قسمت چهل و پنج آخرین تابستان

   سریال آخرین تابستان قسمت چهل و پنج 45Akharin Tabestan Serial Part 45

آخرین تابستان 12-4

وقتی جانان حواسش نیست، آکگون به کمک ارای و سونر از دفتر وکالت او فرار می کند تا خودش حساب جلال را برسد و از او اعتراف بگیرد که بی گناهی اش اثبات بشود.

از طرفی افراد سلیم انباری که جمال اجناس دزدی خلیل سادی را در آن پنهان کرده بود را پیدا می کنند و افراد پلیس به سمت انبار راه می افتند.

سونر احمد را خبر می کند و به آکگون که هیچ اعتمادی به او ندارد می گوید انباری جلال را احمد برایشان پیدا کرده. احمد رو به آکگون می گوید: «اکگون من فقط یه اشتباه کردم. پسر من به خاطر تو جونم رو هم میدم. » آکگون هم برای اثبات وفاداری اش او را سراغ نگهبان های انباری می فرستد تا حواسشان به سمتش پرت بشود و خودش و ارای و سونر نگهبان ها را از پشت غافلگیر کنند. درست وقتی که آکگون و بقیه جنس های جلال را بار کامیون می کنند تا فرار کنند، پلیس از راه می رسد و لحظه ی آخر هم سلیم متوجه آکگون می شود و تعقیبش می کند و مانعش می شود! آکگون اسلحه اش را به سمت سلیم می گیرد و می گوید: «منو ول کن بذار برم بازپرس! بذا موضوع رو کنار هم حل کنیم! » سلیم که نگران او است می گوید: «نمیفهمی طرف بدون فکر شریکش رو سر به نیست کرد؟! » با این حال آکگون با گلوله ی اسلحه، لاستیک های ماشین سلیم را پنچر می کند و پا به فرار می گذارد.

یامور پیش امل می رود و با بغض و ناراحتی به او توضیح میدهد که آکگون قاتل نیست و فقط تنهاست و کسی را ندارد...

مردی از طرف فاتح مامور شده تا لپ تاپ را از جانان بگیرد و جانان هم سخت مشغول این است تا رمز لپ تاپ را بتواند باز کند.

اکگون به جلال زنگ میزند و با او قرار می گذارد تا جنس هایش را به او پس بدهد. جلال هم که دلش نمی خواهد خلیل سادی بفهمد از او دزدی میکرده و حسابش را برسد، قبول می کند.

آکگون به دیدن جلال می رود و بعد هم او را در تیررس اسلحه ی سلیم می برد. آکگون چند دقیقه قبل از ملاقات با جلال با سلیم در مورد نقشه ای صحبت کرده و گفته بود که قصد دارد اول از جلال اعتراف بگیرد و بعد هم او را تحویل پلیس بدهد. سلیم هم از دور مراقب او می ایستد...

جلال اعتراف می کند که کشتن فرهاد زیر سر او بوده اما زرنگتر از این حرفا است و گوشی آکگون را که صدایش را ضبط میکرد پیدا می کند و بعد هم بدون درنگ به سمت آکگون شلیک می کند و می رود! سلیم با نگرانی و دوان دوان خودش را بالای سر آکگون می رساند. آکگون در حالی که نفس نفس میزند می گوید: «بازپرس اگه زنده موندم میتونم اینجا زندگی جدیدی رو شروع کنم؟ » سلیم که گریه اش گرفته می گوید: «معلومه که میتونی... دووم بیار. » آکگون از جایش بلند می شود و جلیقه نجاتش را نشان بازپرس میدهد و صدای ضبط شده ی جلال را هم که با گوشی دیگری ضبط کرده بوده به دست سلیم میدهد. سلیم از این که اکگون سرکارش گذاشته، با خوشحالی و عصبانیت به او خیره می شود.

عکس آکگون در کنار پدرش سلجوق تاشکین در روزنامه پخش می شود و فاتح با دیدن آن یاد سرایداری که در کلانتری دیده بود می افتد و می فهمد که پدر اکگون زنده است و لبخند میزند.

قسمت بعدی - سریال آخرین تابستان قسمت چهل و شش 46 قسمت قبلی - سریال آخرین تابستان قسمت چهل و چهار 44 Next Episode - Akharin Tabestan Serial Part 46 Previous Episode - Akharin Tabestan Serial Part 44

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت چهل و پنج آخرین تابستان