قسمت بیست آخرین تابستان
آخرین تابستان 6-3
شب جانان مقابل یامور و آلتای می نشیند و می گوید: «باباتون با مافیا درگیره. من نمیخوام شما به خطر بیفتین. پدرتون زندگی ای که من همیشه ازش فرار میکردم رو تا داخل خونه مون آورده... من دیگه نمیخوام همه اون چیزارو باز تجربه کنم. » یامور دست مادرش را نوازش می کند و آلتای تمام مدت در سکوت به حرف او گوش میدهد و بعد هم به اتاقش برمیگردد.
سلیم با اکگون در مورد این که دو روز دیگر با جانان دادگاه طلاق دارد درد دل می کند و بغض کرده و چشمانش پر از اشک می شود... صبح سلیم همراه آکگون دوباره برای بازبینی دوربین های مدار بسته می رود. آکگون برای این که حواس او را پرت کند می گوید: «ماشینتون خرابه باید ببرمش تعمیر بازپرس. لاستیکاش خوابیده. » سلیم زیر لب می گوید: «لاستیکاش خوابیده؟ » و روی فیلم های دوربین مدار بسته بیشتر زوم می کند و می گوید: «الان فهمیدم! اینا با ماشین های حمل مواد غذایی دارن مواد مخدر رو جابجا میکنن! بعد از جابجایی لاستیک ماشین میخوابه! » اکگون از این که کمکش کرده تا به نتیجه برسد توی سر خودش می زند. سلیم فورا به همه خبر میدهد تا جلوی ماشین حمل مواد غذایی را بگیرند اما انها فرار می کنند. خودش همراه آکگون که پشت فرمان نشسته آنها را تعقیب می کند اما اکگون به عمد آرام می راند و کامیون حمل مواد دور می شود. سلیم زیر لب فحش میدهد که به او خبر میدهند جلوتر افراد پلیس کامیون را گرفته اند و خیالش راحت می شود.
سونر دوباره مزاحم ناز می شود و این بار جلو می رود و می گوید: «نمیدونستم تو ویترین لباس کدومو پسندیدی واسه همین همشو واست خریدم. » و خریدها را روی میز می گذارد. ناز با ترس می گوید: «من ازت چیزی نمیخوام فقط برو! » همان موقع یامور این صحنه را می بیند و جلو می رود و پدر سونر هم به او زنگ میزند و از انها دور می شود. ناز همه چیز را برای یامور تعریف می کند.
سونر به آکگون با عصبانیت زنگ میزند و می گوید که فورا بیاید تا این گندی که بالا آمده را حل کنند. از ان طرف یامور با عصبانیت خریدهایی که سونر کرده را برمیدارد و سراغش می رود و داد میزند: «دست از سر ناز بردار فهمیدی؟! » همان موقع آکگون جلو می آید و اول از یامور می خواهد که برود و بعد به سونر می گوید حق ندارد به یامور و ناز و دور و بری هایشان نزدیک بشود. سونر با لبخند می گوید: «نکنه آکگون عاشق یامور شده! » و بعد می گوید: «بابام گفته باید لطیف رو بیست و چهار ساعته پیدا کنی وگرنه باید خودت بری بکشی خودتو فهمیدی؟!» آکگون می گوید که حلش می کند و سراغ یامور می رود و از او می خواهد از این ادم خطرناک فاصله بگیرد. یامور می گوید: «تو خودت از دار و دسته اونی نه؟ » آکگون می گوید که اینطور نیست و یامور را سوار ماشین می کند تا به خانه برساند. آکگون در راه به او می گوید: «میدونم به خاطر طلاق پدر و مادرت ناراحتی و به همین خاطر عصبانیتت رو اینجوری خالی میکنی! » یامور حرصش می گیرد و از او می خواهد ماشین را نگه دارد و پیاده می شود. اما آکگون دنبالش می رود. یامور گریه اش می گیرد و می گوید: «حق با توئه. من به خاطر این که فردا قراره اون طلاق نامه رو امضا کنن میترسم. من بابام رو دوست دارم. »
قسمت بعدی - سریال آخرین تابستان قسمت بیست و یک 21 قسمت قبلی - سریال آخرین تابستان قسمت نوزده 19 Next Episode - Akharin Tabestan Serial Part 21 Previous Episode - Akharin Tabestan Serial Part 19منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت بیست آخرین تابستان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران