قسمت صد و نود و سه گودال
گودال 79-1
برای گرفتن دخترهای گروگان گیری شده، سلیم و جومالی دو گروه می شوند و با عده ای دیگر از جوانان به مکان آذر حمله می کنند. اما خبری از نگهبانان یا خود آذر نیست. وقتی جومالی به سلیم زنگ می زند تا از وضعت او با خبر بشود، سلیم هم می گوید که کسی در خانه نیست و هردو می فهمند که این یک تله بوده و همان موقع همان تعداد زیادی از افراد مسلح آذر، به آنها حمله می کنند و از هر طرف آنها را به رگبار می بندند. جومالی به همراه عمو و مکه و جلاسون در گوشه و کنار پنهان می شوند تا بتوانند در مقابل تعداد زیاد افراد آذر مقابله کنند اما فشنگ کمی برایشان مانده و نمی توانند زیاد مقاومت بکنند. از طرفی سلیم و اجویت و سالم هم همین شرایط را دارند اما آنها از داخل خانه جعبه ای پر از اسلحه های کمری پیدا می کنند و این جنگ را بیشتر ادامه می دهند.
عمو و جومالی از شکم تیر می خورند و عمو تقریبا بی حال می شود. جومالی که فشنگ هایش تمام شده از جلاسون می خواهد تا یکی از اسلحه ها را برای او پرت بکند. جلاسون این کار را می کند اما اسلحه دورتر پرت می شود! آنها با ناامیدی به هم خیره می شوند که صدا وارتلو به گوش می رسد. او همراه مدد و مسلسل بزرگی تمام دشمنان را از بین می برد و جومالی و بقیه را نجات می دهد. جومالی با این که زخمی شده به او می گوید که باید بروند و سلیم را هم نجات بدهند. وارتلو به همراه جلاسون و مدد به سمت خانه ای که سلیم در آن گیر افتاده می روند. سلیم از دیدن او متعجب و خوشحال می شود.
یاماچ به یاد صحبت های تمساح در ماشین است و فکرش درگیر است که وسط جاده خود تمساح، به سمت او با مسلسل شلیک می کند. یاماچ فورا خودش را از ماشین بیرون پرت می کند و شانه اش زخمی می شود و پشت آن پناه می گیرد و هرچند وقت یک بار هم به سمت تمساح شلیک می کند که ناگهان ماشین هایی که تمساح روی آن سوار بوده منفجر می شوند و تمساح پا به فرار می گذارد. از سمت جنگل کسی که معلوم نیست، به سمت او می آید.
درست وقتی که کسی در گودال نیست، آذر همراه افرادش داخل آن می شود. دخترهای گودال از پشت بام ها او را می بینند و تعقیبش می کنند. یکی از دخترا به سمت انباری ای که شنول و مرتضی قدیر را انجا زندانی کرده اند می رود و خبر آمدن آذر را می دهد. وقتی آذر وارد انباری می شود با تعداد زیادی از دخترها روبرو می شود و سراغ قدیر را می گیرد. دخترها او را دست به سر می کنند و در این حین هم شنول و مرتضی پشت انبار، مواظب قدیر هستند. مرتضی وقتی می بیند شنول حواس نیست اسلحه اش را بیرون می آورد اما بعد پشیمان می شود تا حرکتی بزند.
متین و کمال به سمت یکی دیگر از مکان های آذر برای پیدا کردن دخترها می روند. اتفاقا دخترها دست و پا بسته آنجا هستند و چند نگهبان هم مراقب آنها. یکی از دخترها جرئت می کند و فریاد می زند که باعث می شود متین و کمال از بودن آنها در آنجا مطمئن بشوند و حمله بکنند. یکی از افراد هم به آذر این خبر را می دهد و آذر با عصبانیت به سمت آن مکان می رود. کرکره ی برقی انباری پایین می آید و متین و کمال سعی می کنند هرچه سریعتر دخترها را بیرون ببرند. کمال به سمت کرکره می رود و همه زورش را میزند تا کرکره را نگه دارد تا دخترها همه شان بیرون بروند. او وقتی این کار را می کند خودش در انباری گیر می افتد و آذر از پشت سر او را بیهوش می کند.
قسمت بعدی - سریال گودال قسمت صد و نود و چهار 194 قسمت قبلی - سریال گودال قسمت صد و نود و دو 192 Next Episode - Çukur Serial Part 194 Previous Episode - Çukur Serial Part 192منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و نود و سه گودال
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران