبلی برای «فتنه» به تهران آمده تا در بازداشت گشت ارشاد، بیماری قدیمیاش فعال شود و بمیرد تا به نظام ضربه بزند.
اکنون مرگ نیکا شاکرمی هم با علامت سوالهای بزرگ روبروست، معترض ۱۶ سالهای که بعد از شرکت در تظاهرات، ۱۰ روز پیش ناپدید شد و بعد جسدش را در بازداشتگاهی در کهریزک به خانوادهاش نشان دادند.
پانزدهم آذر سال ۵۷، ارتشبد غلامرضا ازهاری که نخستوزیر بود، با اینکه شاه ایران «پیام انقلاب ملت» را شنیده بود، در نطقی گفت فریاد اللهاکبر در پشتبامها «صدای نوار ضبط صوت» است که از «بلندگوها» پخش میشود. کمتر از دو ماه بعد نظام سلطنت مشروطه در ایران به پایان رسید.
رهبر حکومتی که بجای حکومت شاه سر کار آمده، اکنون ۱۸ روز اعتراض مستمر در سراسر ایران را «هیجان ناشی از ملاحظه برنامه اینترنتی» میخواند.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: در پنج نکته؛ آیا اعتراضها در ایران این بار متفاوتند؟