قسمت چهل و نه ای داد از جوانی

   سریال ای داد از جوانی قسمت چهل و نه 49Ey Vay Az Javani Serial Part 49

مختار با پسرش نجدت رفتار خوبی نداره و حتی در ازای قضایی که نجدت از کافه چالا براش میاره پولی بهش نمیده. وقتی احمد میبینه نجدت ناراحته اون میگه باباه بهم پول نداد قرار بود امروز با یه دختری سر قرار برم احمد با مهربونی به اون پول میده. 

نجدت همراه عایشه به کافه دیگه ای میرن عایشه با کاراوا به حرف های نجدت میخنده و اعتراف میکنه که اونم از نجدت خوشش میاد و دست نجدت رو میگیره که همون موقع مختار گوشی به دست از اونها فیلم میگیره و با صدای بلند میگه فالورای عزیز پسرم با دختر کباب چی مشهور زکریا دوست شده. عایشه صورتش رو می پوشونه و فورا میره نجدتم از اینکه پدرش قرار اون رو خراب کرده با عصبانیت و ناراحتی از پیشش میره که میبینه فکرت پدر چالا پیش مختار میره و اونم فال گوش وایمیسته. فکرت در ازای پول از مختار میخواد که هر جا که احمد میره و هر کاری که میکنه خبر دارش کنه. نجدت حرف های اونو میشنوه و پیش خودش میگه خیلی برای داداش احمدم ناراحت میشم حقش این نیست باباها اینجور باهاش رفتار کنند و پیش ویسی و زولا و چاوی میره و میگه احمد خودش رو به خاطر خانواده اش فدا کرد وقتی با چالا در موردش صحبت میکردند شنیدم. 

اون برای اینکه قرض باباهاتون رو بده اون شب خواستگاری نیومد و از چالا پول قرض کرد وقتی ویسی و چاوی و زولا اینو میشنوند خیلی برای احمد ناراحت میشن مخصولا زولا میگه یعنی احمد اون شب به خاطر همین خواستگاری نیومد یعنی اگه آزرا بفهمه نیت احمد خیر بوده اونو میبخشه؟ من باید این سوال رو از آزرا بپرسم. چاوی سعی میکنه تا مانع اون بشه اما زولا با عصبانیت میگه من نمی تونم بدون جواب این سوال ادامه بدم چاوی. بعد تا دم در آشپزخونه میره که میشنوه آزرا به عایشه میگه من زولا رو واقعا دوست دارم اون من رو از تاریک ترین بخش زندگیم بیرون کشید الانم هر وقت چیز بدی اتفاق می افته با فکر کردن به زولا حالم خوب میشه

با این حرف ها زولا مردد میشه و چاوی میگه دیدی این دختر دوست داره با این حرف ها رابطه تون رو خراب نکن. زکریا و عارف حسابی کتک خوردند و کوفته شدند اما اینو از همه پنهان می کنند وقتی عارف زنها رو میبینه می پرسه هاجر نظرت چیه برای بچه سوزان و ویسی خرسی چیزی بخریم. هاجر فورا میگه الان که خیلی زوده جنسیت بچه هنوز میشخص نیست. عارف میگه اون خرس های عروسکی مال نوه شون نبوده و هاجر و نوریه برای کس دیگه ای اونارو خریدند. 

عارف شب کابوس میبینه که هاجر و نوریه به یه رستوران شیک میرند و همراه دو مرد پولدار سر میز می نشینند و اونا رو عشقم صدا می زنند با این کابوس عارف با وحشت از خواب می پره قراره خبرنگارا به کافه چالا بیان و چالا با احمد قرار گذاشته تا حداقل دستشو بگیره احمد هم قبول میکنه. عارف و زکریا دست بردار نیستند و بازم زنهاشون رو تعقیب می کنند که همون مردای دیروزی به خاطر چشم چرونیشون دوباره کتکشون می زنند و این بار اونارو به زندان می ندازند.

آزرا می فهمه که زولا اخماش تو همه و دلیلش رو می پرسه زولا میگه اگه بدونی به هم زدن احمد با تو به خاطر کار و نیت خوبی بوده باز نظرت عوض میشه؟ آزرا میگه گزینه ای به نام بخشیدن احمد برای من وجود نداره من حتی ازش عصبانی نیستم همش حکمت بوده که ما الان با هم باشیم بعد آزرا زولا رو نوازش میکنه و میگه از چیزی نترس من همیشه پیشتم. 

عارف و زکریا یک یکی از بچه هاشون می پرسند که به نظر اونا مادرا مجا رفتن اما هیچ کدوم چیزی نمی دونن. 

قسمت بعدی - سریال ای داد از جوانی قسمت پنجاه 50 قسمت قبلی - سریال ای داد از جوانی قسمت چهل و هشت 48 Next Episode - Ey Vay Az Javani Serial Part 50 Previous Episode - Ey Vay Az Javani Serial Part 48

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت چهل و نه ای داد از جوانی