موج خروشان فیلمسازان سیاهپوست درکانادا

فیلمسازان معترض ضد نژادپرستی در کانادا امیدوارند صدای دادخواهی و اعتراض‌شان در کشور‌های دیگر هم شنیده شود تا بتوانند به کمک آن، شرایط زندگی بهتری برای سیاهان کشور خویش فراهم کنند. ورایتی در گزارشی به این فیلم‌ها پرداخته و سینمای ضد تبعیض نژادی این کشور را بررسی کرده است. کلمان ویرگو، سازنده درام پرتنش و اجتماعی «برادر» یکی از این هنرمندان است که با اثر تازه‌اش به جنگ با تفکر آپارتاید در کانادا رفته است. فیلم که با تحسین سراسری منتقدان سختگیر سینمایی روبه‌رو شده با حمایت مالی چند تهیه کننده سیاهپوست کانادایی ساخته شده که در سراسر خاک کشور پراکنده‌اند و فعالیت می‌کنند. اما برادر، تنها اثری نیست که به زبانی تصویری تلاش دارد گوشه‌ای از مشکلات اقلیت رنگین پوست کانادا را به تصویر بکشد.

براساس گزارش رسانه‌های گروهی، هنرمندان سیاهپوست کشور که در نقاط مختلف آن مشغول به کار هستند در اتحادی پنهان به دنبال بازگویی شرایط سخت زندگی سیاهان کشورند و عقیده دارند مدیوم سینما و تلویزیون می‌تواند تا حد زیادی به طرح مشکلات جامعه رنگین پوستان بپردازد و توجه عموم مردم کانادا را (که ظاهرا چندان متوجه درد و رنج‌هایی که به سیاهان و دیگر اقلیت‌های قومی، مذهبی و فرهنگی کشور تحمیل می‌شود، نیستند و اطلاع چندانی از آن‌ها ندارند) به این مشکلات بنیادین جلب کند. مجموعه تلویزیونی درام و تاریخی «باربر» که بعد از استقبال بالای تماشاگران و منتقدان حالا صاحب فصل دوم می‌شود، یکی از این نمونه‌هاست. موفقیت باربر به‌قدری زیاد بوده که برای پخش تلویزیونی در چند کشور دیگر دنیا هم خریداری شده است. منتقدان هنری با عنایت به این موفقیت و موفقیت‌های مشابه چنین نتیجه می‌گیرند که استعداد‌های سیاه در کانادا در حال قدرتمندتر شدن است و سازمان‌هایی که در تعلیم و تربیت چهره‌های مستعد جوان تلاش می‌کنند، روز به روز قدرتمندتر شده و تعداد بیشتری داوطلب جوان را جذب خود‌می‌کنند.

تشکلی برای هنرمندان رنگین پوست


هنرمندان رنگین پوست کانادایی دست به تاسیس سازمانی با عنوان دفتر اکران سیاهان (بی اس او) زده که از فعالیت‌های محوری آن، پیدا کردن سرمایه‌های تازه برای تولید محصولات باکیفیت سینمایی، تلویزیونی و فراهم کردن نمایش بهتر آن‌ها در سالن‌های سینما و شبکه‌های تلویزیونی و پخش استریم است. با توجه به موانع متعددی که هنرمندان سیاهپوست کانادایی با آن روبه‌رو هستند، اهل فن می‌گوید انجام اقدامات بنیادین برای سینمای سیاهان در این کشور چندان ساده و راحت نیست و دیدگاه‌های نژادپرستانه (که تا حد زیادی از سوی دولتمردان و مقامات رسمی ارائه و اتخاذ می‌شود تا حدی می‌تواند مردم ناآگاه را نیز با خود همراه کند) به‌قدری ریشه دار و محکم هستند که مبارزه‌ای سازمان یافته و طولانی را از طرف روشنفکران و هنرمندان سیاهپوست می‌طلبد.
به گفته ویرگو: «زمانی که در شروع کار فیلمسازی‌ام فیلمی درباره تجربیات متنوع سیاهان در کانادا ساختم برای عموم مردم این فیلم یک چیز تازه بود که تا قبل از آن تجربه‌اش نکرده بودند. اکنون ۲۵سال از آن زمان گذشته و خوشبختانه بسیاری چیز‌ها تغییر کرده است. حالا تعداد بیشتری از مردم درباره مسائل و مشکلات سیاهان کشور می‌دانند و علاقه برای تماشای مشکلات سیاهان کشور تا حد بسیار زیادی افزایش یافته است. وضعیت به گونه‌ای عوض شده که حالا حتی هنرمندان سفیدپوست هم تمایل به تعریف داستان‌های قشر سیاهپوست را دارند.»
«بی‌ادب» اولین فیلم سینمایی ویرگو سال ۱۹۹۵ اکران عمومی شد. در آن زمان کمتر کسی در بین اهالی کشور چیزی درباره مشکلات قشر رنگین پوست کشور می‌دانست و واکنش‌ها به این فیلم تا حد زیادی نامتعارف و خاص بود. او کمی بعد راهی رسانه تلویزیون شد تا براساس داستان رمان جنجالی و ضد نژادپرستی «کتاب کاکاسیاه‌ها»‌ی لاورنس هیل، مجموعه‌ای جنجالی بسازد که منتقدان و تماشاگران را شگفت‌زده و متحیر کرد.
یک نظرخواهی که بعد از پخش مجموعه از سوی مجلات صورت گرفت، حکایت از آن می‌کرد که بسیاری از مردم عادی کشور اطلاعی از مشکلات و درد و رنج سیاهان کانادا ندارند و براین تصور بوده‌اند که آن‌ها موجوداتی بسیار خوشبخت هستند که در دیدگاه رسمی کشور به‌عنوان شهروندانی درجه یک شناخته‌شده‌اند. بسیاری در این نظرخواهی اعلام کردند تا آن زمان متوجه این حقیقت تلخ نبوده‌اند که رفتار حاکمان کشور با سیاهان، شبیه رفتار با شهروندانی درجه دو و غیرخودی بوده است. ویرگو این روز‌ها با همان گروه تولید کننده این درام پرتنش در تدارک تولید مجموعه‌ای تازه به نام «آبی‌های ناتنی» براساس داستان پرخواننده اسی ادوگیان است. حال و هوای این مجموعه هم شبیه اثر قبلی، ضد تبعیض نژادی است و موضوعش اختصاص به مصائب سیاهان کاناد در شهر‌های بزرگ کشور دارد.

پشت پرده «تورنتو»


«برادر» کلمان ویرگو هم اقتباسی سینمایی از داستان رمان دیوید چاریاندی، نویسنده معترض کانادایی است که داستانش در دهه ۹۰ میلادی رخ می‌دهد. ویرگو درباره این فیلم می‌گوید: «هیجان‌انگیزترین بخش ماجرا این است که مردم رنج‌دیده خودشان را روی پرده سینما می‌بینند و بقیه گروه‌های اجتماعی کشور می‌توانند با درد و رنج هموطنان اقلیت خود آشنا شوند.
شهر تورنتو شهری متنوع با آدم‌هایی رنگارنگ و متفاوت است. باید این تفاوت را پذیرفت و به اقلیت‌ها اجازه داد زندگی خودشان را داشته باشند. تورنتو تنها متعلق به سفیدپوستان نیست. شما در این شهر تاثیرات فرهنگ جامائیکایی و کلمات پرقدرت سومالیایی را به‌وضوح‌می‌بینید.
برخورد فرهنگ‌ها در این شهر کمک می‌کند تا همه به زندگی بهتری دست پیدا کنند و نمی‌توان با حذف اجباری یک فرهنگ پرقدرت، به دنبال اعمال اتوریته و قدرت‌نمایی بود. آنچه برایم جالب و جذاب است این نکته است که دو صنعت سینما و تلویزیون هم‌اکنون به دنبال تعریف داستان‌هایی تازه از صدا‌هایی تازه است. نمی‌توان آن‌ها را نشنیده گرفت و می‌بینیم که این داستان‌ها دارند مرکز اوضاع را تحت تسلط و کنترل خود درمی‌آورند. صدای اقلیت‌های رنج‌دیده قومی، مذهبی و فرهنگی کانادا این روز‌ها بیشتر از هر وقت دیگر پرقدرت‌تر شده است.»
کلی فیفه مارشال، دیگر هنرمند کانادایی هم مثل ویرگو شاهد تبعیض‌های مختلفی بوده که به سیاهان کشور وارد و تحمیل شده است. فیلم کوتاه او «بدن‌های سیاه» که با استقبال دور از انتظار منتقدان در سال ۲۰۲۰ روبه‌رو شد، درامی تکان‌دهنده و تاثیرگذار از تجربیات شخصی خود فیلمساز از وجود نژادپرستی در کالیفرنیای آمریکا در جریان دیدارش از این مکان است.
فیلمساز در درام خود روی این نکته تاکید می‌کند که کارآفرینی نکته‌ای کلیدی در ساختار صنعت سینما و تلویزیون در کشور کاناداست: «خیلی زود متوجه این نکته مهم شدم که ترک کانادا و استقرار در آمریکا برای ادامه فعالیت هنری، اقدامی ارتجاعی و ضدملی‌است. با ورود به آمریکا، استقلال و صنعت سینمای بومی را از دست می‌دهیم و دیگر نمی‌توان دراین‌باره صحبت کرد که ما هنرمندی کانادایی هستیم.» این خانم فیلمساز در ادامه خبر از ساخت یک مجموعه کمدی تلویزیونی با نگاهی به داستان‌های خنده‌دار و اجتماعی جامائیکایی می‌دهد. به گفته او، می‌توان در ژانر کمدی بسیاری از موضوعات مربوط به سیاهان کانادا را به زبانی ساده تعریف و حتی مخاطبان سفیدپوست را هم جذب آن‌ها کرد.

وقتی صبح می‌آید


اولین فیلم فیفه مارشال «وقتی صبح می‌آید» داستانی کاملا بومی دارد و پسربچه‌ای را در مرکز ماجرا‌ها قرار می‌دهد که تصمیم به فرار از خانه می‌گیرد. این اقدام زمانی صورت می‌گیرد که پسربچه متوجه می‌شود مادرش قصد دارد به کانادا مهاجرت کرده و ساکن آنجا شود. فیلمساز فیلمنامه خود را طی دو هفته نوشت و بخش اعظم صحنه‌های فیلم در جامائیکا فیلمبرداری شد. او می‌گوید: «فقط این عوامل تولید فیلم نیستند که جامائیکایی هستند. در این فیلم تماشاچی با جامائیکایی‌های واقعی روبه‌رو می‌شود و نه آن‌هایی که در بسیاری از محصولات تجاری به‌عنوان جامائیکایی معرفی می‌شوند. فیلمنامه براساس خاطرات دوران کودکی خودم نوشته شده و می‌دانم که این خاطرات، حکم خاطرات مشترک بسیاری از هم‌سن‌و‌سال‌های خودم را دارد.» فیلم تازه او «تابستان اسلحه» به نوعی دنباله‌ای بر وقتی صبح می‌آید است و داستانش را در سال۲۰۰۵ تعریف می‌کند. این داستان با نگاهی به خشونت‌های فردی و اجتماعی ناشی از حمل سلاح در کانادا، این موضوع را به نژادپرستی موجود در کشور و نگاه نامهربان بخش مهمی از اهالی کشور به مهاجران و سیاهان گره می‌زند. فیفه مارشال می‌گوید: «من از فیلم و سینما به‌عنوان یک فعالیت اجتماعی استفاده می‌کنم. به نظر من سینما و تلویزیون وظیفه‌اش تنها سرگرم‌کردن تماشاچی نیست. در آثارمان باید درباره موضوعات و مشکلات مردم‌مان صحبت کنیم. وقتی در جامعه خشونت‌های ناشی از اسلحه وجود دارد، چگونه باید دراین‌باره حرف زد؟ اخبار به‌صورت دقیق به ما نمی‌گوید واقعا چه اتفاقاتی رخ داده است. ما نمی‌دانیم قبل از این تیراندازی‌ها چه اتفاقاتی رخ داده و نمی‌توانیم به اخبار رسمی و دولتی تکیه و اطمینان کنیم. وظیفه ما هنرمندان سیاهپوست این است که واقعیت‌ها را در معرض دید و قضاوت تماشاگران قرار دهیم تا بتوانند درست را از نادرست تشخیص دهند.»

روزنامه جام جم 

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: موج خروشان فیلمسازان سیاهپوست درکانادا