قسمت هفتاد و شش صداقت سیز
ولکان و علی شب در اتاق علی روی تخت میخوابند. نیمه شب آسیه به آنها سرمیزند و میبیند که ولکان بخاطر کوچک بودن تخت و جای کم به سختی خوابیده. او ولکان را بیدار میکند و میگوید در سالن بخوابد و صبح قبل از بیدار شدن علی به اتاق برگردد. آنها به سالن میروند. آسیه به ولکان میگوید علی در این سالها بهخاطر آنها اذیت شده و نمیخواهد در طول زندگیاش از دوران زندگی با آنها خاطرات بدی به یاد داشته باشد. برای همین آنها باید سعی کنند خاطرات خوبی برای علی به جا بگذارند. بعد آسیه با توجه به حرفهای آسیه خانم و نگرانیاش از اینکه کارهای خطرناکی بکند به ولکان هشدار میدهد که مراقب درین باشد و مشکلاتشان را حل کنند تا فاجعهای به بار نیاید چون عشق بعضی از آدمها مثل مادر او میتواند خطرناک باشد. آسیه سپس برای خواب به اتاق میرود.
صبح روز بعد ولکان و علی در حیاط مشغول کار با کوآت کوپتری هستند که ولکان برای علی خریده. ملیح که شب در خانه پیش بهار مانده هنگام بیرون آمدن از خانۀ بهار ولکان را میبیند. ولکان که روز گذشته ماشینش را جلوی مدرسۀ علی گذاشته بود همراه ملیح میرود.
ولکان به خانه میرود. درین در حال آماده کردن زینب است تا با ولکان برای جشن تولد بروند. درین پنهانی به اتاق میرود و با رِدبان تماس میگیرد و از او میخواهد که دعوتنامه تولد علی را که ارسال کرده به اتاق آسیه ببرند و بگویند از طرف آسیه ایلماز دعوت شده است.
آسیه، ولکان و علی به سمت باغ محل جشن میروند. وقتی آسیه از ماشین پیاده میشود یاد روز جشن تولد ولکان در آن محل و فهمیدن ماجرای خیانت ولکان میافتد. او به ولکان این موضوع را میگوید، سپس میگوید متوجه شده دیدگاه آنها نسبت به زندگی متفاوت بوده و برای او اعتماد مهمترین اصل بوده اما ولکان او را بیاعتماد کرد.
در هتل دعوتنامه تولد به دست آسیه میرسد. همه به مراسم جشن تولد میروند. نیل به همراه پلین و اونور به آنجا میرود. سرجون با دیدن اونور عصبی میشود. آسیه به او تذکر میدهد که در روز تولد علی مراقب رفتارش باشد و دردسر درست نکند. کمی بعد درین و گونول هم به آنجا میآیند. آسیه با دیدن درین عصبی میشود. درین به عمد جلوی آسیه به ولکان یادآوری میکند که در جشن تولد او آنها پشت درخت همدیگر را بوسیده بودند.
آسیه خانم هم به جشن میآید. درین با دیدن او با صدای بلند به آسیه میگوید معشوقۀ پدرش آمده. او جلوی همه میگوید پدر آسیه خیانت کرده و مادر آسیه خودش و پدرش را به کشتن داده. سپس به آسیه میگوید او هم حالا در حال از راه بهدر کردن ولکان است که پدر بچههای اوست. آسیه که بهشدت عصبانی شده، جلوی همه میگوید که درین باردار نیست و جلوی ولکان نقش بازی کرده. درین شوکه میشود. او با عصبانیت میخواهد به آسیه سیلی بزند. آسیه دست او را میگیرد و از مراسم بیرونش میکند. همه با بهت و تعجب به آنها نگاه میکنند.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
قسمت بعدی - سریال صداقت سیز قسمت هفتاد و هفت 77 قسمت قبلی - سریال صداقت سیز قسمت هفتاد و پنج 75 Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part 77 Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part 75منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت هفتاد و شش صداقت سیز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران