قسمت دویست و شش گودال

   سریال گودال قسمت دویست و شش 206Çukur Serial Part 206

گودال

83 – 1

چاعتای بعد از خط و نشان کشیدن برای یاماچ اشاره ای به افرادش می کند و با این اشاره کشتی هایی که حاضر به حمل جنسهایش نشده بودند در مقابل چشمان یاماچ منفجر می شوند. یاماچ با وجود اینکه ترس به دلش افتاده به چاعتای می گوید که برایش مهم نیست چه کسی مقابلش باشد و آنجا را ترک می کند. او همان شب به دیدن رشید فضل الله می رود تا درباره ی خانواده ی چاعتای اردنت بیشتر بداند. رشید فضل الله می گوید:« خیلی ها به کشور ما افغانستان چشم داشتن. روسها انگلیسی ها و آمریکایی ها...اما ما قبل از همه ی اونا تو کشورمون بودیم. اونا رفتن و ما هنوز هم تو کشورمون هستیم. یه عده ای تو استانبول هستن که ریشه شون به عثمانی ها می رسه. خیلی قبل تر از پدرت و اجدادت اینجا بودن. اردنتها از یه جایی تو مرکز مغولستان می یان. مادر چاعتای روسه و شرکت دروسازی اردنت مال پدرشه. انشا الله که با باباش رو به رو نشی. بیش از صد ساله که اینا تو کار مواد مخدرن.» یاماچ باور نمی کند و می گوید:« انقدرها هم نمی تونه باشه. تو کار مواد حداکثر پنجاه سال می شه دووم آورد.» رشید فضل الله ادامه می دهد:« اینا روزانه به اروپا ده تن مواد مخدر می فروشن. تو به آدمای چاعتای گفتی که دستتو ببوسن و کار مواد رو ول کنن. چاعتای آدمهاش رو پس خواهد گرفت.»

از طرفی چاعتای که دوست قدیمی و خانوادگی بایکال بوده برای شناخت بیشتر یاماچ به خانه ی افسون می رود. مقبوله از دیدن چاعتای خیلی خوشحال می شود و قضیه ی مشکلات بین افسون و یاماچ را با آب و تاب برای او تعریف می کند در حالی که افسون سعی دارد ماجرا را زیاد بزرگ نکند و از دخالت احتمالی چاعتای جلوگیری کند. چاعتای از افسون می خواهد که اگر یاماچ دوباره برایش دردسر ساز شد به او خبر دهد و همیشه روی کمکش حساب کند. مقبوله دور از چشم افسون درمورد دشمنی بایکال و یاماچ و نقش یوجل در این بین حرف می زند و به چاعتای می گوید:« تنها خواسته ی افسون گرفتن انتقام پدرشه.»

ضیا نیمه شب مدد و وارتولو را با چایی مسموم بی هوش می کند و آنها وقتی صبح از خواب بیدار می شوند متوجه می شوند که فلش و پولها و پاسپورتها دزدیده شده اند. وارتولو با عصبانیت به ضیا که در راه رفتن به ترکیه است زنگ می زند و می گوید:« من می خواستم تو رو بدون عذاب دادن بکشم ولی تو هی اصرار می کنی که بیا و عذابم بده.» در این بین سلیم با وارتولو تماس می گیرد و به او خبر می دهد که سعادت درخواست طلاق را داده و دادگاه چند روز دیگر تشکیل خواهد شد. وارتولو بیشتر به هم می ریزد و به همراه مدد پیش یونس می رود تا به کمک او برای برگشتن به استانبول راهی پیدا کنند. یونس می گوید:« حالا که پاسپورت ندارید باید برید سراغ حیدر. اما بدون پول کارتون خیلی سخت می شه.»

جومالی که دیگر سرپا شده متوجه غیاب کاراجا می شود و با سماجت ماجرا را از سلیم می پرسد و وقتی می فهمد که کاراجا به خانه ی آذر رفته با عصبانیت سراغ سلطان می رود و او را بخاطر اینکه کاراجا را به عنوان گروگان به خانه ی دشمن فرستاده سرزنش می کند. سلطان از تصمیم خودش دفاع می کند اما جومالی بلافاصله آماده ی رفتن به خانه ی آذر می شود تا کاراجا را برگرداند. یاماچ هم برای محافظت از او پنهانی مکه و جلاسون را به دنبالش می فرستد.

کاراجا که مدتی است از مادرش خبر ندارد به او زنگ می زند و وقتی جوابی نمی گیرد ناراحت می شود. آذر که قصد دارد از خانه بیرون برود به او می گوید:« مامانم گفت چیزی لازم داری بگیرم؟ ببین تو روخدا مامان من تو رو از مامان خودت بیشتر دوست داره.» کاراجا اشک می ریزد و آذر که متوجه حرف اشتباهش شده می گوید:« باور کن قصد ناراحت کردنتو نداشتم. فقط دارم با خودم فکر می کنم که اگه جای تو سیهان بود و می رفت خونه ی دشمن، مامان من اصلا تنهاش نمی ذاشت.» کاراجا حرف او را تایید می کند ومی گوید:« می دونم خاله فادیک این کارو می کرد اما مامان من بخاطر من کاری نمی کنه.»

قسمت بعدی - سریال گودال قسمت دویست و هفت 207 قسمت قبلی - سریال گودال قسمت دویست و پنج 205 Next Episode - Çukur Serial Part 207 Previous Episode - Çukur Serial Part 205

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت دویست و شش گودال