قسمت هفتاد آخرین تابستان

   سریال آخرین تابستان قسمت هفتاد 70Akharin Tabestan Serial Part 70

اخرین تابستان 4-1

سونر وقتی می بیند پدرش همچین پیشنهادی به آکگون داده و دیگر نمی تواند او را بکشد حسابی حرص می خورد. آکگون هم به خاطر این موضعیت پوزخند میزند و می گوید: «قبول نمیکنم! چون یکم دیگه پلیسا دنبال این دستبند الکتریکی میریزن اینجا! » سونر و افرادش هول می کنند. از آن طرف سلیم متوجه می شود لوکیشن دستبند برای لحظه ای قطع شده و بعد هم وصل می شود. وقتی سلیم به لوکیشن اولی می رود، خبری از اکگون نیست اما در لوکیشن دومی که کنار ساحل و نزدیک خانه اش است آکگون را پیدا می کند که با خیال راحت آنجا دراز کشیده! وقتی سلیم می پرسد که کجا بوده آکگون می گوید: «به سرم زد برم تو دریا! همین! » اما سلیم باورش نمی کند.

شب، فاتح موقع خداحافظی از جانان به او پیشنهاد میدهد تا کنار هم و در پروژه ی جدیدش با هم کار کنند. جانان واقعا خوشحال می شود اما نمی داند باید چه تصمیمی بگیرد. سلیم حرف های انها را شنیده و عصبانی می شود. جانان وقتی سلیم را می بیند او را به خوردن شیرقهوه دعوت می کند. سلیم خیلی قاطع می گوید که دوست ندارد او با فاتح کار کند! جانان انقدر حرصش می گیرد که همان موقع به فاتح زنگ میزند و می گوید که پیشنهادش را قبول کرده!

آکگون وارد ماشین سلیم میشود تا هر اطلاعاتی که می تواند پیدا کند که چشمش به یامور می افتد که در تنهایی خودش گریه می کند. آکگون کارش را نصفه ول می کند و پیش یامور می نشیند. اما یامور حوصله درد و دل ندارد. اکگون می گوید: «من بعد سالها به خاطر تو تونستم صدای مادرم رو به خاطر بیارم... حالا با من حرف بزن شاید تونستم کمکت کنم.» یامور هم در مورد این که کان با او تمام کرده می گوید و آکگون ادامه میدهد: «اون پسره خوش قلبیه. حتی اگه بره بازم برمیگرده. بذار آروم شه... » یامور لبخند میزند و می گوید: «با اون گردنبند گلوله ت بهت نمیاد انقدر حرف های محبت آمیز بزنی. دوست داشتم داستانشو بشنوم. » آکگون که دوست ندارد جواب این سوال را بدهد بلند می شود و فقط می گوید: «تو گریه نکن. بخند چون وقتی میخندی مثل آفتاب به آدم نگاه میکنی... »

قسمت بعدی - سریال آخرین تابستان قسمت هفتاد 70 قسمت قبلی - سریال آخرین تابستان قسمت شصت و نه 69 Next Episode - Akharin Tabestan Serial Part 70 Previous Episode - Akharin Tabestan Serial Part 69