قسمت شصت و شش آخرین تابستان

   سریال آخرین تابستان قسمت شصت و شش 66Akharin Tabestan Serial Part 66

آخرین تابستان 18-2

جانان در مورد این که سراب طرف فاتح را گرفته و توی دردسر افتاده به امل می گوید. امل نگران دوستش می شود و به دیدن او می رود و می گوید: «اون شب مگه تو پیش من نبودی سراب؟ این دروغا چیه گفتی؟ به فکر خودت و کان نیستی؟ » سراب که خیلی ترسیده دوستش را در آغوش می گیرد و می گوید: «من باید چیکار کنم امل... » کان حرف های انها را می شنود و اعصابش بهم می ریزد.

آکگون به دیدن سلیم می رود و سلیم وقتی می فهمد که یامور با استفاده از تار مو توانسته آزمایش دی ان ای را بگیرد، شک می کند که چطور یامور به خانه ی آکگون رفت و آمد دارد! اکگون معذب می شود و می گوید: «اینطور نیست! من و یامور بیشتر تلفنی با هم در ارتباطیم. اصلا همو نمیبینیم! » سلیم کارت شناسایی آکگون را می گیرد و با دیدن تاریخ تولد او که فردا است، از او می خواهد برای شام کنارشان باشد.

یامور به کمک ناز، کیک تولدی برای آکگون درست می کند و به مادرش هم می گوید که مال یکی از دوستانشان است. کمی بعد آلتای می آید و می گوید که از طرف مدرسه بورسیه شده تا تابستان را به کالج کمبریج برود!

سلیم شب به خانه می اید و به جانان نزدیک می شود و می گوید: «بعد از این قرار مدار های قایمکی، کی به بچه ها میگیم که دوباره میخوایم امتحانش کنیم؟ » جانان لبخند میزند و سلیم به سمتش خم می شود تا او را ببوسد که یامور و ناز از راه می رسند و با لبخند به ان دو خیره می شوند و جانان هول می کند!

شب گوکهان با دوتا از دوستان دختر زیبایش به کلاب آکگون می رود و نقشه دارد تا رابطه ی اکگون و یامور را بهم بزند! او یکی از دوستانش را سراغ آکگون می فرستد تا به هم نزدیک بشوند و درست لحظه ای که دختر دست روی شانه ی آکگون می گذارد، عکس می گیرد و برای یامور می فرستد و می نویسد: «مرسی که دوتا داداش رو آشتی دادی! » یامور با دیدن آکگون و دختر کناری اش حسودی می کند و از انجایی که رابطه ای با هم ندارند به خودش اجازه نمیدهد، به آکگون گیر بدهد اما ناز مجبورش می کند و با هم به کلاب می روند و یامور با چشمان خودش می بیند که دختر حسابی به آکگون نزدیک شده و بدون حرفی آنجا را ترک می کند.

شب سلیم مخالف این است که التای به انگلستان برود و وقتی جانان علتش را می پرسد می گوید: «سه ما دلتنگ پسرم میشم! نمیخوام از ما دور باشه. » جانان می پرسد: «عجیبه! چون شده سالی یه بار هم پسرت رو ندیده باشی! » سلیم می گوید: «الان نمیتونم. » جانان ذوق می کند و گونه ی سلیم را می بوسد!

سونر هم متوجه ناز می شود و دنبالش می رود و می پرسد: «چرا اومدی!؟ » ناز انقدر از دست او کفری است که می گوید: «ارای میدونه اومدی دنبالم؟ کسی که به خاطرش به من پشت میکنی، وقتی تو زندون بودی دست دست میکرد تا شکایتش رو پس نگیره! این من بودم که مجبورش کردم! » سونر با شنیدن این حقیقت به فکر فرو می رود.

آکگون از سونر می شنود که یامور به انجا امده بوده و فورا سوار ماشینش می شود و جلوی تاکسی ای که دخترها داخلش هستند را می گیرد. یامور دوست ندارد از ماشین پیاده بشود اما آکگون خواهش می کند و بعد می گوید: «من میخوام بهت توضیح بدم یامور. نمیخوام برام قیافه بگیری. » یامور می گوید: «حتی اگه دست تو دست با اون دختر میدیدمت هم ما رابطه ای نداریم که بخوای بهم توضیح بدی. » و بغض می کند و می گوید: «انگار دارم تو چاهی می افتم که ته نداره. ما دنبال فرصتیم کنار هم باشیم و این درست نیست. چون تو فکر میکنی دوست داشتن انداختن حلقه ست اما اینطور نیست. » آکگون چشمانش پر از اشک می شود و یامور ادامه میدهد: «من فردا به خاطر تولدت کیک درست کردم. ما اصلا میتونیم سال جدیدت رو کنار هم باشیم؟ نمیتونیم تصمیم بگیریم با هم باشیم حداقل بذار با هم از هم جدا بشیم. » و می رود و آکگون با چشمان پر از اشک رفتنش را تماشا می کند.

سلیم با دیدن کیک تولد داخل یخچال و این که یامور آن را درست کرده عصبی میشود و به جانان می گوید: «یامور و آکگون همو میبینن؟ » جانان می گوید: «به نظر من که فقط دوتا دوستن. » بعد سلیم در مورد این که چطور می توانند فاتح را گیر بیندازند می پرسد و جانان می گوید: «شاید اگه با یکی که قبلا خلیل سادی رو خوب میشناخته فاتح رو تهدید کنی جواب بده. » سلیم کمی فکر می کند و حسابی از این پیشنهاد استقبال می کند.

قسمت بعدی - سریال آخرین تابستان قسمت شصت و هفت 67 قسمت قبلی - سریال آخرین تابستان قسمت شصت و پنج 65 Next Episode - Akharin Tabestan Serial Part 67 Previous Episode - Akharin Tabestan Serial Part 65

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت شصت و شش آخرین تابستان