قسمت دوازده گودال
گودال 15
آکشین که آخرین بار جلاسون را زخمی و ناراحت دیده بود از کاراجا خواهش می کند که با هم به بیمارستان بقروند اما کاراجا می گوید ریسک این کار بالاست و نمی تواند همراهی اش کند. آکشین هم ماجرا را برای سنا تعریف می کند و همراه او به بیمارستان می رود. جلاسون که به خاطر یاماچ دستش باندپیچی شده و بستری است، روی خوشی به آکشین نشان نمی دهد و با او برخورد سردی دارد. جلاسون با عصبانیت در مورد اتفاقی که برایش افتاده صحبت می کند و رو به آکشین می گوید: « کسی که بابامو کشته اومده تو قهوه خونه ای که بابام مرده چای میخوره. میخواستم بکشمش عموت نذاشت. دیگه تموم شد. برو به عموت هم بگو من طنابو قطع کردم. » آکشین با ناراحتی از اتاق بیمارستان بیرون می دود همراه سنا به خانه برمی گردد. سلطان که از بی اجازه بیرون رفتن آکشین عصبی شده وقتی در را به روی آنها باز می کند محکم دست آکشین را می گیرد و کشان کشان او را وارد خانه می کند. سلطان سر آکشین فریاد می زند، موهای او را می گیرد و می گوید: «مگه بیرون رفتنت ممنوع نبود؟ میخوای روسپی بشی؟؟ » آکشین گریه می کند. سلطان قیچی را برمی دارد تا برای تنبیه آکشین موهای او را کوتاه کند. سنا سعی دارد مانع سلطان شود اما خود آکشین که روز بدی را گذرانده رو به سنا می گوید: «آبجی بذار کوتاه کنه. لیاقت من همینه. » سلطان آنقدر موهای آکشین را بد و نامرتب قیچی می زند که دیگر از بیرون رفتن خجالت بکشد. آکشین بعد از این ماجرا تا صبح در آغوش مادرش گریه می کند.
قرار است که یاماچ و بقیه به دفتر اسر بروند تا پول های اوکان را از او بگیرند اما در ماشینی که امی و پاشا و سلیم سوار آن هستند به طور غیر منتظره ای اسلحه پیدا می شود و پلیس در جاده انها را بازداشت می کند. یاماچ مجبور می شود که به تنهایی به دفتر اسر برود. او در پارکینگ با اوکان روبرو می شود که در حال آماده کردن اسلحه اش است و قصد دارد اسر را به قتل برساند. یاماچ از اوکان یک ربع وقت می خواهد تا پول ها را بدون کشت و کشتار برایش بیاورد و به او می گوید که اگر موفق نشد آن وقت خود اوکان هر کاری خواست بکند. اوکان قبول می کند و یاماچ وارد دفتر اسر می شود و مودبانه از او می خواهد که پول های اوکان را بیاورد. اسر با پررویی می گوید: «من یه قرونم بهش نمیدم. اگه جرئت داره بیاد بگیره. » کم کم بادیگارد ها وارد اتاق اسر می شوند و یاماچ را محاصره می کنند. یاماچ می گوید: «به آدمات بگو محترمانه پولو بیارن تا من عصبانی نشم. » اسر صدایش را بالا می برد و می گوید: «مگه تو کی هستی مردک؟! اصلا میدونی من کیم؟ » یاماچ که تک و تنها و دست خالی میان آدم های گردن کلفت اسر گیر افتاده تمام ابزاری که در اطرافش هست را از نظر می گذراند و در عرض چند ثانیه با همان امکانات کم تمام افراد اسر را مقابل چشمان او کتک می زند و بعد از سنجاق کردن دست سه نفر از محافظ ها به میز، جواب سوال اسر را می دهد: «من یاماچ کُچُوالی ام. » اسر که بهت زده شده و از ترس به صندلی اش چسبیده مجبور می شود پول اوکان را پس بدهد.
در پارکینگ یاماچ ساک پر از پول را جلوی اوکان می اندازد و از او می خواهد که دست پدرش آیهان را هم ببوسد و دلجویی کند. اوکان ناباورانه به پول ها نگاه می کند و می خندد.
یاماچ همه افراد را در انبار پاشا دور خود جمع می کند و از ماموریت جدیدی خبر می دهد و می گوید: «آقایون! یه کاری داریم که یه خرده سختتره. پس همه آمادگی داشته باشن. اگه حلش کنیم پنج میلیون گیر میاریم. »
یاماچ پیش علیچو می رود تا ببیند که او با توجه به زباله ها به چه کسی شک دارد و در مورد جاسوس چه حدسی می زند. علیچو کسی را در نظر دارد اما می گوید چون تحقیقاتش تمام نشده اسم او را نمی برد. یاماچ که مصمم است زودتر جاسوس را پیدا کند کار دیگری را به علیچو می سپارد و می گوید: «برو تو انبار پاشا قایم شو. ممکنه کسی بیاد و بخواد کارمونو خراب کنه. اگه اونی که تو بهش شک داری و کسی که میاد به انبار یکی باشه کارمون آسونه. اگه نه اوضاع پیچیده تره. »
قسمت بعدی - سریال گودال قسمت سیزده 13 قسمت قبلی - سریال گودال قسمت یازده 11 Next Episode - Çukur Serial Part 13 Previous Episode - Çukur Serial Part 11منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت دوازده گودال
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران