زیبایی‌شناسی اعتراض چه کمکی به معترضان در ایران می‌کند؟

نگارش از: ابوالفضل مظلوم‌زاده، روزنامه‌نگار و پژوهشگر جنبش‌های اجتماعی

زیبایی‌شناسی اعتراض که به کاربرد نمادین و سیاسی مجموعه‌ای از‌ سمبل‌ها، کنش‌ها، علائم، تصاویر و نمایش‌های خیابانی اشاره دارد، به یکی از مشخصه‌های بارز موج فراگیر اعتراض‌ها در واکنش به مرگ مهسا امینی، تبدیل شده است. نمایش اعتراضی «گیسوبُران» و آتش‌زدن روسری‌ها، مقاومت‌های تک‌نفره در مقابل گارد ضدشورش، دیوارنویسی و گرافیتی‌های خیابانی، رژه‌ی نمادین زنان در خیابان ولیعصر تهران و رقص بدن‌های آزادشده به دور آتش، تنها نمونه‌هایی از انتخاب‌های زیبایی‌شناختی در این خیزش سراسری هستند. با این حال، زیبایی‌شناسی اعتراض چگونه می‌تواند مسیر تغییر سیاسی را از رهگذر سیاست‌های خیابانی هموار کند؟ به‌کارگیری عناصر زیبایی‌شناسانه چه پیامدهایی بر اعتراض‌های سراسری در ایران دارد؟ و آیا ابزارهای زیبایی‌شناختی می‌توانند در نبرد نابرابر با اسلحه و سرکوب پیروز شوند؟

این مطلب، تلاشی برای توضیح زیبایی‌شناسی و کنش نمادین در اعتراض‌های کنونی است و آن را یک گام جدی و تأثیرگذار در انتشار ایده‌ها و برانگیختن احساس مقاومت معترضان می‌داند. در این نوشته، پس از توضیحی درباره مختصات جدید اعتراض‌ها به مرگ مهسا امینی، با اولویت‌ دادن به زیبایی‌شناسی و کنش نمادین، آن‌ها را کاتالیزوهایی قدرتمند برای ساخت هویت مشترک، اهداف کنش جمعی و جذب شهروندان در فرآیندهای اعتراضی در نظر می‌گیریم.

پارادایم جدید اعتراض‌ها؟

تاریخ اعتراض‌ها در ایران، با ورود به نیمه‌ی دوم دهه ۹۰ شمسی فرم تازه‌ای از جنبش‌های اعتراضی و «سیاست‌های مشاجره‌آمیز» را تجربه کرده است. چرخه جدید اعتراض‌ها در ایران که از دی‌ماه ۱۳۹۶ آغاز شد، طیف نوظهوری از تعارض‌های شدید، بازیگران نو، شکل تازه‌ای از چارچوب‌های معنادهی و ریتم‌های کنش جمعی را به همراه دارد. به‌همین خاطر، الگوها و آهنگ‌های اعتراض خیابانی در یک زنجیره فشرده زمانی تکرار می‌شوند و کیفیت اثرگذار بحران‌های متعدد، بستر زایش شرایط و رویدادهای منحصربه‌فردی هستند.

پس، به‌نظر می‌رسد امواج اعتراضی در ایران تحت تأثیر چند عامل اساسی باشند:

۱. گروه‌های مشارکت‌کننده،۲. تجربه‌ی‌ اعتراض‌های پیشین ۳. واکنش یا پاسخ حکومت ۴. قاب‌ها یا چارچوب‌های معنادهی، ۵. طول و شدت بحران‌ها. رابطه‌ی متقابل و برهم‌کنش این عوامل، کنش اعتراضی را از لایه‌های بسیج‌شده به بخش‌های کمتر بسیج شده می‌رساند و سرعت تند فرآیند‌های مشاجره‌آمیز ممکن است به نوآوری در کنش‌های اعتراضی و ظهور قاب‌های تازه‌ای منجر شود. آن ‌چیزی که به عنوان «انقلاب زنان» معروف شده، نتیجه‌ی این فرآیند است. اما به‌رغم نوآوری‌ها و ویژگی‌های جدید آن، نمی‌توان آن را به عنوان یک پارادایم نو یا فرآیندی مجزا از چرخه‌ی جدید اعتراض‌ها (منظور آغاز چرخه‌ی جدید از دی‌ماه ۹۶ تا هم‌اکنون) در نظر گرفت. چون‌که، مدل انتشار و پراکندگی جغرافیایی اعتراض، جمعیت‌شناسی مشارکت‌کنندگان، الگوی منازعه در میدان‌های اعتراضی، اهداف، ارزش‌های مشترک، دستورالعمل‌ها، تاکتیک‌ها، استراتژی‌های مقابله، ارتباط و تعامل بازیگران اعتراضی و یا متغیرهایی که یک رویداد اعتراضی را منحصر به‌فرد و مجزا می‌کند، دچار تغییرهای محسوسی نشده‌اند. اما با وجود نوآوری‌ها و ویژگی‌های این اعتراض،‌ می‌توان آن را به عنوان یک نقطه کانونی و شروع مرحله‌ی دیگری درون چرخه‌ی جدید در نظر گرفت که توانایی نزدیک‌کردن خوشه‌های اعتراضی مختلف (هم‌چون خوشه‌های اعتراضی کارگران، معلمان، دامداران، کشاورزان، رانندگان و ...) را برای ساخت یک «ابر خوشه» دارد. اما در صورت تحقق یا عدم تحقق ابرخوشه در ایران‌، نتایج هر جنبش به سه دسته‌ی‌ کلی ختم می‌شود: ۲. اصلاح ۲. سرکوب ۳. انقلاب.

شکل‌گیری فرآیندهای اصلاحی در ایران، حداقل به ‌خاطر سه مؤلفه‌ی تأثیرگذار از احتمال کمی برخوردار است: الف) چارچوب‌های معنادهی و اهداف معترضان، ب) فقدان پتانسیل‌های ساختاری، پ) نبود کارگزار اصلاح‌‌گر. سرکوب، پاسخ دائمی حکومت در برابر خیزش‌های سراسری بوده، اما کاربرد همیشگی ابزارهای قهرآمیز توسط حکومت، علاوه بر فرسایش ساختارهای سرکوب، ویژگی‌های چرخه‌ی‌ جدید را تشدید می‌کند. به‌طور خلاصه می‌توان گفت که سرکوب توسط پلیس هر چند به عنوان یک استراتژی بازدارنده تلقی می‌شود، اما در لحظات «انفجار جنبش» یا چیزی که پژوهشگران به عنوان «لحظات جنون» نام می‌برند، اثری چند برابری بر سطح بسیج اعتراضی دارد. پس اقدام سرکوب‌گرایانه در لحظات جنون جنبش، نه تنها «بازدارنده» نیست، بلکه حمایت عمومی را از بافت‌های غیردرگیر جامعه به بخش‌های بسیج شده در میدان می‌کشاند. در نهایت تحقق «انقلاب» که می‌تواند باعث فروکش‌کردن چرخه‌ی‌ جدید اعتراض‌ها شود.

حالا با توجه به چنین فضایی از جامعه‌ی اعتراضی ایران، خیزشی سراسری روی داده که تفاوت‌های مهّمی با پیک‌های قبلی دارد. تا جایی که می‌توان از آن به عنوان یک گام ـ مرحله‌ی جدید، امّا مرتبط با اعتراض‌های سراسری در چرخه‌ی جدید، یاد کرد: حضور گسترده‌ی زنان در قالب بازیگران اصلی خیزش سراسری، کنش‌گرایی فراملّی و بین‌المللی‌شدن‌، سازمان‌دهی اعتراض‌های فرامرزی، جوان‌تر شدن مشارکت‌کنندگان، ارتباط‌های اتنیکی و فرهنگی در اعتراض‌ها، شکل‌گیری‌ ائتلاف‌های سیاسی، بازیابی نقش سیاسی کلان شهرها، کم‌رنگ‌شدن نقش لایه‌بندی‌های اجتماعی، رنگ‌باختن الگوی طبقاتی‌ـ‌اقتصادی‌، پیوند معنادار کنش خیابانی با سیاست‌های عدم‌همکاری (مثل اعتصاب و کناره‌گیری و ...)، تداوم زمانی اعتراض‌های میدانی، زیبایی‌شناسی اعتراض و کنش نمادین سیاسی.

زیبایی‌شناسی علیه استبداد

زیبایی‌شناسی اعتراض از کیفیت سیاسی عناصر بصری، مادی، متنی و اجرایی، برای ساختن یک صدا، تأیید یا انتقال آن استفاده می‌کند و مجموعه‌ای از علائم، نمادها، تصاویر، گرافیتی‌ها، ژست‌ها و اشکال مختلفی از زبان، شعارها و رقص‌های اعتراضی را در بر می‌گیرد. بازیگران از زیبایی‌شناسی به عنوان نوعی از ارتباط برای افزایش پتانسیل مقاومت و بسیج در کنش جمعی بهره می‌گیرند. به همین دلیل آن را به عنوان فرآیندی پویا و متنوع می‌دانند که برای انطباق و حمایت از تغییرات سیاسی‌ـ‌اجتماعی توسط جنبش‌ها به کار گرفته می‌شود.

به‌طور مثال چترهای رنگی، استون هنج‌های کوچک و دیوارهای لنون به نمادهای آزادی‌خواهی و مبارزه با استبداد برای دموکراسی‌خواهان هنگ‌کنگی تبدیل شدند. هم‌چنین، ژست نمادین «سلام سه انگشتی» که برای اولین بار در ماه می ۲۰۱۴ توسط معترضان تایلندی استفاده شد، نمادی از مخالفت با کودتای نظامی، سمبل همبستگی و آزادی‌خواهی بود. پس از آن،‌ این ژست توسط معترضان میانماری و هنگ‌کنگی مورد استفاده قرار گرفت. یا اجرای نمایش «متجاوزی در مسیر تو»، توسط فمنیست‌های شیلیایی در اواخر نوامبر ۲۰۱۹، ترکیبی از بیان اعتراضی، نمادها، اکت‌ها و کنش نمادینی است که نابرابری‌های اجتماعی و خشونت علیه زنان را محکوم می‌کند. این نمایش اعتراضی، به سرعت، به عنوان یک پدیده‌‌ی بین‌المللی در سراسر جهان منتشر شد.

انتخاب‌های زیبایی‌شناختی توسط معترضان مسیرهایی برای افزایش آگاهی و پیوند با عاطفه‌ها و نگرش‌هاست و استفاده از فرهنگ بصری برای نمایش خود و معنادار کردن کنش‌ها و سمبل‌ها، می‌تواند به «دیده‌شدن» و «شنیده‌شدن» جنبش کمک کند. در واقع تعامل فعال بین «بدن»، «زیبایی‌شناسی» و «سیاست»، پیام‌های رمزگذاری شده‌ای را درون کنش‌ها یا تصاویر جاسازی می‌کند و به خاطر خاصیت اجرایی‌شان، هر کسی می‌تواند آن‌ها را به‌کار گیرد. پس از این طریق، معانی، در فرآیندی تجسم‌یافته و تعبیه شده و در ترکیب با احساسات سیاسی به حکومت و مردم منتقل می‌شود.

به‌طور خاص، در طی دو دهه‌ گذشته به‌کارگیری عناصر زیبایی‌شناختی که به دو شکل عمده‌ی بی‌واسطه (در عرصه خیابان و به شکل فیزیکی) یا با واسطه (غیر مستقیم یا از طریق پلتفرم‌های آنلاین مثل: نقاشی‌های اعتراضی، ویدئو و موزیک) انجام می‌شوند، نقش پررنگی در انتشار جنبش و جلب توجه رسانه‌ها در سراسر دنیا داشته است؛ جنبش‌ انقراض و محیط‌زیست‌گرایان، زندگی سیاهان مهم است، خیزش‌هایی که به بهار عربی معروف شد، جنبش‌های احقاق حقوق زنان مثل می‌تو، جنبش اشغال، اعتراض‌های پارک‌ گزی ترکیه، جنبش خشمگین‌های اسپانیا، اعتراض دموکراسی خواهان تایلندی و هنک‌کنگی و اعتراض‌های ضدکودتا در میانمار، تنها نمونه‌هایی ازاین دسته‌اند.

جنگ گیسوها با اسلحه؟

برای نخستین بار شماری از زنان حاضر در مراسم خاکسپاری مهسا امینی روسری‌هایشان را از سر برداشتند و به نشانه‌ اعتراض در هوا چرخاندند. سپس با گسترش اعتراض‌ها در شهرهای مختلف ایران، زنان دیگری نیز این کنش نمادین را تکرار کردند و به سرعت، به یک نمایش اعتراضی فراگیر در سراسر تجمع‌ها تبدیل شد که هم‌اکنون نیز در جریان است. همزمان مراسم «گیسوبُران» نیز در ادامه‌ی آن به چشم خورد. انتشار ویدئویی از بریدن گیسوها توسط خواهر جواد حیدری در مراسم خاکسپاری برادرش، واکنش‌های زیادی به دنبال داشت و تعدادی از معترضان به نشانه همراهی و ضمن اعلام خشم خود از حکومت، موهای خود را بریدند. در فاصله کوتاهی این دو کنش نمادین در قالب یک کارزار بین‌المللی توجه‌های زیادی را به خود جلب کرد که موج گسترده‌ای از حمایت‌های جهانی از معترضان در ایران به همراه داشت.

ترانه «برای...» با صدای شروین حاجی‌پور که نتیجه بازخوانی هنرمندانه او از کمپین توییتری معترضان درباره‌ی دلایل خود برای حضور در خیابان بود، نقشی کلیدی در برانگیختن احساس مقاومت در بین مردم داشت. ویدئو این ترانه، تنها در صفحه اینستاگرامی «شروین» نزدیک به ۴۰ میلیون بازدیدکننده پیدا کرد که بعد از بازداشت این خواننده از صفحه‌اش پاک شد. امّا آهنگ «برای ...» به دلیل نقش پررنگش در بازتاب احساسات جمعی، به عنوان ابزاری برای نافرمانی مدنی ماندگار شده است. علاوه بر این، تعداد فزاینده‌ای از میم‌ها، تصاویر، شعارها، ترانه و فیلم‌های اعتراضی نیز در فضای شبکه‌های آنلاین منتشر شدند. این مبارزه‌ زیبایی‌شناسانه حتی خود را در ساخت مجسمه‌هایی از «ژینا» و «گیسو زنان» به نمایش گذاشت.

با این حال، پیشروی زیبایی‌شناسانه اعتراض‌های سراسری در قلمروی فضاهای مادی و مجازی، به صورت مستقیم و غیرمستقیم، چندین پیامد مثبت دارد:

۱. تبدیل نارضایتی به اقدام سیاسی از طریق قدرت عاطفی عناصر زیبایی‌شناسانه.

۲. عمومی‌کردن شکاف‌ها و بحران‌ها بین حکومت و مردم. به عنوان نمونه استفاده از نمایش اعتراضی سوزاندن روسری‌ها که خبر از محدودیت‌ها و سرکوب شدید بر زنان می‌دهد.

۳. سرایت و تکثیر اعتراض از بافت‌های فعال در میدان به بخش‌های خنثی و خاکستری، به دلیل شکل‌گیری عرصه‌ی جدیدی از کنش‌گری، چه به صورت اعتراض میدانی یا اعتراض سایبری.

۴. فراملّی شدن جنبش اعتراضی، از طریق هم‌رسانی تصاویر، شعارها، اهداف مصوّر شده و نمایش گیسوبران و ...

۵. حمایت فزآینده‌ی بین‌المللی، جلب توجه رسانه‌ها و پیدا کردن مخاطبان جهانی، به دلیل انتخاب شعار پیشرو و سابقه‌دار «زن، زندگی، آزادی»، نمایش گیسوبران، ، بنرها و شکل زیبایی‌شناختی تجمع‌های اعتراضی در داخل و خارج از کشور (مثل اعتراض ایرانیان در تورنتو کانادا).

۶. شورش علیه نمادهای ایدئولوژیک و خلق ابزارهایی برای نافرمانی مدنی، مثل درآوردن روسری‌ها و نمایش عمومی آن در خیابان و ترانه‌ «برای ...» به عنوان ابزاری برای مقاومت و انتشار ایده‌ی اعتراض‌های سراسری.

۷. تولید امید و غلبه بر ترس و سرکوب، با انتشار تصاویر مقاومت‌های تک‌نفره مقابل نیروهای امنیتی، دیوارنگاری‌ها، ترانه‌ها و حجم زیادی از آثار هنری ـ اعتراضی که در بازه‌ی زمانی اعتراض‌ها هم‌رسانی می‌شوند.

هرچند هر یک از این پیامدها می‌توانند تحت تأثیر عوامل دیگر نیز باشند و یا به شکل کاملاً تعاملی بر یکدیگر اثر بگذارند، امّا عناصر زیبایی‌شناختی به دلیل ماهیت‌شان، کاتالیزورهایی قدرتمند و تعیین‌کننده در پیشروی سراسری اعتراض در ابعاد مختلف هستند. همان‌طور که نمونه‌های تجربه‌شده در کشورهای مختلف هم شواهد کافی برای نقش اساسی آن‌ها ارائه کرده است.

به این ترتیب، بخشی از موفقیت این جنبش به استفاده از زیبایی‌شناسی توسط معترضان باز می‌گردد که دامنه اعتراض‌ها را نه فقط در سراسر کشور، بلکه به فراتر از مرزها کشاند. پس به‌نظر می‌رسد خیزش سراسری در واکنش به مرگ مهسا امینی در ایران، به جنگ تمام عیار زیبایی‌شناسی و کنش نمادین علیه نظام سیاسی تبدیل شده و تا این‌جا، یکی از موفق‌ترین نمونه‌ی انتقال ایده‌ها و آرمان‌های اعتراضی بوده که بیش‌از هر چیز تحت سلطه تصاویر، فرهنگ بصری و شعارهایی‌ است که از درون «هنر مقاومت» سر بر می‌آورند. پس شاید بتوان گفت، عناصر زیبایی‌شناسانه، «روح» این اعتراض‌ها هستند.

علاوه بر این‌ها، ترکیب این عناصر با ویژگی‌های چرخه جدید و تأثیر مستقیمی که بر عوامل پنج‌گانه امواج اعتراضی در ایران می‌گذارد، منشا تحولات مهمی در ابعاد مختلف خواهد بود. تحولاتی که می‌تواند زمینه‌ساز رویدادهای تازه‌تری برای تحقق آرمان‌ جنبش‌های اعتراضی در ایران باشد.

منبع خبر: یورو نیوز

اخبار مرتبط: زیبایی‌شناسی اعتراض چه کمکی به معترضان در ایران می‌کند؟