تفسیر مارکسیستی از نهجالبلاغه!
خطبه ها با مبانی و اصول شروع می شوند و اعتقادات و تاریخ را یادآوری می کنند و بر اساس شرایط و مقتضیات زمانه و مسائل روز طرح مسئله کرده و ارائه راه حل می دهند. در ادامه با تمرکز بر خطبه های در نهج البلاغه زبان اصالت و اخلاق الاشراف امام علی (ع) تحلیل شده است. امام علی (ع) زبانی استوار و کلامی محکم دارد. اعتماد به نفس بالا که از علم و دانش او می آید ایشان را تبدیل به چهره ای نخبه و اشرافیت فکری تبدیل کرده است که محل رجوع علم وخاص زمانه خویش است. او می داند که در میان سیاست مدارانی حراف و سوفیست و درگیر مناسبات قبیله ای و مردمی ساده و بدوی گرفتار شده است. امام علی (ع) حکمرانی بر جمعیت زمانه خویش را حق خود می داند و اعلام می کند: «خلافت جز مرا نشاید، که آسیا سنگ تنها گرد استوانه به گردش درآید. کوه بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است، و مرغ از پریدن به قله ام گریزان. چون چنین دیدم دامن از خلافت در چیدم و پهلو از آن پیچیدم و ژرف بیندیشیدم که چه باید و این هر دو شاید؟ با دست تنها بستیزم یا صبر پیش گیرم و از ستیز بپرهیزم؟ که جهانی تیره است و بلا بر همگان چیره»
حضور مردم و بی اعتنایی امام به قدرت در کلام او مشهود است. می داند که با به قدرت رسیدن می تواند اوضاع و احول مدینه جاهله را تغییر دهد اما از خشونت و جنگ و دست یابی به هر شکل ممکن به قدرت پرهیز دارد. مبانی توحیدی و اعتقاد به آخرت و نبوت امام علی (ع) را به نخبه و اشرافی معرفتی تبدیل کرده است که همچون در گهرباری می درخشد. صبر، آرامش، ادب و احترام به رای و نظر مردم علی رغم اختلاف فکری با آنها او را به الگوی مدنی تبدیل کرده بود. امام علی (ع) برای دنیا به گونه ای کار می کرد که انگار تا ابد زنده است و برای آخرت به گونه ای رفتار می کرد که آخرین لحظه زندگی است. انسانی با ادب، خردمند، برنامه ریز و آینده نگر و در عین حال برای سعادت عمومی جامعه حاضر بود از کنج تنهایی خیش خارج گردد اما عنوان می کند که دنیا و حکومت را تنها برای برقراری حق و عدالت اهمیت می دهد که در غیر اینصورت هیچ ارزشی ندارد. «به خدایی که دانه را کفید و جان را آفرید، اگر این بیعت کنندگان نبودند و یاران حجت بر من تمام نمی نمودند و خدا علما را نفرموده بود تا ستمکار شکمباره را برنتابند و به یاری گرسنگان ستمدیده بشتابند، رشته این کار را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری می داشتم و می دیدند که دنیای شما را به چیزی نمیشمارم و حکومت را پشیزی ارزش نمی گذارم»
نهج البلاغه اغلب با تفسیرهای سنتی بی ارتباط با روزگار فعلی که دافعه ایجاد می کند و یا با نگرش های ایدئولوژیک مارکسیستی و عوامانه تحلیل شده است که هر دو متن را تبدیل به روایتی انقیاد آور در اخلاق فردی و سیاسی کرده اند. نیاز است تهج البلاغه را همان گونه که است در بستر خود با روایتی تفهمی تفسیر کرد. تفسیرهای سنتی که ضد عقل و تجدد است و تحلیل های مانیفستی مارکسیستی نهج البلاغه را به ابزاری سیاسی در راستای کمک به خلق های جهان تبدیل کرده است. نهج البلاغه زبانی اصیل و اشرافیت فکری دارد که نزدیک ترین تفسیر به اندیشه و کنش امام علی (ع) و سید رضی است. امام علی (ع) الگوی انسان آرمانی برای ایرانیان بود که در فرهنگ خویش ادب مملکت داری و سنت ترتیبات حکومتی را در دوره باستان در بالاترین شکل تجربه کرده بودند. سبک حکمرانی قبیله ای و به هم خوردن سلسله مراتب و حاکم شدن انسان های بدوی، ایرانیان را به هم می ریخت و زندگی آنها را مختل می کرد. نظام جدید فکری توسط حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) شکل گرفت جایی که سیاست ابزاری جهت حفظ جان مردم و حفظ کشور از دشمنان است. عصبیت قبیله ای و غنیمت که جای خود را به آداب دینی داده بود در زمان بنی امیه بار دیگر قاعده سوفسطایی را حاکم ساخت که اشراف و نخبگان را به حاشیه و خربندگان را بر عرش می نشاند. در چنین فضایی امام علی (ع) با زبان رسا و اصالت کلام در راستای احیای نخبگی فکری و فرهنگی حرکت کرد و یک تنه ادب، احترام، آداب و سلوک انسانی، صبر و شکیبایی را نمایندگی کرد. نهج البلاغه قانون اساسی شیعیان و سند هویتی است که باید از زیر بار تفسیرهای سنتی از یک سو و تحلیل های مارکسیستی از سوی دیگر خارج گردد تا فهم درستی از آن شکل گیرد. فهمی که دچار زمان پریشی نباشد و در راستای مقاصد سیاسی و تکنولوژی های قدرت جدید در قدیم مصادره به مطلوب نگردد.
۶۵۶۵
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: تفسیر مارکسیستی از نهجالبلاغه!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران