عبدالمحمد آیتی و ترجمه برای خواص

عبدالمحمد آیتی و ترجمه برای خواص
خبر آنلاین

نخستین مواجهه‌ام با نام عبدالمحمد آیتی تقریبا به سی و یک سال پیش بازمی‌گردد؛ زمانی که هفت ساله بودم و دست در دست پدرم، به جدیدترین مسجد شهر می‌رفتم تا با عمومی‌ترین مناسک مسلمانان انس پیدا کنم. نماز جماعت که تمام می‌شد، چند نفر متکفل پخش قرآن‌هایی قطور بین نمازگزاران می‌شدند تا خلق‌الله پس از ادای نماز جماعت، یک صفحه از کلام‌الله را نیز قرائت کنند. من که تازه سواد خوانش کلمه‌ها را آموخته بودم، به سختی و به مدد راهنمایی‌های پدرم، کلمات روی جلد قرآن قطور را می‌توانستم بخوانم: «قرآن مجید؛ ترجمه عبدالمحمد آیتی». آن روزها و در میانه دهه هفتاد قرآنی که آیتی ترجمه کرده بود، در اکثر قفسه‌های مساجد و مدارس جا خوش کرده بود. چه اینکه ترجمه او از حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برخوردار بود و همین کافی بود که در اکثر مسجدها، حسینیه‌ها، مدرسه‌ها، اداره‌ها و اماکن عمومی قرآن معروف به «قرآن مجید» ترجمه عبدالمحمد آیتی جای بگیرد. برای من به‌عنوان یک دانش‌آموز مبادی آداب در مدرسه که با مربی تربیتی در ارتباط مدام بودم، ترجمه آیاتی از قرآن، نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه به‌عنوان بخشی از خاطره تاریخی و حافظه فرهنگی تثبیت شده است. چه اینکه در مراسم‌های صبحگاهی و به مناسبت‌های مذهبی فرازهایی از ترجمه عبدالمحمد آیتی، پس از قرائت قرآن و نیایش خوانده می‌شد. بعدها که به دبیرستان رفتم متوجه شدم آیتی تنها مترجم متون مذهبی نیست و وقتی پایم به دانشگاه باز شد، «درباره فلسفه اسلامی: روش و تطبیق آن»، «تاریخ ابن‌خلدون (العبر)» و «تاریخ دولت اسلامی در اندلس» را با ترجمه او دیدم و با فهم اندک خویش خواندم. اصولا باید آیتی را مترجم کتب خاص و نادری دانست که استقبالی برای ترجمه آنها به فارسی توسط دانشگاهیان و روشنفکران وجود نداشت. شاید یکی از وجوه اهمیت عبدالمحمد آیتی نیز مرهون همین همت وی نسبت به ترجمه کتب مهم اما نادیده انگاشته شده باشد. علاوه‌بر ترجمه‌های مختلف در حوزه فلسفه، الهیات و ادبیات، ریاست شورای علمی دانشنامه تحقیقات ادبی فرهنگستان و همچنین عضویت پیوسته در فرهنگستان زبان و ادب فارسی در کارنامه فرهنگی او به ثبت رسیده است.

عبدالمحمد آیتی زاده شهر بروجرد و همشهری عبدالحسین زرین‌کوب و سیدجعفر شهیدی‌ است. تحصیلات حوزوی را در زادگاهش پی گرفته بود و مدتی در شهرهای مختلف لرستان منبر می رود. در سال ۱۳۲۴ پایش به پایتخت که باز می شود، تحصیلات دانشگاهی را در تهران و دانشکده معقول و منقول ادامه می‌دهد و پس از به تدریس در دبیرستان های بابل، خرم آباد، ساوه، گرمسار و تهران مشغول می شود. در دوران دانشجویی با جریان های روشنفکری کشور آمد و شد پیدا می کند و برای احمد شاملو در نشریات بامشاد و آشنا مطلب می نویسد. با مهدی اخوان ثالث و هوشنگ ابتهاج ارتباط می گیرد و این ارتباط ها در دوران حضور او در آموزش و پرورش نیز ادامه می یابد. هم هنگام با تدریس و به دلیل توانایی هایی که دارد، سردبیر ماهنامه آموزش و پرورش را بر عهده می گیرد. در کلاس هایش زبان به نقد می گشاید و چند صباحی از تدریس محروم می شود. به گواه مهدی محقق در آن ایام ناچار به بلیط فروشی برای اتوبوس های شرکت واحد در حاشیه میدان فوزیه می شود، اما پرجرات و پرشتاب مطالعات و تحقیقات خویش را پیگیری می کند. تا آنجا که هم جانش با معارف اسلامی آشنا می شود و هم با معاریف و مشاهیر مغرب زمین مانوس می شود. هم بر ادبیات قدیم مسلط می شود و هم شعر و ادب جدید فارسی را می شناسد. چندی که می گذرد، در برگرداندن رساله های عربی به زبان فارسی قوی دست می شود و از قرآن مجید و نهج البلاغه گرفته تا کتب دشواری نظیر «شاهنامه بنداری» و «الحوادث الجامعه» را ترجمه می کند. آیتی از فلسفه اسلامی نیز غفلت نمی کند و کتاب هایی نظیر «تاریخ فلسفه در جهان اسلامی» اثر حنا الفاخوری و خلیل الجر و همچنین «درباره فلسفه اسلامی» اثر ابراهیم مدکور را به فارسی برمی گرداند. روزهای زیادی را به ترجمه و تحقیق در موسسه انتشارات فرانکلین می گذراند و همین کوشش را پس از پیروزی انقلاب اسلامی در انتشارات علمی و فرهنگی به کار می بندد.

۶۵۶۵

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: عبدالمحمد آیتی و ترجمه برای خواص