قسمت چهل و هشت آخرین تابستان
آخرین تابستان 13-3
جانان بدون این که سلیم خبر داشته باشد به دیدن جمال می رود و به او می گوید: «خوب میدونی که وکیلت میتونست به راحتی تورو از مخمصه نجات بده و درخواست محاکمه ی بدون بازداشت رو هم نداد. وقتی زندانی بشی غیر از اطلاعاتی که راجع به خلیل سادی داری چیزی نخواهی داشت! زندانی شدن یا نشدنت عین خیال وکیلت هم نیست و خودت هم اینو خوب میدونی... » جمال به فکر فرو می رود و می گوید: «اگه مدارکی در دست داشته باشم تا خلیل سادی رو روونه زندان کنه، شوهرت کمکم میکنه؟! اما به شرطی با سلیم کارا صحبت میکنم که وکیلم تو باشی! » جانان هم قبول می کند.
آکگون حسابی برای شب افتتاحیه ذوق دارد و حتی به دوست قدیمی اش ملیسا که خواننده محبوبی بین جوانان است زنگ میزند تا برای شب خودش را برساند. بعد سلیم قبل از شروع جشن و پارتی به مکان سر میزند و با شرکای آکگون آشنا می شود و به آکگون هشدار میدهد که اینها به درد شراکت نمی خورند چون ارای در اولین فرصت پشت او را خالی می کند و سونر هم ذاتش با کار قانونی نمی خواند! اما آکگون با سماجت روی حرفش و تصمیمش مانده. در آخر سلیم به اکگون می گوید: «من فقط نمیخوام اشتباه کنی آکگون. »
امل به دیدن متین که در کشتی می ماند می رود و در حالی که متین مست است می گوید: «کار خوبی نکردی، با سلیم در افتادی. هرچی نباشه یه خانواده ایم! » و بعد هم در مورد این که سونر برای معذرت خواهی به رستوران آمده بوده می گوید و متین بیشتر عصبانی می شود و می گوید: «اون حق نداره به خانواده من نزدیک بشه! » امل وقتی می بیند حرف توی سرش نمی رود، از انجا می رود. به محض رفتن امل، کان به دیدن متین می آید و می گوید که کسی که سلیم را به پلیس گزارش داده بوده خودش بوده چون دیده بوده که اکگون را در خانه خودش پنهان کرده.
کسانی از طرف خلیل سادی، به دفتر وکالت جانان آمده و لپ تاپ و حتی دوربین های مخفی را هم دزدیده اند.
سلیم از جانان به خاطر حرف های صبحش معذرت می خواهد و بعد هم می گوید که قرار است فردا به صورت سری با وکیل جمال دیدار داشته باشد. جانان لبخند میزند و می گوید که وکیل جمال خودش است! سلیم وقتی این را می شنود خیلی عصبانی می شود و می گوید: «تو چیکار کردی؟! خودتو تو خطر میندازی یا میخوای مقابل من باشی؟! » جانان بالاخره به حرف می آید و می گوید: «من به خاطر تو این کارو کردم. به محض این که اعترافو بگیریم ازش قرار نیست وکیلش بمونم! » سلیم از این که جانان به خاطر او خودش را به خطر انداخته و انقدر نگرانش است خیلی خوشحال می شود.
همه چیز در مکان آکگون به خوبی پیش می رود و همه خوش می گذرانند که همان لات هایی که صبح به مکان آمده بودند دوباره به آنجا می ایند. وقتی سونر و آکگون می بینند که آنها اسلحه دارند، آنها را بیرون می کنند و با هم درگیر می شوند. حین درگیری یکی از انها به سونر می گوید که حرامزاده است و این حرف خیلی او را عصبانی می کند و اسلحه ای به سمتش می گیرد تا بکشتش که آکگون جلوی اسلحه ی سونر می ایستد و می گوید: «سونر این کارو نکن اشتباهه. » سونر از شدت عصبانیت گریه اش گرفته و می گوید: «به خاطر یه دختر اصل خودتو فراموش کرد! فکر کردی به خاطر اونا عوض شی تا ادم حسابت کنن، اونا قبولت میکنن؟! » یامور هم این حرف ها را می شنود و خیلی ناراحت می شود. سونر آنجا را ترک می کند و ناز دنبالش می رود و همراه او سوار ماشینش می شود.
یامور پیش اکگون که خیلی ناراحت شده می رود و می گوید: «آکگون تو کار درستو انجام دادی... » آکگون با بغض می گوید: «یادته کنار ساحل بهم گفتی عشق یعنی حتی دلت نیاد توی چشماش خیره شی و اینا؟ من دارم همه اونارو تجربه میکنم و این درست نیست. دیگه نمیتونم به بازپرس خیانت کنم. » یامور جلو می رود و آکگون را می بوسد. آکگون از او فاصله می گیرد و می گوید: «نکن یامور! » یامور می گوید: «نمیتونیم از این فرار کنیم. این اشتباه نیست. »
افرادی که با آکگون درگیر شده بودند، ساعتی که او همیشه دستش میکرد را با ساعت دیگری که داخلش شنود کار گذاشته بودند حین دعوا عوض کرده اند و حالا می توانند همه حرف های او را بشنوند.
قسمت بعدی - سریال آخرین تابستان قسمت چهل و نه 49 قسمت قبلی - سریال آخرین تابستان قسمت چهل و هفت 47 Next Episode - Akharin Tabestan Serial Part 49 Previous Episode - Akharin Tabestan Serial Part 47منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت چهل و هشت آخرین تابستان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران