قسمت سیصد و هشتاد و نه گودال
گودال قسمت 41
به آتیش خیلی نزدیک شدیم
پاشا به دیدن سلطان می رود و در مورد نامه ای که از زندان برای ادریس فرستاده شده حرف می زند و سطان هم که قبلا خودش نامه را خوانده نگران می شود و وقتی می فهمد که ادریس ماجرای بچه را فهمیده از پاشا می خواهد جوری این قضیه را مدیریت کند که ادریس نتواند پسرش را پیدا کند. معلوم می شود که سلطان و پاشا خودشان از 30 سال پیش این موضوع را می دانسته اند و آن را از ادریس مخفی کرده اند و پاشا خودش پسر ادریس را از گودال دور کرده و پیش فامیل هایش فرستاده بوده است.
عمو هم که همراه پاشا به خانه ی کوچوالی ها آمده به دیدن ندرت می رود و احوال او را می پرسد. ندرت از عمو می خواهد که با جلاسون صحبت کند و او را از اکشین دور نگه دارد. ندرت درمورد علت تصمیمش توضیح می دهد: «من نمیخوام پیش دخترم یکی رو ببینم که اسلحه به دست میگیره. من میدونم که انتظار چنین آدمی رو کشیدن چقدر سخته. » عمو این حرف ها را به خود می گیرد و با وجود این که به ندرت حق میدهد ناراحت هم می شود.
آکشین که از بی توجهی های اخیر جلاسون دلخور شده دنبال دلیل این موضوع می گردد به کاراجا شک کرده و از او درمورد شب تیر خوردنش سوال هایی می پرسد. کاراجا برای این که شک اکشین را برظرف کند می گوید دوست پسری دارد که شب حادثه پنهانی به ملاقات او رفته است. آکشین باور می کند و او را در آغوش می گیرد.
یاماچ به شرکت مونیر می رود و وقتی او را در آنجا هم پیدا نمی کند آهی می کشد و سراغ سلیم به قهوه خانه می رود و ماجرای غیب شدن مونیر را برای او تعریف می کند. یاماچ سلیم را به خاطر این که معرف مونیر بوده سرزنش می کند و تا فردا شب به او مهلت می دهد که منیر را پیدا کند.
بایکال اسناد خانه های گودال را برای وارتلو می فرستد و در نامه ای برای او می نویسد: «برای این که تمرکزت رو هدف باشه بهتره اینا پیش تو بمونه. »
سلیم بعد از دیدن جدیت یاماچ نگران می شود و به دیدن بایکال می رود و به او می گوید: «اگه تا فردا مونیر رو به یاماچ تحویل ندم به من شک میکنه. به اتیش خیلی نزدیک شدیم. » بایکال سعی دارد سلیم را آرام کند و با دستگیر کردن مونیر مخالفت می کند و می گوید که به روشی دیگر قضیه را حل خواهد کرد اما سلیم که از لو رفتنش ترسیده اصرار دارد با مونیر توافق کند که بدون لو دادن انها پیش یاماچ برود.
فیاض به خاطر این که هنوز نتوانسته قاتل پسرش را دستگیر کند ناراحت و درمانده است. یاماچ همراه علیچو به دفتر کار او می رود و می گوید که برای پیدا کردن قاتل یاووز کمکش خواهد کرد. فیاض با دیدن علیچو، چهره اش را درهم می کند و هنوز هم به او شک دارد. اما با اصرار یاماچ فیلم دوربین های مداربسته را به علیچو نشان میدهد تا بلکه سرنخی پیدا شود. علیچو بعد از چک کردن فیلم ها متوجه آرمی که روی شیشه ماشین قاتل چسبانده شده می شود. او ساعت ها در ذهنش به دنبال ان آدرس می گردد و در نهایت آن را می یابد.
سنا برای حرف زدن با مونیر خودش را به عنوان یکی از زن های روسپی کاباره جا می زند و سر میز مونیر می نشیند و از حرف های او می فهمد که شخصی با لقب آقای محترم، همکار مونیر و وارتلو و نفر سومی که احتمالا در گودال جاسوسی می کند است. از طرفی دربان های کاباره که از اهالی گودال هستند سنا را می شناسند و در حالی که از حضور او در آنجا تعجب کرده اند موضوع را به متین خبر می دهند. وقتی پلیس ها وارد کاباره می شوند، نگهبان ها سنا را از آنجا بیرون می برند.
خبر به کاباره رفتن سنا خیلی زود به یاماچ می رسد. یاماچ فورا خودش را به خانه سنا می رساند و با عصبانیت سر او فریاد می زند. انها مدتی با هم جر و بحث می کنند و در آخر سنا می گوید که به خاطر کمک کردن به یاماچ به مونیر نزدیک شده تا از زیر زبانش حرف بکشد. سپس چیزهایی درمورد همکارهای مونیر فهمیده را تعریف می کند.
قسمت بعدی - سریال گودال قسمت سیصد و نود 390 قسمت قبلی - سریال گودال قسمت سیصد و هشتاد و هشت 388 Next Episode - Çukur Serial Part 390 Previous Episode - Çukur Serial Part 388منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت سیصد و هشتاد و نه گودال
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران