قسمت دویست و هفتاد و دو گودال

   سریال گودال قسمت دویست و هفتاد و دو 272Çukur Serial Part 272

گودال

100 – 2

سلیم در قهوه خانه نشسته و خاطره ای از قهرمان و جومالی به یاد می آورد و تفاوت رفتار آنها توجهش را جلب می کند. چند سال پیش، عمو به آنها سپرده که از مردی حرف بکشند و بفهمند که نجیب خان را چه کسی کشته است؟ وقتی مرد مورد نظر را دستگیر می کنند جومالی که از حرفهای نیش دار آن مرد عصبانی شده نمی تواند خود را کنترل کند و او را می کشد. عمو از این موضوع عصبی می شود و می گوید:« حالا که ما نتونستیم کار فکرت رو راه بندازیم و بفهمیم نجیب خان رو چه کسی کشته دیگه اون هم کار ما رو جلو نمی بره.» او با طعنه به جومالی آفرین می گوید. قهرمان برای جبران این اتفاق با فکرت قرار می گذارد و مودبانه از او درخواست می کند که شانس دیگری بدهد و او را پیش پدرش روسیاه نکند. فکرت که از قهرمان خوشش آمده قبول می کند اما شرطی می گذارد و می گوید:« اگه مردی به اسم خلیل ابراهیم رو برام پیدا کنی از این خطا می گذرم و منم کار پدرت اینا رو راه می ندازم.»

مراسم تشییع جنازه ی جوانهای گودال برگزار می شود و همه ی محله در این مراسم با خانواده ی کشته شده ها همدردی می کنند. از طرفی اردنتها هم برای اریک مراسم خاکسپاری برگزار می کنند. اگدای به مراسم توجهی ندارد و به فکر جلسه اش است و نگران اینکه دیرش نشود. مادرش ثریا هم برای آزار دادن اولگا به جای تسلیت گفتن به او می گوید:« شاید هم پسرت تقاص زیاده خواهی و طمع تو رو پس داد.» اولگا عصبانی می شود و سرن آرامش می کند. بعد از مراسم اولگا یاماچ را به اتاقش دعوت می کند و به او می گوید:« چنگیر هیشکی رو قابل اعتماد نمی دونه. اون خیلی خودخواهه. حالا که تو داری توی این خونه زندگی می کنی به متحدهایی نیاز داری که کمکت کنن وگرنه چنگیز به راحتی از همه می گذره همونطور که رفیق چندین ساله ش رو خیلی راحت به قتل رسوند. ازت می خوام که در عوض برام یه کاری کنی. می خوام ثریا هم داغ فرزند رو تجربه کنه. اگدای باید بمیره.» یاماچ با تعجب به او نگاه می کند.

رمزی از زندان با آکین تماس می گیرد و به او می گوید که قصد دارد بعد از آزاد شدن به گودال برگردد. آکین قبول نمی کند و با تهدید می گوید:« تا خود جهنم راهت بازه ولی دیگه حق نداری پاتو تو گودال بذاری.»

یاماچ به چنگیز می گوید:« من مسببین اصلی مرگ پسرتون رو پیدا می کنم و شما هم در عوض دست از سر خانوادم بردارید.» چنگیز به ظاهر قبول می کند. او از سرن می خواهد که در این کار به یاماچ کمک کند و اطلاعاتی که دارد را در اختیار یاماچ قرار دهد. سرن در مورد یعقوب با یاماچ حرف می زند و می گوید که او آریک را گروگان گرفته بوده و وقتی که پنهانی تعقیبش کرده اند به قهوه خانه ی گودال پناه برده و همین موضوع آریک را متقاعد کرده که گودالی ها قصد کشتنش را دارند. یاماچ به خانه ای که یعقوب یک روز در آنجا پناه گرفته بوده می رود و پاکت چوب کبریتی لا به لای وسیله های او پیدا می کند که متعلق به یک پاویون است. او خود را به پاویون می رساند و پرس و جو می کند. پیش خدمت به یاماچ می گوید که یعقوب مدیر آنجاست و آدرسی می دهد که شاید بتوان یعقوب را در آنجا پیدا کرد.

سلطان همراه متین به تیمارستان می رود تا نهیر را به خانه برگرداند. نهیر به محض دیدن سلطان با اشتیاق برگشتن به خانه را قبول می کند و می گوید که دیگر حوصله اش سر رفته اما وقتی سوار ماشین می شود پا به فرار می گذارد. نهیر در سطل زباله ای پنهان می شود و به طور اتفاقی علیچو او را پیدا می کند. نهیر به علیچو می گوید که قصد دارد به خانه ی خودش برگردد و علیچو هم با این شرط که به کسی چیزی نگوید او را همراهی می کند.

قسمت بعدی - سریال گودال قسمت دویست و هفتاد و سه 273 قسمت قبلی - سریال گودال قسمت دویست و هفتاد و یک 271 Next Episode - Çukur Serial Part 273 Previous Episode - Çukur Serial Part 271

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت دویست و هفتاد و دو گودال