قسمت سی و شش آخرین تابستان
آخرین تابستان 10-3
فاتح به رستوران پیش متین می رود و همان موقع هم امل با عصبانیت و خشم از راه می رسد و فریاد میزند: «توی هتل چه غلطی میکردی؟! » متین سعی می کند در ارامش با او صحبت کند اما امل زیادی عصبانی است و فاتح هم که می بیند اوضاع بهم ریخته، جلو می رود و می گوید: «متین کاری نکرده امل! به خاطر من اومد. اون دختر هم یکی از کارآموزاییه که پیش من کار میکنه! همین الان بهش زنگ میزنم بیاد تا باورم کنی! »
سلیم و افرادش به مکان آکگون می ریزند و سعی می کنند مدرکی از او جمع کنند تا زندانی اش کنند اما اکگون مطمئن از خودش به سلیم می گوید: «هرجا رو میخوای بگرد! در ضمن من بهت بدهکار بودم و حالا بی حساب شدیم. » سلیم با عصبانیت می گوید: «تو بیمارستان پیش خودم گفتم به این پسر یه شانس دوباره بدم اما تو میخوای حرف منو زیر پا بذاری و برا خودت پادشاهی کنی! » آکگون می گوید: «ما سر کار و بار خودمون هستیم و یه مدت هم این دور و برها میمونیم! » سلیم می گوید: «نمیدونم چرا اینجا اومدی اما از این که اومدی خیلی پشیمون خواهی شد! » و می رود.
جانان خودش را پیش امل می رسند و در این فاصله فاتح پیش متین می رود و می گوید: «من دارم سعی میکنم خودمون رو از مخمصه نجات بدم. » متین با عصبانیت می گوید: «من دوس ندارم به امل دروغ بگم اما تو به دروغ گفتی اون دختر کارآموزته! » فاتح می گوید: «اگه وجه م خراب شه جانان یه بار دیگه تو صورتم نگاه هم نمیکنه! » متین با تعجب به او خیره می شود که فاتح فورا می گوید: «سراب و امل هم! » همان موقع دختر جوان از راه می رسد و همانطور که فاتح می خواست همه چیز را به امل توضیح میدهد و امل هم به ظاهر آرام می شود...
ناز، یامور را هم مجبور می کند تا شب به پارتی مکان ارای بروند. آکگون و افرادش هم آنجا هستند و همان موقع آکگون ویدیویی را می بیند که پسر جوانی او را تهدید می کند و به مبارزه می طلبد! با ورود ناز و یامور، چشمان آکگون خیره به یامور می ماند و ناز هم سراغ ارای می رود که مشغول لاس زدن با دختر دیگری است! ناز ناراحت می شود و نگاه سونر را خیره روی خودش می بیند و به سمت او می رود و کنارش می نشیند. سونر می گوید: «من دارم میبینم که حالت خوب نیست... یه چیزی جلوی درخشیدنت رو گرفته. » ناز تحت تاثیر حرفای او قرار می گیرد.
آکگون بازوی یامور را می چسبد و دور از مهمانی می برد و با عصبانیت می گوید: «هرچی بهت میگم نزدیکم نشو بیشتر سمتم میای! مگه حرف تو کله ت نمیری؟! » یامور با چشمان پر از اشک می گوید: «فکر میکنی بعد از چیزایی که ازت دیدم و شنیدم هنوزم بهت حسی دارم؟! » آکگون چشمانش را ریز می کند و می گوید: «منظورت از هنوزم چیه؟! » همان موقع پلیس ها داخل می شوند و آکگون، دست یامور را می گیرد و جایی پنهان می کند تا هردو توی دردسر نیفتند. سونر هم ناز را پیش یامور می برد و یامور که خیلی از دست آکگون کفری است با عصبانیت می گوید: «شاید تو اکگون رو راضی کردی اینجا بمونه! چرا اون رو هم برنمیداری با هم از اینجا گم بشید برید!؟ » سونر می گوید: « زمان زیادی قرار نیست اینجا بمونه. بهم گفت دو ماه صبر کن! من نمیدونم قراره چی بشه. خودت برو ازش بپرس! »
جانان از فاتح می خواهد دنبال کسانی که او را کتک زدند و جرم را گردن سلیم انداختند بروند تا بفهمند چه کسانی در این کار دخیل هستند. فاتح استرس می گیرد و دوست دارد جانان را منصرف کند اما موفق نمی شود.
یامور بین وسایل پدرش نامه ی آکگون را می بیند و آن را می خواند.
سلیم در مورد این که آکگون درگیر چه کارهایی شده به سلجوق خبر میدهد. سلجوق باورش نمی شود پسرش همچین کاری بکند و فورا به او زنگ میزند. اما آکگون می گوید: «کار من با دادستان تموم شده! دیگه هم به من زنگ نزن! » با این حال سلجوق باور نمی کند پسرش همچین کاری کند و به سلیم می گوید که باید پسرش را ببیند. سلیم می گوید که این کار غیرممکن است!
جانان و فاتح سراغ صاحب هتل می روند و جانان از انها می خواهد تا ویدیویی که پخش شده نشانش بدهند وگرنه به خاطر کتکی که فاتح خورده با خسارت بدهند. صاحب هتل فورا پول هنگفتی را به عنوان غرامت پیشنهاد میدهند که فاتح قبول می کند اما جنان که مصمم شده تا باعث و بانی این جریان را پیدا کند می گوید: «اول اسم کسی که ویدیوها رو پخش کرده به من بدین و بعد در مورد مقدار خسارت صحبت میکنیم! »
قسمت بعدی - سریال آخرین تابستان قسمت سی و هفت 37 قسمت قبلی - سریال آخرین تابستان قسمت سی و پنج 35 Next Episode - Akharin Tabestan Serial Part 37 Previous Episode - Akharin Tabestan Serial Part 35منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت سی و شش آخرین تابستان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران