قسمت سی و یک ای داد از جوانی
آزرا از زولا میخواد تو عروسی همراهیش بکنه زولا کمی به اون خیره می میمونه و بعد میگه من قراره با کس دیگه ای به عروسی برم آزرا جا میخوره و زولا میگه با مامانم قراره برم. آزرا میفهمه که این کار شدنی نیست تا اینکه حرف های چالا رو تو تلوزیون و دست تو دست احمد میشنوه و اونقدر عصبانی میشه که به زور از زولا میخواد همراهیش کنه و اونم نه نمیاره.
هاجر و نوریه میخوان عکسای جوانی عارف و زکریا رو به ایتالیایی نشون بدن اما وقتی سراغ قاب عکسا میرن میفهمن که همشون نیست و نابود شدن و تعجب میکنند عارف و زکریا همه رو آتیش زدند تا لو نرند عارف فکری می کنه و به زکریا پیشنهاد میده که زنها رو تو عروسی بدزدند و تهدیدشون کنند که از اونجا برند زکریا هم قبول میکنه و وقتی نقشه شونو با پسرا درمیون میزارن اونا نگران میشن و میپرسند مطمئن هستین بلایی سر مادرامون نمیاد؟عارف و زکریا خیالشونو راحت میکنند و پسرا هم قبول میکنند که نقشه رو عملی کنند.
هاجر و نوریه مادرای زولا و چاوی رو آرایشگاه می برند و موهاشونو شینیون میکنند آزرا و عایشه باددین قیافه های اونا خندشون میگیره اما چیزی نمیگن. وقتی زنها به محله میرند زکریا حسابی از زیبایی نوریه تعریف میکنه اما عارف با دیدن هاجر جا میخوره و میپرسه چیشده این چه وضعشه و هاجر به اون حمله میکنه و میگه نمی بینی زکریا چه جوری از زنش تعریف کرد زودباش تو هم ازم تعریف کن عارف به زور میگه خیلی زیبا شدی تا هاجر کوتاه بیاد.
آزرا آماده شده و خیلی زیبا میشه طوری نوریه و عایشه و زکریا با لبخند به اون خیره میشن زولا هم دم در منتظر اومدن آزراست و با دیدن اون دهنش باز میمونه زکریا با عصبانیت به سمتش میره و از زولا میخواد خودشو جمع کنه و مراقب آزرا باشه چالا برای عروسی آماده میشه و احمد دنبالش میره و برای لحظه ای از زیبایی اون محو تماشاش میشه اما بازم اخم میکنه و حتی وقتی چالا رو به عروسی میرسونه ازش کرایه میگیره چالا از اون میخواد پیاده بشه تا با هم به عروسی برند اما احمد قبول نمیکنه و چالا هم تهدیدش میکنه که اگه نیاد پیش هاجر و همسایه ها میره و خودشو عروس آینده معرفی میکنه احمد جلو میره که مانعش بشه که با دیدین آزرا به اون خیره میمونه آزرا فورا دست زولا رو در دست میگره و زولا که شرمنده شده دستشو از دست اون بیرون میکشه.
وقتی زنهای ایتالیایی وارد مراسم میشند چشم عارف و زکریا به سمت اونا کشیده میشه اونا خیلی زیبا شدن و هاجر و نوریه که چشم دیدنشون رو ندارند با هم پچ پچ می کنند و میگن مگه دختر جوونند انقدر آرایش کردند و تنگ می پوشند و سعی میکنند نگاه شوهراشونو به سمت خودشون جلب کنند.
شب وقتی آهنگ عاشقانه ای شروع به نوازختن میکنه زکریا از نوریه میخواد با هم برقصند هاجر هم به زور از عارف میخواد تا اونو برای رقصیدن بلند کنند عارف متوجه نیست و هاجر حرص میخوره و عارف مجبور میشه اونو وسط ببره احمد چشم از آزرا برنمی داره و آزرا هم از زولا میخواد با هم برقصند چاوی هم از چالا دعوت میکنه و هاجر هم به سمت احمد که از دور به اونها چشم دوخته میره و پسرشو وسط میاره وقتی هاجر میبینه عارف و مادر زولا در حال رقصیدن هستند با عصبانیت به سمتشون میره و احمد تنها میمونه و زولا و چاوی طبق قرار قبلیشون آزرا و احمد رو کنار هم میارند که اونا با هم برقصند با اینکه این کار باعث میشه قلب زولا بشکنه اما به خاطر برادرش احمد این کار رو میکنه و به خودش میگه من کسی نیستم که بخوام عشق بچگی داداشمو ازش بگیرم.
قسمت بعدی - سریال ای داد از جوانی قسمت سی و دو 32 قسمت قبلی - سریال ای داد از جوانی قسمت سی 30 Next Episode - Ey Vay Az Javani Serial Part 32 Previous Episode - Ey Vay Az Javani Serial Part 30
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت سی و یک ای داد از جوانی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران