قسمت سیصد و چهل گودال
گودال 120-2
یاماچ مقابل خانه ی کوچوالی ها می رود اما نگهبان های در به او اجازه ورود نمی دهند. یاماچ هم با عصبانیت ماشین جومالی را می گیرد و با سرعت به سمت در خانه می راند و آن را از جا می کند و وارد می شود. سلطان و سعادت با دیدن او با خوشحالی به استقبالش می روند اما یاماچ خیلی جدی و عصبانی می گوید: «منو نذاشتن بیام تو خونه ی خودم! » و رو به سلطان می گوید: «وضع زندگی جومالیو میدونی نه؟ پس چرا هنوز اینجایی؟ » سلطان با بغض به او خیره می شود و می گوید: «همه چیز خیلی عوض شده یاماچ. » یاماچ می گوید: «تو کسی هستی که زن منو با بچه ی تو شکمش بیرون کردی تا باهاش زیر یه سقف زندگی نکنی اما حالا جلوی عمو سرخم میکنی؟! » و می رود و وسایل قدیمی اش را از خانه جمع می کند و می رود. سلطان که خیلی ناراحت شده، به سعادت می گوید: «سعادت ما باید کاری کنیم دوباره خانواده دور هم جمع بشن. تو با صالح حرف بزن تا واسه جشن ختنه سوران ادریس، همه رو کنار هم مثل قدیما جمع کنیم. »
نظام، نگهبان های زیادی را که باید مراقب افسون باشند تا یاماچ به او نزدیک نشود را با افتخار به افسون نشان می دهد. افسون پوزخند می زند و می گوید: «ولی شماها یاماچ رو خوب نمیشناسین! »
ادم بلال، به خانه ی جومالی می رود و از او می خواهد تا به دیدن بلال بیاید. جومالی هم قبول می کند و همراه یاماچ پیش بلال می روند. بلال در مورد این که عمو جومالی تمام تانکرها و کامیون هایش را نابود کرده صحبت می کند و از آنها کمک می خواهد و می گوید: «25تا از تانکرام پس فردا قراره راه بیفتن. اگه بتونم نجاتشون بدم میتونم سرپا بشم اما اگه نه، کارم تمومه. » جومالی راضی به همکاری و دردسر برای خودشان نیست اما بلال خالکوبی گودالش را نشان آنها می دهد و می گوید: «باباتون همیشه هوامو داشت. بهم گفت تا وقتی این خالکوبی رو داشته باشی، همیشه بهت کمک میکنن. » یاماچ و جومالی زیر چشمی به هم نگاه می کنند و قبول می کنند.
علیچو تصمیم دارد پیش سلطان برود تا او خانه اش را از عمو جومالی پس بگیرد. وقتی اممی می فهمد علیچو به انجا می رود، به خاطر نفرت و عصبانیتش از عمو جومالی قبول نمی کند که همراهش برود و علیچو هم از او می خواهد تا همانجا در کوچه منتظرش بماند تا برگردد. علیچو وارد خانه می شود و جنت با مهربانی او را داخل راه می دهد و مقابلش سوپ می گذارد. عمو جومالی با دیدن علیچو جلو می رود و می گوید: «این علیچوئه؟ خوب کردی بهش سوپ دادی. ثواب داره! اما از این به بعد غذاشو بده بیرون بخوره. » علیچو خیلی ناراحت می شود و با بغض می گوید: «من گدا نیستم. من علیچوئم. » و خانه را ترک می کند.
یاماچ دوباره سراغ افسون می رود. افسون با دیدن او عصبانی می شود. یاماچ از او می خواهد آرام باشد اما افسون با عصبانیت بار دیگر شیشه ای روی سرش خرد میکند و از آدم های نظام می خواهد تا یاماچ را بگیرند و با خود ببرند. انها هم یاماچ را به شدت کتک می زنند و افسون بی صدا اشک می ریزد.
سعادت از صالح می خواهد تا با مدد صحبت کند که در جشن ختنه سوران همراه ادریس کوچک باشد. صالح هم قبول می کند و سراغ مدد می رود. مدد با نفرت به او چشم می دوزد اما فقط به خاطر ادریس کوچک قبول می کند. از طرفی داملا به جومالی در مورد این که سعادت آنها را به خاطر جشن دعوت کرده می گوید. جومالی با عصبانیت کارت دعوت را گوشه ای پرت می کند و فقط می گوید: «ببینیم چی میشه! »
قسمت بعدی - سریال گودال قسمت سیصد و چهل و یک 341 قسمت قبلی - سریال گودال قسمت سیصد و سی و نه 339 Next Episode - Çukur Serial Part 341 Previous Episode - Çukur Serial Part 339منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت سیصد و چهل گودال
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران