نابودی میراث‌معنوی در دوران‌سازندگی

چاک با بازی تماشایی مونتگومری کلیفت به عنوان یک نماینده دولت مامور می‌شود به خاطر ساخت سد، ساکنان منطقه از جمله پیرزنی به نام الا (جو ون فلیت) را مجاب به تخلیه و تخریب خانه‌های‌شان کند. حالا در مستند «گالش‌منزل» به کارگردانی علی شهاب الدین هم نمونه تقریبا مشابهی از تقابل سنت و مدرنیته را می‌بینیم و آن مصوبه دولتی طرح خروج گالش‌ها و دام از جنگل به شکل دیگری قربانی می‌گیرد و پایان دوران فرهنگ غنی و ریشه‌دار گالشی و تخریب طبیعت و زیست‌بوم جنگل‌های هیرکانی به تصویر کشیده می‌شود. گالش‌منزل به کارگردانی علی شهاب‌الدین و تهیه‌کنندگی او و حنانه شهاب‌الدین که سال گذشته در پانزدهمین جشنواره سینماحقیقت حضور داشت، امسال در نسخه‌ای کوتاه شده در سی‌ونهمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران هم به نمایش درمی‌آید و جزو ۱۳فیلمی است که برای دریافت «برگ زرین» تلاش و رقابت می‌کنند.

مستند گالش‌منزل به موضوع مهمی درباره تخریب زیست‌بوم و جنگل‌های هیرکانی و انقراض زندگی و فرهنگ گالشی به عنوان یکی از مهم‌ترین حرفه‌های مرتبط با دامداری می‌پردازد.


من اهل همان منطقه هستم و در دوران کودکی و مدرسه با فضای گالش‌منزلی آشنا شدم، اما بعد‌ها که محل زندگی‌ام تغییر کرد و مشغول کار‌های دیگر شدم، انگار ناخودآگاه آن فضا و آن حرفه را از یاد بردم تا این‌که یک روز خواهرزاده‌ام به من گفت شما که کار مستند می‌کنید، چرا سراغ آقای شعبانعلی طالبی نمی‌روید؟ از او پرسیدم مگر هنوز زنده است؟ گفت بله. من هم فرصت را غنیمت شمردم و سراغ این موضوع رفتم. البته به عنوان مستندساز به جز جذابیت خود موضوع به این فکر کردم که وجوه دراماتیک آن چیست و آیا می‌توان قصه و روایت خوبی از موضوع داشت؟ نقطه دراماتیک ماجرا ابتلای این پیرمرد به بیماری سرطان بود و همین بیشتر مرا به ساخت این مستند ترغیب کرد. آنچه این درام را تقویت می‌کرد، اصرار فرزندان پیرمرد برای بازگشت او به شهر برای درمان بود، اما پیرمرد اصرار داشت در جنگل به زندگی و حرفه گالشی خود ادامه دهد. وقتی کار مستند جدی شد، شروع به تحقیقات کردم. برای همین باید مسیر دوساعته و دشوار را با لندروور و ماشین‌های آفرودی می‌رفتیم و از جایی به بعد هم باید دو ساعت پیاده‌روی و کوهنوردی می‌کردیم تا به محل زندگی پیرمرد برسیم. وقتی به آنجا رسیدم، دنبال جواب این سؤال بودم که این پیرمرد چه چیز در این محیط می‌بیند و ماندگار شده که ما و فرزندان او نمی‌بینیم. مگر یک فرد مبتلا به سرطان نباید دنبال دارو و درمان باشد؟ وقتی با او هم‌صحبت شدم، دیدم خیلی معتقد و متوکل است و حرف‌های معارفی می‌زند. می‌گفت خداوند همه جا هست. او در پاسخ به دغدغه و نگرانی فرزندانش درباره این‌که اگر در تنهایی اتفاقی برایش رخ دهد، اطمینان خاطر می‌داد خدا بالای سر من است و می‌گفت مطمئنم در کنار شما از دنیا خواهم رفت.
همین اتفاق هم افتاد و او در کنار خانواده‌اش از دنیا رفت.
بله، توکل این مرد خیلی برایم اهمیت داشت و جالب بود. در فیلم هم به چرایی حضور او در طبیعت پرداختم و تصاویر زیادی در این زمینه گرفتم. انرژی متقابلی که این پیرمرد از جنگل می‌گرفت و به طبیعت برمی‌گرداند برایم خیلی مهم بود. من یک سال و نیم تمام آن مسیر را می‌رفتم و می‌آمدم تا با او بیشتر آشنا شوم و خو بگیرم. آن‌موقع هنوز خبری از فیلمبرداری رسمی نبود و فقط جهت تحقیقات و آشنایی بیشتر با پیرمرد به آنجا می‌رفتم و برای تحقیق فیلم می‌گرفتم.
راحت پذیرفت که قهرمان مستند شما باشد و از او فیلم بگیرید؟
بله، علاقه‌مند بود. همه آن مدت در کلبه کوچکش زندگی می‌کردیم. او مثل قدیمی‌ها، آدم سفره‌داری بود. بعد از آشنایی و تحقیقات، فیلمبرداری را شروع کردیم و یکی دو جلسه فیلم گرفتیم تا ببینیم در ادامه چه می‌شود. تاکید می‌کنم در ابتدا دنبال چرایی ارتباط این مرد با طبیعت و جنگل بودم. او در همین فیلم از دولت گلایه کرد که چرا گالش‌ها را از جنگل بیرون می‌کند. می‌گفت ما گالش‌ها نگهبانان واقعی جنگل هستیم و از جنگل صیانت می‌کنیم. آن‌ها طبق پروانه‌های بهره‌برداری چرای دام و زمین‌هایی که از قدیم‌الایام در اختیارشان قرار گرفت، از این مناطق محافظت می‌کردند؛ بنابراین آن‌ها به خاطر حفظ علف برای دام و مسئولیتی که بابت مرتع داشتند، به هیچ‌کسی اجازه ورود به این محیط‌ها و قطع درختان و تخریب جنگل را نمی‌دادند، اما از زمان دوران سازندگی و ریاست‌جمهوری آقای هاشمی‌رفسنجانی این سازوکار تغییر کرد و دولت، توسعه را به فرهنگ ترجیح داد. اعتقاد داشتند که سازندگی، خودش مسأله فرهنگ را هم درست می‌کند. پیرو همین نگاه، طرح خروج دام و گالش‌ها از جنگل به بهانه ایجاد دامداری مدرن مطرح و اجرایی شد. توضیح‌شان این بود که گالش و دامدار با داس و تبری که دارد، برای تامین هیزم شبانه درختان را قطع می‌کند. درحالی‌که آن‌ها از چوب‌ها و هیزم‌های افتاده روی زمین استفاده می‌کردند. با این بهانه‌های بیهوده، جنگل را از گالش‌ها و دامداران واقعی خالی و فضا را برای تخریب زیست‌بوم فراهم کردند. این بیرون‌کردن دامداران از جنگل هم با روش‌های تشویق، تهدید و تطمیع صورت گرفت، اما دیدیم که این خروج، نتیجه معکوس داشت و عملا آن طرح دولت و بحث ارجحیت توسعه به فرهنگ شکست خورد. درحالی‌که شما اگر به مالزی و برخی کشور‌های دیگر بروید، می‌بینید که برای حفظ زیست‌بوم‌ها و این نوع زندگی‌ها، دولت به افراد یارانه می‌دهد که اتفاقا در این مناطق بمانند تا ضمن حفظ محیط، گردشگر هم جذب کنند، اما در ایران ماجرا وارونه شد و به گالش‌ها و دامداران پول دادند که از جنگل و طبیعت خارج شوند. با این کار هم زیست‌بوم ازبین‌رفت و هم آن فرهنگ غنی و ریشه‌دار گالشی. وقتی جنگل خارج از سکنه و گالش و نگهبان شد، آدم‌ها و قاچاقچیان جنگل یورش آوردند و شروع به تخریب و نابودی جنگل و طبیعت کردند.
آیا مخاطبان مسئول و دولتمردان هم فیلم شما را دیده‌اند و با این آسیب‌شناسی مورد اشاره شما مواجه شده‌اند؟
بله، زمان جشنواره سینماحقیقت تعدادی از نماینده‌های مجلس به دعوت من فیلم را دیدند، ازجمله آقایان دکتر غلامرضا منتظری نایب‌رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، دکتر محمدمهدی زاهدی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و ... بعد آقای دکتر نوروزی نماینده علی‌آباد و یکی از اعضای کمیسیون آموزش مجلس خیلی علاقه‌مند شد این فیلم در کمیسیون آموزش نمایش داده و موضوع آن به بحث و بررسی گذاشته شود. البته به‌دلیل مشغله و کمی هم سهل‌انگاری من این موضوع به تاخیر افتاد، اما امیدوارم به‌زودی این اتفاق بیفتد و مستند گالش‌منزل در کمیسیون آموزش برای اعضا و برخی نمایندگان مجلس نمایش داده شود. شاید نمایش فیلم و توجه به موضوع باعث تغییر قانون در این زمینه شود. خوشبختانه این گروه به‌شدت مخالف طرح شکست‌خورده دام از جنگل است.
ظاهرا یکی از دلایل اصلی شکست این طرح، نبود پیوست عدالت است.
دقیقا. رهبر انقلاب خطاب به دولت آقای رئیسی گفتند دولت هر طرح و لایحه‌ای را که می‌خواهد تصویب کند، حتما باید پیوست عدالت هم داشته باشد. وگرنه تصویب طرح که هنر نیست. طرح خروج دام از جنگل هم ازجمله طرح‌هایی بود که پیوست عدالت در آن وجود نداشت. لزوما با حصارکشی و تصویب یک قانون، نمی‌توانیم به موفقیت آن خوشبین باشیم، باید از نظر فرهنگی کار کرد. گالش‌ها بدون هیچ چشمداشت مالی، حافظ و نگهبان جنگل و طبیعت بودند، چون به جنگل علاقه داشتند و آن را خانه خود می‌دانستند، اما دولت با تصویب آن طرح و خروج گالش‌ها و دامداران از جنگل، جنگلبانان اجاره‌ای و دولتی را به کار گرفت که چندان دل‌شان به حال جنگل و طبیعت نمی‌سوزد. در مستند گالش منزل سراغ شخصیتی رفتم که دلسوز جنگل و طبیعت بود. در یکی از وقفه‌های فیلمبرداری، پسر آقای طالبی به من خبر داد که حال پدر بد شده و او را به بیمارستان بردند. من هم خودم را به بیمارستان رساندم تا نما‌هایی از آنجا داشته باشیم، اما متاسفانه همان موقع و بعد از فیلمبرداری چند نما، آقای طالبی از دنیا رفت. بعد از درگذشت او درباره ادامه مسیر فیلم دچار تردید شدم و قصد داشتم با نامگذاری فیلم با عنوان مستند نیمه‌تمام کار را در این نقطه به پایان برسانم. مسأله مهم‌تر برای من رعایت اخلاق بود. چون متاسفانه برخی فیلمسازان، چندان اولویت اخلاقی ندارند و به نفع جذابیت فیلم‌شان، اخلاق را نادیده می‌گیرند؛ بنابراین من رویکرد اولیه فیلم را تغییر دادم و تهدید را تبدیل به فرصت کردم. برای همین به این سؤال رسیدم که بعد از درگذشت پیرمرد، خانواده و فرزندانش می‌خواهند چه تصمیمی بگیرند. متوجه دودستگی در خانواده شدم؛ یکی می‌گفت مال پدر را بفروشیم، یکی هم می‌گفت نه، ما خانه جنگلی پیرمرد را حفظ می‌کنیم و برای ادامه حرفه پدر، کارگر می‌گیریم. به همین دلیل در ادامه مستند و با مدیریت وضع پیش آمده، روی فرجام گالش‌منزل تمرکز کردم.
یعنی با عبور از زندگی شخصیت اصلی، وضع او را به کل گالش‌ها و سرنوشت حرفه گالشی تعمیم دادید.
دقیقا. انگار که این مشتی نمونه خروار بود. به هرحال تناقض و تضاد فکری پسران پیرمرد ادامه درام را پیش برد. به‌جز شخصیت محوری آقای طالبی، چند شخصیت و دیدگاه دیگر هم داریم، از جمله پسر کوچک خانواده که می‌گوید گالش‌منزل را بفروشیم و برویم زمین بخریم. او به عنوان نسل جوان اشاره به حقیقت اقتصاد بیمار امروز جامعه دارد. پسر بزرگ‌تر هم به نوعی می‌خواهد گالش‌منزل را تخریب کند و بفروشد، اما این مسأله را با زبان نرم و با بهانه رفع و رجوع نیاز‌های خانواده و فرزندان‌شان مطرح می‌کند. یکی از بزنگاه‌های اخلاقی من در ساخت و روایت این مستند در همین زمان بود، به جای این‌که با درگذشت پیرمرد، بخواهم تولید و اتمام مستند را تسریع کنم یا با سکانسی ساختگی و شرح نوشته‌ای غیرواقعی کار را جمع کنم و به مخاطب حقه بزنم، سه چهار سال صبر کردم تا ببینم خانواده و فرزندان پیرمرد در نهایت به چه جمع‌بندی می‌رسند و چه تصمیمی می‌گیرند. واقعا هم آن چیزی که فکر می‌کردم، اتفاق افتاد و سرانجام آن میراث معنوی را از بین بردند. برای صرفه‌جویی اقتصادی در تولید، موفقیت فیلم در جشنواره‌های خارجی و خوشایند داوران، کاری نکردم، بلکه ایستادم و اتفاقاتی که افتاد را کارگردانی کردم و خودم چیزی ساختگی را خلق نکردم.

خلوص مستند‌های مشاهده‌گرانه


علی شهاب‌الدین، کارگردان مستند «گالش‌منزل» درباره این‌که چقدر مستند‌ها می‌توانند حکم تلنگر و هشدار و آسیب‌شناسی موضوعات مختلف فرهنگی و اجتماعی را داشته باشند، توضیح می‌دهد: در فیلم‌های مستند واقعه‌نگار و مشاهده‌گرانه، آن‌قدر خلوص و صداقت و حقیقت نهفته است که حد و مرز ندارد. به همین نسبت و اندازه هم مستند‌های این‌چنینی باورپذیری دارند و با بیان صادقانه واقعه‌ها و مشاهدات و طرح نکته‌ها، مخاطبان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. اگر سیاستمداران و مدیرانی که بودجه‌های فرهنگی و رسانه‌ای دست‌شان است، از تولید و نمایش مستند‌های واقعی و صادقانه حمایت کنند، شاهد یک فرهنگ‌سازی تاثیرگذار در سطح جامعه خواهیم بود.

روزنامه جام جم 

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: نابودی میراث‌معنوی در دوران‌سازندگی