خیزش سراسری: اعتصاب‌ها و انترناسیونالیسم

نگاهی به رابطه بین اعتصاب‌ها و مبارزات خیابانی  و نیز جنبه‌های فرامرزی خیزش سراسری اخیر در ایران.

اعتصابات سراسری

یک ماه پس از آغاز خیزش سراسری در ایران، موضوع اعتصاب یکی از سرفصل‌های عمده مورد بحث است. در عمل اعتصاب‌هایی در کردستان و در بخش پیمانی نفت و گاز صورت پذیرفته است.

موضوع رابطه بین شورش‌های خیابانی و مبارزات متشکل کارگران و معلمان بحثی قدیمی است. تفات سطح بین این دو نوع مبارزه را با استفاده از دو مفهوم تولید و بازتولید می‌توان تشریح کرد.

اعتصاب به معنی عام کلمه  یعنی امتناع و بر زمین گذاشتن ابزار و خروج  از نقش‌های تثبیت شده‌ای که ساختار و نظم حاکم آن را تحمیل کرده و بدون آن قادر نیست به حیاتش ادامه دهد. فرم اعتصاب اما بنابر جایگاه نیروی اعتصاب کننده می‌تواند متفاوت باشد؛ و درواقع ما با اعتصاب در دو فرم متفاوت مواجه هستیم: یک بی‌ثبات کار (مثلا یک راننده اسنپ) یا یک یکار و حاشیه‌نشین از آنجا که نه صاحب‌کاری، نه قراردادی و نه نهادی متولی و ضامن کارش دارد و ابزار کارش مهارت‌های فیزیکی و زبانی و ذهنی‌اش است، اعتراض و اعتصاب خود را در شبکه‌های اجتماعی، با بستن جاده و خیابان و شورش در فضای عمومی و… نشان می‌دهد. بی‌ثبات کاران و بیکاران در اعتراض بسیار انفجاری‌تر و سیال‌تر عمل می‌کنند. و امور زندگی روزمره از جمله روابط بین دو جنس، ارتباط اینترنتی، مسائل زبانی و… بی‌واسطه با اعتراض‌شان‌ آمیخته می‌شود. در واقع، این فرم اعتراضی قابلیت همجوشی سریعی با خواست‌ها و مطالبات سایر اقشار اجتماعی را دارد.

وضعیت در مورد کارمندان مشاغل دولتی یا کارگران دارای قراردادِ ثابت فرق می‌کنند. آن‌ها بدوا اعتصاب را از محل کار خود شروع می‌کنند، ضرباهنگ اعتراضات آنها مختصات دکارتی دارد به این معنی که بسیار مشروط به زمان و مکان است و مرزها و ابتدا و انتهای مشخصی دارد. این شکل اعتراض انفجاری نیست اما این ظرفیت را دارد که مستمر باشد و تدام یابد.

برای دسته اول کل شهر مکان اعتراض است، اما محل اعتراض‌ دسته دوم در ابتدا محدود به مواضع خاصی در نظم اجتماعی (مشخصاً محل کار) است. با این حال دسته دوم شریان حیاتی و اقتصادی- اجتماعی نظم حاکم را در دست دارند و می‌توانند حفره‌های زمانی اعتراض دسته اول را با اعتصاب در طول روز پُر کنند و بر قدرت اعتراضات بیفزایند. 

اهمیت جنبش زنان این است که به سهولت می‌تواند به نقطه اشتراک و پیوند این دو گروه تبدیل ‌شود. موقعیت زنانه غالبا در مرز دو گروه فوق تعریف و در واقع تحمیل می‌شود. برای مثال موضوع کار خانگی زنان به خودی خود در نقطه اتصال مساله‌ سکسیسم زندگی روزمره و  مساله کار بدون قرارداد  جای می‌گیرد. 

این دو فرم متفاوت اعتراض را می‌توان با ارجاع به مفاهیم تولید و بازتولید درک کرد. جنبش زنان یک جنبش بازتولیدی و غیرمزدی است و  جنبش کارگران و معلمان و رانندگان را عجالتا می‌توان یک جنبش تولیدی یا مزدی دانست. شورش حاشیه‌نشینان، بی‌ثبات کاران و بیکاران و … را نیز می‌‌توان در نسبت با بحران بازتولید اجتماعی تعریف کرد.

هری کلیور متفکر مارکسیست آمریکایی می‌گوید تنها حلقه اتصال جنبش‌های مزدی و غیرمزدی، امتناع از نقش‌هایشان دربازتولید نظم حاکم یعنی اعتصاب به معنی گسترده‌ کلمه است. در همین وهله امتناع است که تولید و بازتولید لحظاتی از یکدیگر می‌شوند و جامعه یا زندگی را به عنوان یک واقعیت [باز]تولیدی می‌سازند. 

جایگاه اجتماعی زنان به گونه‌ای است که بیش از هر گروه دیگری می‌توانند با هر دو دسته اعتراض و اعتصاب چه بی‌ثبات کاران و چه شاغلان رسمی، چه مزدی و چه غیر مزدی ارتباط بر قرار کنند. کار خانگی زنان، اشتغال و درآمد و بازار کار آن‌ها  و همچنین مساله جنسیت و حجاب اجباری، جنبش زنان را به حلقه پیوند اقتصاد سیاسی و اقتصاد لیبیدویی، بین سلطه و استثمار، بین خیابان و کارخانه، بین زندگی روزمره و عرصه عمومی بدل می‌کند. 

https://www.radiozamaneh.com/735441/

به همین دلیل گفتار کسانی که سعی در جداسازی جنبش کارگری و معلمان و زنان و…از یکدیگر دارند درست نیست. در برابر هم قرار دادن حرکت متشکل کارگران و معلمان در برابر شورش‌های خیابانی اخیر که جرقه آن با مساله حجاب اجباری زده شده، امری بی‌سابقه نیست. کسانی هستند که برای مثال اولی را مترقی و دومی را هیجانی و غریزی و ثانوی می‌دانند یا برعکس اولی را رفرمیستی و دومی را رادیکال و برانداز جلوه می‌دهند. این دوگانه‌سازی‌های همگی نادرست هستند. می‌توان با توجه به فرم‌های گوناگون سازماندهی کار و جایگاه زنان در بازتولید گسترده اجتماعی، مساله جنسیت را بی‌واسطه به مساله کار مرتبط دانست.

در اینجا می‌توان حتی نقبی به بحث «نسل دهه هشتادی» یا مبارزات «نوجوانان» زد و آن را به دور از سن‌سالاریِ معکوس در زمینه‌ای از تفاوت در فرم اعتراضات قرار داد و توضیح داد. نسل‌های جوان‌تر به میزان بیشتری درگیر مبارزات شهری و خیابانی و اینترنتی هستند، به این دلیل که میزان بیشتری در معرض زندگی بی‌ثبات و سیال در میدان بازتولید اجتماعی قرار دارند و از تولید مستقیم اقتصادی و بازار کار رانده شده‌اند.

نظر به درهم تنیدیگی مبارزات مزدی و غیرمزدی، تولیدی و بازتولیدی، ما با یک انقلاب فمینیستی محض روبرو نیستیم؛ آنچه می‌تواند توصیف مناسب‌تری باشد یک مبارزه‌ مرکب و کثرتی از جنبش‌های متشکل از یکدیگر بدون هیچ سوژه مرکزی و ممتاز است. 

انترناسیونالیسم

مسأله زنان تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و شعار «زن زندگی آزادی» نه تنها مسأله‌ای فرعی و ثانوی و نیست بلکه خود می‌تواند به عاملی برای پیوند و جذب جنبش‌های دیگر در داخل ایران و جنبش‌های بین المللی از خاورمیانه تا اروپا تبدیل شود. این فرصتی استثنایی است که نصیب جنبش زنان ایران شده است.

جنبش زنان در ایران بنا به ماهیت خویش نمی‌تواند مبارزه‌ای منفک و محلی باشد. و امروز نه تنها معضلی در ابعادی ملی بلکه مسأله‌ای جهانی را طرح می‌کند. آنچه امروز در ایران می‌گذرد می‌تواند بلافاصله و بی‌واسطه با تبعیض و اپارتاید جنسی حاکم در رژیم‌های استبدادی موجود در خاورمیانه از افغانستان تا عراق و فلسطین مرتبط شده و فراتر از آن به بخشی از حرکت جهانی بدل می‌شود که بی‌حقوقی مستمر و تبعیض جنسی و زوال ساختارهای حقوقی دموکراتیک برای برخورداری پایدار از حداقل‌های برابری را مسأله‌ خود می‌داند. جنبش زنان ایران این ظرفیت را دارد که به بخشی از راهکار جهانی برای یک بحران جهانی تبدیل شود.

خیزش اخیر در ایران توامان مساله‌ای جهانی را با ویژگی‌ها و اشکال محلی درهم آمیخته ومطرح کرده است.

در واقع، از پیش نوعی پیوند محسوس میان خیزش امروز  زنان ایران و  جنبش مقاومت در روژاوا وجود دارد. فعالیت‌های جنبش بین‌المللی روژاوا الهام بخش و منبعی برای  پیوند امر محلی با امر جهانی بود.  این جنبش در خود نوعی نفی بسندگی، خاص بودگی فرهنگی و جدایی سلطه و استثمار را حمل می‌کرد. جنبش زنان ایران امروز در امتداد نام روژاوا قرار گرفته است و این هم‌سویی می‌تواند تقویت و تکثیر شود. 

در همین نقطه‌ و عطف به حقیقت بالقوه بین‌امللی خیزش اخیر، باید علاوه بر رژیم حاکم، بر محدودیت نگرش «اپوزیسیون» راست‌های ایرانی (از جمله سلطنت‌طلبان) تاخت که گرفتار در نوعی ناسیونالیسم فروبسته‌اند و امر محلی را بدون نسبت با امر جهانی درک می‌کنند. آنها حقیقت خیزش اخیر را درنیافته‌اند.  

مسأله‌ دموکراسی، مساله رفع تبعیض و مبارزه علیه سلطه و استثمار همگی در عین حال که مسأله‌ای ملی هستند جدا از بسترها و روندهای جهانی قابل فهم نخواهند بود. تحقق این مطالبات در گرو اتحادهای فرامرزی و ائتلاف‌های وسیع بیناقاره‌ای است. خیزش سراسری اخیر، دستکم‌ به طور بالقوه، پرچمدار حی و حاضر چنین ائتلافی است.

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: خیزش سراسری: اعتصاب‌ها و انترناسیونالیسم