قسمت سیصد و سی و شش گودال
گودال 119-1
کولکان، یاماچ را به سمت پاویونی می برد که افسون آنجا کار می کند. یاماچ که می خواهد هرچه زودتر به افسون برسد، بدون توجه به کولکان از ماشین پیاده می شود. کولکان هم فورا بعد از دور شدن او با ماشین فرار می کند و سراغ ندیم می رود و می گوید: «حالا که شما منو به یاماچ لو دیدن، از این به بعد هم باید مراقبم باشین! »
یاماچ وارد رستوران می شود و از گوشه ی دیوار به افسون خیره می شود. افسون برای رفتن به دستشویی از جمع جدا می شود و با دیدن یاماچ خشکش می زند. یاماچ اسم او را به زبان می آورد و به سمتش می رود و او را می بوسد. افسون برای لحظه ای همراهی اش می کند اما بعد با بطری شیشه ای محکم به سر یاماچ می زند و بدون این که انگار اتفاقی افتاده باشد سر کارش برمی گردد! مردهای سر میز با هم شروع به جنگ و دعوا و اسلحه کشیدن به روی هم می کنند و جومالی که نگران یاماچ است او را گوشه ای می کشد. یاماچ که نمی خواهد افسون را گم کند با عجله و همراه جومالی دنبالش می کند.
وارتلو نگران این است که یاماچ چه تصمیمی می گیرد.
عمو جومالی به دیدن کولکان می رود تا ببیند حرف حسابش چیست. کولکان می گوید که اگر به او هرچه که می خواهد را ندهند و از جانش محافظت نکنند، همه چیز را تک به تک به وارتلو خواهد گفت. عمو جومالی هم چاره ای نمی بیند تا قبول کند.
یاماچ و جومالی در تعقیب ماشینی که افسون داخل ان است، به خانه ای می رسند. یاماچ بدون ترس وارد خانه می شود و ناگهان با دیدن اتاق بازی و تخت و وسایل یک بچه، می فهمد که پدر شده و با خوشحالی بغض می کند.
صبح زود متین با خوشحالی به دیدن یاماچ می آید و او را در آغوش می گیرد. انها با هم به محله می روند. یاماچ متوجه می شود که دیگر محله مثل قبل نیست و مردم می ترسند. انها از دور سالم را می بینند که بین زباله ها می گردد و کارتن خواب شده و وقتی ماشینی به او برمی خورد و راننده سالیم بی دفاع را کتک می زند، دوستان سالیم از دور این صحنه را می بینند اما از او رو می گیرند. یاماچ به سمت سالیم می رود و کمکش می کند سرپا بایستد. سالیم گریه می کند و می گوید: «همه شون دوستای قدیمی منن. چرا اینجوری شدن؟ چون عمو بهشون کار و پول داده؟ چرا از من رو برمیگردونن؟ » یاماچ او را می فرستد تا به خانه ی اممی برود.
نظام به افسون می گوید که دیروز سر و کله ی یاماچ پیدا شده و حالا باید خانه را عوض کنند تا دست او به آنها نرسد.
عمو جومالی برای این که وارتلو ذهنش را درگیر یاماچ نکند، به او ماموریتی می دهد تا سرش گرم بشود!
متین با یاماچ در محله چرخی می زند و به او می گوید که وضع خیلی تغییر کرده و حالا همه از عمو می ترسند و غمگین هستند.
قسمت بعدی - سریال گودال قسمت سیصد و سی و هفت 337 قسمت قبلی - سریال گودال قسمت سیصد و سی و پنج 335 Next Episode - Çukur Serial Part 337 Previous Episode - Çukur Serial Part 335منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت سیصد و سی و شش گودال
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران