قسمت صد و هجده عشق منطق انتقام

   سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و هجده 118Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 118

وقتی اسرا از سر میز بلند می شود، اوزان به دنبال او می رود و از او می خواهد که دست از این کارها بردارد.

اسرا با عصبانیت می گوید تو تمامش کن این دیگر چیست از هر طرفی زن در می آید، عزیزم، جونم...

اسرا بحث را به ماجرای چائلا می کشاند و اوزان عصبانی می شود.

اسرا می گوید برو و خدا را شکر کن که دارم نقش زنت را بازی می کنم و گرنه کارهای تو به من چه ارتباطی دارد.

در همین لحظه چشم اوزان و اسرا به گلسرن می افتد که با تعجب به آن ها نگاه می کند. آن ها به سر میز بر می گردند و به همه چیز اعتراف می کنند و با نا امیدی قصد رفتن می کنند. اما بحری می گوید سختی های زیادی کشیده اید اما به هر حال کنار هم مانده اید، مهم همین است.

کی قرارداد را امضا کنیم. اوزان با خوشحالی می گوید هر وقت شما بخواهید. بحری می گوید برادرزاده اش را به عنوان نماینده اش به شرکت میفرسته و اوزان قبول می کند. 

بیرون رستوران اسرا از اوزان می پرسد چیزهایی که در مورد گذشته گفتی جدی بود یا نقش بازی کردی؟

اوزان می گوید همه آن حرف ها عین واقعیت است و این شرکت مال تو هم هست؛ خیلی زحمت کشیدی. او موقع رفتن می گوید خداروشکر که واقعیت را فهمیدند و مجبور نیستیم جلوی آن ها همش نقش بازی کنیم.

خیلی خسته کننده است. اسرا ناراحت می شود اما چیزی به روی خودش نمی آورد.

وقتی الیف به خانه می رسد، می بیند مادرش وکیل طلاق آورده و با خوشحالی می گوید، نگران نباش از دست او خلاص می شود و همه چیزشان را هم می گیریم. الیف از وکیل تشکر می کند و می گوید هنوز تصمیمی در رابطه با جدایی نگرفته است.

زمرد از دست الیف حرص می خورد و به وکیل می گوید به کارش ادامه دهد. 

در شرکت رویا با هیجان وارد دفتر اوزان می شود و می گوید می دانسته که اوزان موفق می شود و به خاطر این موضوع خیلی خوشحال است.

او اوزان را بغل می کند و اوزان جا می خورد و از رویا می خواهد به رفتارهایش بیشتر دقت کند. 

اسرا با زینو درددل می کند و می گوید نمی تواند جلوی احساساتی که به اوزان دارد را بگیرد و از طرفی اوزان از او متنفر است. 

زینو می گوید اسرا خوب میدانی که اوزان نمی تواند در مقابل تو مقاومت کند بالاخره یک روز عشقش به عصبانیتش غلبه خواهد کرد و باید با او حرف بزنی.

اسرا با خوشحالی می گوید باید همه چیز را به او بگویم، بگویم که ما یک خانواده هستیم و بیا همه سال هایی که از دست داده ایم را جبران کنیم. امشب من و اوزان به عنوان یک زن و شوهر واقعی از سر میز شام بلند می شویم. 

رویا از پشت در همه این حرف ها را می شنود و با خوشحالی با خودش می گوید پس شما یک زوج واقعی نیستید. او فورا با لیلا وکیل اوزان تماس می گیرد و می گوید امشب با اوزان جلسه دارد.

کمی بعد اسرا به اتاق رویا می رود و می پرسد امشب اوزان برنامه ای دارد؟ و رویا پاسخ منفی می دهد و اسرا می گوید برای اوزان سورپرایز دارد.

او به خانه می رود و مشغول تدارک دیدن برای آن شب می شود و منتظر اوزان می ماند.

اوزان در حال رفتن به خانه است که رویا به او می گوید با لیلا جلسه دارد، اوزان با عصبانیت می گوید مگر نگفتم این جلسه برای فرداست؟

رویا با شرمندگی می گوید همین الان قرار را کنسل می کند اما اوزان می گوید کار از کار گذشته و به دیدن لیلا می رود. 

زینو با همکاری منکشه، الیف را به غذاخوری می کشاند و قتی اکو به آنجا می آید بیرون می رود و در را به روی آن ها قفل می کند و می گوید تا وقتی آشتی نکرده اند حق ندارند بیرون بروند.

اسرا مدت طولانی به انتظار اوزان می نشیند.

رویا با او تماس می گیرد و می گوید گفته بودید برای آقا اوزان سورپرایز دارید اما ایشان با لیلا خانم قرار دارند. خواستم خبر بدهم. اسرا که غرورش جریحه دار شده، همه چیزهایی که آماده کرده بود را در سطل زباله می اندازد. 

شب باریش به رویا می گوید بدهی زیادی به یک آدم خطرناک دارد و از او می خواهد وارد خانه اوزان شود و چند تکه چیز برای او بدزدد.

رویا با عصبانیت می گوید ببین نقشه من خیلی خوب دارد پیش می رود، من خودم را در خطر نمی اندازم.

اکو به الیف می گوید من اصلا استعداد خیانت کردن را دارم؟ الیف می گوید معلومه که داشتی. اکو می گوید مگر تو مرا نمیشناسی؟ الیف می گوید نشناختم شاید برای ازدواج عجله کردیم.

اکو با دلشکستگی می گوید من 5 سال برای ازدواج با تو جان کندم؛ اگر اینطور فکر می کنی من هم حرفی ندارم. او می خواهد برود اما زینو در را باز نمی کند تا این که زمرد خودش را می رساند و کلید را از زینو میگیرد و الیف را با خودش می برد. h

پایان قسمت 118

قسمت بعدی - سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و هجده 118 قسمت قبلی - سریال عشق منطق انتقام قسمت صد و هفده 117 Next Episode - Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 118 Previous Episode - Eshgh Mantegh Entegham Serial Part 117