قسمت چهل و هفت قضاوت
جیلین با ترس از جنگل بیرون میآید و وارد مسیر پیاده روی میشود.
در آنجا یک زوج دونده او را میبینند و به سمتش میروند میگویند خانم گم شدید؟ میتوانیم کمکتان کنیم؟ جیلین به سوالهای آنها جوب نمیدهد و پالتویش را محکمتر دور بدنش میپیچد و با قدمهای تند از آنها دور میشود.
زوج دونده به قضیه مشکوک میشوند و با پلیس تماس میگیرند و گزارش جیلین را میدهند.
ارن پشت فرمان نشسته و پارس در صندلی کناری است.
گزارشی در مورد زن زخمی و قد بلندی که آشفته از جنگل دیده شده به آنها میرسد. ارن موضوع را به پارس میگوید و پارس به ایلگاز زنگ میزند و آرام آرام به او میگوید یک گزارش به دستمان رسیده، زنی در اطراف جنگل دیده شده و مشخصاتش به جیلین میخورد.
ایلگاز میپرسد حالش چطور بوده؟ پارس میگوید گفتند زخمی است اما این را هم گفتند که در حال راه رفتن بوده پس نگران نباشید. ایلگاز با شنیدن این خبر خیلی نگران میشود.
شب مردان و چنار به خانه متین میروند. متین به محض ورود به مردان میگوید وسایلت را جمع کردم امشب از اینجا برو. چنار به متین اعتراض میکند و او را به اتاقش میبرد و میگوید بابا پدربزرگم را بیرون نکن تو از هیچی خبر نداری. من اگر الان اینجا هستم زیر سایه او هست.
انگین فهمیده بود من ظفر را کشتم و تهدیدم کرد. اگر پدربزرگم نبود معلوم نبود چه میشد.
متین با تاسف به او نگاه میکند و به اتاق مردان میرود و میگوید چنار از تو کمک خواسته و تو هم آن پسر را در زندان مسموم کردی که نتواند حرف بزند آره؟
مردان میگوید من اگر کاری را شروع کنم نصفهاش نمیگذارم.
اگر میخواستم بکشمش الان زنده نبود، تو هرطور دوست داری فکر کن.
مردان نفس عمیقی میکشد و با بی میلی میگوید تا زمانی که جایی برای خودت پیدا کنی میتوانی اینجا بمانی اما در اولین فرصت از اینجا برو. مردان خوشحال میشود و فورا روی تخت ولو میشود.
ماشینهای پلیس و ایلگاز در اطراف جنگل به جیلین نزدیک میشوند.
همه عقب میایستند و ایلگاز جلو میرود و آرام آرام به سمت جیلین میرود و حالش را میپرسد. جیلین با ترس به او نگاه میکند و جواب سوالات ایلگاز را نمیدهد.
ایلگاز کتش را روی شانه جیلین میاندازد و با مهربانی او را سوار ماشینش میکند و به طرف بیمارستان حرکت میکند.
به دستور پارس نیروهای پلیس در جنگل پخش میشوند تا بتوانند انگین را پیدا کنند.
ارن به ویلای یکتا میرود و ماشین انگین را آنجا پیدا میکند.
گوشی جیلین کنار ماشین افتاده و هیچ اثر دیگری از انگین و جیلین در آنجا نیست.
ناگهان خبر میرسد که در جنگل جنازه یک مرد پیدا شده است.
پارس و ارن نیروهای پلیس را با خود به جنگل میبرند.
جنازه انگین در جنگل وسط زمین به چشم میخورد. گروه تجسس به آنجا میآیند و جنازه و محل حادثه را بررسی میکنند.
ساعت جیلین در محل حادثه افتاده و اسلحهای که با آن شلیک شده هم دراطراف پیدا میشود.
ایلگاز جیلین را به بیمارستان میبرد و مدام به او میگوید نگران هیچ چیز نباش من همینجا کنارت هستم.
دکترها آزمایشات مختلفی از جیلین میگیرند و زخمهای او را پانسمان میکنند.
جیلین تمام مدت به روبرو نگاه میکند و هیچ حرفی نمیزند وقتی جیلین خوابش میبرد، ایلگاز کنار تخت او مینشیند و تماشایش میکند.
در همین موقع ارن با ایلگاز تماس میگیرد و میگوید خبر اصلا خوب نیست و جنازه انگین پیدا شده که بر اثر اصابت گلوله به قلبش کشته شده است.
ایلگاز بدون اینکه به جیلین شک کند میپرسد کار چه کسی بوده است؟
ارن میگوید این قسمتش معماست و باید بررسی شود.
صبح روز بعد پارس از اداره آگاهی با یکتا تماس میگیرد و با تردید به او میگوید انگین دیشب توی جنگل پیدا شده است. یکتا حال او را میپرسد. پارس نمیداند چگونه جواب این سوال را بدهد و اندکی مکث میکند.
یکتا که از سکوت او ترسیده فریاد میزند دادستان پسرم کجاست؟
انگین چه بلایی سرش آمده؟
پارس میگوید ما دیشب جنازه انگین را پیدا کردهایم.
یکتا شوکه و غمگین میشود و لاچین با دیدن چهره درمانده او متوجه همه چیز میشود و به گریه میافتد.
پایان قسمت 47
قسمت بعدی - سریال قضاوت قسمت چهل و هشت 48 قسمت قبلی - سریال قضاوت قسمت چهل و شش 46 Next Episode - Ghezavat Serial Part 48 Previous Episode - Ghezavat Serial Part 46منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت چهل و هفت قضاوت
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران