قسمت پنجاه و دو صداقت سیز
ولکان شب برای دیدن دخترش به خانۀ هالوک میرود. گونول که با بیحوصلی بالای سر زینب است به ولکان میگوید اگر آسیبی به دخترش رسیده باشد زندگی او را نابود میکند. سپس با گریه از اتاق بیرون میرود.
روز بعد ملیح در سطح شهر اعلامیههای گم شدن درین را پخش میشود. خانوادۀ هالوک بههمراه ولکان یک مصاحبۀ مطبوعاتی انجام میدهند و در مقابل حضار در مورد ناپدید شدن درین صحبت میکنند. آنها از همۀ افراد میخواهند که برای پیدا شدن درین کمک کنند. هالوک میگوید به کسی که درین را پیدا کند و یابه پیدا شدن او کمک کند یک میلیون لیر پاداش میدهد.
بعد از مصاحبه مطبوعاتی هالوک از سرجون میخواهد که به اسکله بیاید. او از سرجون میخواهد که به اسکله بیاید. او از سرجون در مورد ارتباطش با گم شدن درین میپرسد. سرجون با کلافگی میگوید این کار را نکرده است. هالوک از دستیارش میخواهد که سرجون را زیرنظر داشته باشد.
ولکان با آسیه تماس میگیرد و میخواهد یکدیگر را ببینند چون دلش گرفته و نیاز به حرف زدن دارد. بعد از قطع تماس یک نفر در میزند. آسیه در را باز میکند و جعبهای روی زمین میبیند. او جعبه را باز میکند و انگشتری را که مادر ولکان در گذشته به او هدیه داده بود را در آن میبیند. روی برگهای نوشته شده که همهچیز تازه شروع شده است. همان لحظه پلیسها به خانه آسیه میآیند و از او میخواهند برای بازجویی به کلانتری بیاید.
در کلانتری کمیسر از سرجون در مورد علت ارسال عکسهای آسیه و تورگای برای ولکان و تعقیب آسیه سؤال میکند. سرجون میگوید ولکان این را از او خواسته بود و آن زمان خبر نداشت که درین خواهرش است. کمیسر سپس با سونا صحبت میکند. سونا میگوید این اواخر ولکان و درین زیاد دعوا میکردند. او یادش میآید روزی که درین دستش با شیشه حمام بریده شده بود به سونا گفته بود با ولکان دعوا کرده و از روی عصبانیت چنین کاری کرده است. سونا این را برای کمیسر تعریف میکند. کمیسر با تورگای هم صحبت میکند. تورگای میگوید درین پیش او آمد و گفت ولکان او و آسیه را زیرنظر داشته و عکس دیدارهای آنها را داشته و به درین گفته اگر بفهمد تورگای و آسیه با هم رابطه دارند تورگای را خواهد کشت.
تورگای به کمیسر میگوید درین گفته بود احساس خطر نسبت به ولکان دارد. بعد از تورگای آسیه پیش کمیسر میرود. او در مورد انگشتر به کمیسر میگوید. کمیسر میگوید فیلمهای دوربین خانۀ آسیه ثبت نشده و از طرفی درین در دفتر خاطراتش نوشته بود که آسیه به انگشتر او چشم داشته. آسیه چنین چیزی را انکار میکند و میگوید دوربین مدار بسته خراب شده و به شرکت گزارش داده است.
کمیسر در مورد ارتباط آسیه و ولکان سؤال میکند. آسیه میگوید ولکان فقط پدر پسر اوست و ارتباطی ندارند. کمیسر میگوید یک شاهد وجود دارد که همهچیز را گفته است. در واقع یک ساعت قبل دیدم پیش کمیسر آمده و گفته درین به او گفته بود حرفهای ولکان و آسیه را شنیده و آنها برای او نقشهای کشیده بودند و ولکان به او خیانت میکرد. آسیه این را انکار میکند.
کمیسر با ولکان هم حرف میزند. ولکان میگوید او و آسیه بیگناه هستند. کمیسر میگوید فعلاً مدرکی برای دستگیری ولکان ندارد اما همهچیز او را مقصر نشان میدهد. بعد از کلانتری آسیه با ولکان به خانه میروند. ولکان از سونا میخواهد زینب را به خانۀ آسیه بیاورد تا علی او را ببیند. وقتی گونول متوجه میشود که ولکان زینب را به خانه آسیه برده عصبانی میشود و بههمراه هالوک به خانه آسیه میرود تا زینب را ببرد.
ملیح با هالوک تماس میگیرد و میگوید در جنگل جنازهای پیدا شده و به آنجا میرود. او آدرس را هالوک میرود. هالوک و گونول سریع به سمت جنگل میروند.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت پنجاه و سه 53 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت پنجاه و یک 51 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 53 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 51منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت پنجاه و دو صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران