قسمت سی و دو سه سکه - اوچ کروش
اوچ کروش
1 – 3
قاتل توی ماشینش نشسته و ماشین قرمز رنگی را کاملا زیر نظر دارد. او منتظر است تا صاحب ماشین که سوژه ی جدیدش است به داخل ماشین برگردد. از طرفی کارتال که مسعود را با چاقو زده به خانه برمی گردد و در محطه ی جلوی خانه با عمه نریمان و خانواده اش رو به رو می شود. انها نگران او هستند و از حضور پلیس در اطراف خانه خبر دارند. نریمان لباس سیاه رنگی به کارتال می دهد و از او می خواهد که فعلا خود را در جای دیگری پنهان کند. کارتال برای اینکه شناسایی نشود به جای ماشین خودش سوار ماشین یکی از اهالی محله که همان ماشین قرمز است می شود. قاتل ماشین قرمز را تعقیب می کند. افه و هالیت و باتو هم در ماشینشان نشسته اند و منتظرند تا کارتال را گیر بیندازند اما دیر متوجه رفتن او می شوند و جا می مانند.
قاتل ماشینش را در جاده ی خلوتی به ماشین قرمز می کوبد. کارتال عصبانی می شود و از ماشین پیاده می شود. قاتل حتی لحظه ای به او امان نمی دهد و با چاقو به سمتش حمله ور می شود. کارتال مقاومت می کند و مدتی با قاتل درگیر می شود اما در نهایت زورش به قاتل نمی رسد و چند ضربه ی چاقو می خورد و نیمه جان روی زمین می افتد. قاتل دوربین عکاسی اش را برمی دارد تا از کارتال عکس بگیرد. کارتال برای لحظه ای دستش را بالا می برد و بعد از گرفتن عکس دوربین از دست قاتل می افتد و او به طرف کارتال می رود و کنارش می نشیند و دقیقتر به علامت روی دست او نگاه می کند و گریه می کند. قاتل زود وسیله ی سنگینی را روی بوق ماشین کارتال می گذارد تا دیگران صدای بوق را بشنوند و به کمک او بیایند. مدتی بعد وقتی قاتل سوار ماشین خودش شده ماشین افه و هالیت از راه می رسد. انها کارتال را به باتو می سپارند تا او را به بیمارستان ببرد خودشان هم شروع به تعقیب ماشین قاتل می کنند. قاتل از جاده خارج می شود و ماشینش را در زمینهای خاکی حاشیه به اتش می کشد و به طرف درختان جنگل فرار می کند. افه و هالیت هم از ماشین پیاده می شوند و به طرف درختها می روند تا ردی از قاتل پیدا کنند. قاتل که از نزدیک شدن پلیس ترسیده تیری شلیک می کند. تیر به هالیت برخورد می کند و او را نقش برزمین می کند. افه وحشت زده به سمت هالیت می رود و کنار او می نشیند، هالیت قبل از اینکه نفس آخرش را بکشد افه را پسرم صدا می کند. افه نمی تواند جلوی خون ریزی هالیت را بگیرد و هالیت کشته می شود.
خانواده ی کارتال نگران و آشفته در بیمارستان جمع شده اند و منتظر نتیجه ی عمل کارتال هستند. پزشکها نمی توانند کاری برای هالیت کنند اما عمل کارتال موفقیت آمیز است. خواهر کارتال لیلا، وقتی می بیند که افه گوشه ای نشسته و گریه می کند به آرامی به او نزدیک می شود و تسلیت می گوید.
افه همان شب وسایل هالیت را به خانه ی خاله سمیحا می برد تا خبر کشته شدن هالیت را به او بدهد. او به محض دیدن سمیحا زانو می زند و گریه می کند و خود را بابت مرگ هالیت مقصر می داند. سمیحا او را در آغوش می گیرد و هر دو گریه می کنند.
افه بعد از ده روز به اداره ی پلیس می رود تا کارش را شروع کند. او وقتی می فهمد که مدیر پرونده ی قتل را به کمیسر بلنت داده است عصبانی می شود و با مدیر بگومگو می کند و با سر ضربه ی محکمی به صورت کمیسری که پرونده را برعهده دارد می زند و اداره را ترک می کند.
کارتال از بیمارستان مرخص می شود و به خانه برمی گردد اما به جز خانواده اش کسی در خانه نیست و محله سوت و کور است. شاهین برادر کارتال که از او بدش می آید رک و سر راست به کارتال می گوید:« خبر زخمی شدنت و مرگ پلیس که پیچید مردم ترسیدن و تنهات گذاشتن.» لیلا توضیح می دهد:« البته حق دارن ترسیدن بلایی سرشون بیاد یکم بگذره عقلشون سرجاش می یاد و برمی گردن نگران نباش.» کارتال از این موضوع ناراحت می شود و به فکر انتقام می افتد. او آدرس مسعود را می خواهد تا برود و حسابش را برسد.
افه و باتو به پزشکی قانونی می روند و از نشئه می خواهند که گزارش پزشکی قاونی را شفاهی برایشان توضیح دهد. نشئه می گوید:« نوع ضربه هایی که به صادق و کارتال خورده کاملا شبیه همه. اون جسدی که چند روز پیش اومد هم دقیقا همینجوری چاقو خورده بود.» افه به اشیای آن مقتول که به ظاهر به پرونده ی کارتال و بابا صادق بی ربط است نگاه می کند و متوجه می شود که مثل جنازه ی صادق، سه سکه هم روی این جنازه پیدا شده است.
افه از کارش تعلیق می شود. اوبه خانه ی کارتال می رود و کارتال را در حیاط خانه می بیند و از او می پرسد:« می دونی کی اون بلارو سرت آورده؟» کارتال جوااب می دهد:« اره می دونم. کار مسعوده.» کارتال می گوید که می خواهد سراغ مسعود برود و انتقام بگیرد اما افه زود سوییچ او را برمی دارد تا بتوانند حرف بزنند. اعصاب کارتال خرد می شود و او به سمت افه حمله می کند تا سوییچ را پس بگیرد انها با هم درگیر می شوند و کتک کاری میکنند و افه درحین زد و خورد به کارتال می گوید:« کار مسعود نمی تونه باشه. پای یه قاتل سریالی درمیونه. قاتل یه مردی رو که تو محله ی شما نبوده رو هم کشته. مسعود چرا باید همچین کاری کنه؟» کارتال حرف او را باور نمی کند و همچنان می خواهد سراغ مسعود برود. افه که قبلا قطعه ی شنود در گوشی او جاساز کرده بود صداهای ضبط شده ی او و خانواده اش وقتی درمورد خلافهایشان حرف زده اند را پخش می کند. کارتال سکوت می کند و خشکش می زند. افه می گوید:« باید کمکم کنی تا قاتل رو پیدا کنم.» کارتال که چاره ای جز اطاعت ندارد قبول می کند.
قاتل هنوز هم به اتفاقات ده روز پیش فکر می کند. او به اتاق مخفی پشت گاراژش می رود و عکسی که از کف دست کارتال گرفته را نگاه می کند، بعد هم نگاهی به کف دست خودش می اندازد. عین همان علامت کف دست او هم دیده می شود.
قسمت بعدی - سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت سی و سه 33 قسمت قبلی - سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت سی و یک 31 Next Episode - 3 Gheroon - 3 Sekkeh Serial Part 33 Previous Episode - 3 Gheroon - 3 Sekkeh Serial Part 31منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت سی و دو سه سکه - اوچ کروش
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران