قسمت سیصد و چهل و سه گودال

   سریال گودال قسمت سیصد و چهل و سه 343Çukur Serial Part 343

گودال 121-2

وقتی به گوش وارتلو می رسد که یکی از جوانان محله قصد داشته دختری که دوست دارد را فراری بدهد و پدر دختر، پسر را به شدت کتک زده، تصمیم می گیرد پسر را به آرزویش برساند و به خواستگاری دختر بروند. وقتی انها به سمت قهوه خانه ای که بکیر، پدر دختر آنجا نشسته می روند، بکیر می گوید: «این پسر نه پول داره و هم این که از ادمای گوداله! من دختر به شما نمیدم. » وارتلو سعی می کند عصبانیتش را کنترل کند و می گوید: «جانر یکی از بهترین افراد منه! کی گفته پول نداره؟ همین الان بگی این قهوه خونه رو میفروشم، میتونه راحت بخرتش! » بکیر می گوید: «باشه میفروشم! » وارتلو چمدان پر از پول مقابلش می گذارد و می گوید: «این تو دقیقا یک میلیون پول هست! بقیه ش هم هدیه عروسی منه! حتی از طرف من یه خونه هم تو گودالبه اسمشون میزنم! عقد و عروسی هم با منه. قبول؟ » بکیر که جا خورده فورا قبول می کند!

یاماچ سراغ علیچو می رود که همراه اممی است. او از علیچو کمک می خواهد تا مراقب افسون باشد. یاماچ، علیچو و اممی را به انباری میبرد. اممی با دیدن جومالی جا می خورد و می گوید: «این کیه دیگه؟ » جومالی بغض می کند و نگاهی به سر و وضع مندرس او می اندازد. یاماچ به اممی می گوید که او جومالی است. اممی با خوشحالی می گوید: «تو پسر بزرگ ادریسی؟ » و در آغوشش می گیرد. بعد هم می گوید: «اما تو که تو زندون بودی! کی آزاد شدی؟ » جومالی که بغض کرده فقط می گوید: «خیلی وقت میشه... »

یاماچ نقشه ای برای این که کامیون های بلال سالم به مقصد برسند و از طرفی هم مانع کار عمو جومالی بشود کشیده.

کاراجا مشغول رسیدگی به حساب ها است که از دور بادبادکی را روی هوا می بیند و به یاد گذشته به سمتش می رود که جلاسون با لبخند نزدیک می شود و می گوید: «تو که انقدر عاشق قدرتی نباید به این چیزا علاقه نشون بدی! » کاراجا عقب می کشد و می گوید: «بهتره توام بزرگ شی و بادبادک بازیو کنار بذاری! » جلاسون می گوید: «مثل تو که بزرگ شدی؟! » کاراجا پیش خودش لبخند میزند و بعد با جدیت می گوید: «آره درست مثل من! » جلاسون می گوید: «پس چرا تا بادبادکو دیدی فوری اومدی اینجا؟! به نظرم یه فکری بهش بکن. » و لبخند می زند و می رود.

با نقشه ای که یاماچ کشیده، تریلی های بلال از دید افراد عمو جومالی دور می شوند و به راحتی به مقصد می رسند. کامیون های حمل مواد مخدر عمو جومالی هم به مقصد نامعلومی فرستاده می شوند و منفجر می شوند و چیزی از انها نمی مانند. وقتی جومالی و یاماچ و متین و مدد این ماموریت را با موفقیت پشت سر می گذارند، فورا آماده می شوند تا خودشان را به جشن ختنه سوران برسانند.

در خانه کوچوالی همه مشغول اماده شدن هستن. عمو جومالی با دیدن سلطان در ان لباس زیبا لبخند می زند. وقتی انها همراه هم سوار ماشین می شوند، عمو جومالی دستش را کنار دست سلطان می گذارد و خیلی دوست دارد آن را در دست بگیرد. اما این اجازه را به خودش نمیدهد.

قسمت بعدی - سریال گودال قسمت سیصد و چهل و چهار 344 قسمت قبلی - سریال گودال قسمت سیصد و چهل و دو 342 Next Episode - Çukur Serial Part 344 Previous Episode - Çukur Serial Part 342

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت سیصد و چهل و سه گودال