قسمت ده آخرین تابستان
آخرین تابستان 3-3
یامور از دور متوجه می شود که اکگون حال خوبی ندارد و کلافه است و وقتی پیشش می رود اکگون فورا نامه ی مادرش را پنهان می کند. یامور سعی می کند با او صحبت کند و دلیل ناراحتی اش را بفهمد اما اکگون با عصبانیت می گوید: «از دور به نظر میاد بخوام درد دل کنم؟! قرار نیست همه چیزو بفهمی. » و می رود.
سلیم به امل زنگ میزند تا شب خانوادگی در رستوران آنها جمع بشوند و دور هم باشند. امل هم قبول می کند. بعد به التای می گوید که امروز را کلا با او وقت می گذراند و التای خیلی خوشحال می شود. همان موقع ماموری که از اداره آمده همراه دسبند الکترونیکی ای که به آکگون می بندد داخل می شود و می گوید: «اگه از محدوده ای که تعیین کردین بدون اجازه شما خارج بشه فورا به مرکز خبر میرسه و اونا هم شمارو خبردار میکنن پس نگران چیزی نباشین. » اینطوری خیال سلیم راحت می شود که آکگون نمی تواند جایی فرار کند.
سلیم برای صبحانه پیش خانواده اش می رود و وقتی در مورد شام شب صحبت می کند جانان انقدر تعجب می کند که دستش را می سوزاند. سلیم فورا با مهربانی روی دست او پماد می مالد و جانان آرام لبخند میزند.
سر میز صبحانه، سلیم به التای می فهماند که حتی اگر آنها طلاق بگیرند، او سعی می کند با خانواده اش بیشتر وقت بگذارند و جانان از این بابت خوشحال می شود.
سراب متوجه شده کان چند روزی است حال خوبی ندارد و دلیلش را هم میداند که به خاطر یامور است و سعی می کند به پسرش بگوید که انقدر وابسته یامور نباشد اما کان با عصبانیت او را از خود می راند و سراب با ناراحتی از خانه خارج می شود که با متین روبرو می شود. متین وقتی می بیند او ناراحت است، همراهش به کافه ای می روند تا درد دل کند بلکه آرام بشود...
اکگون به محض این که سلیم خانه را ترک می کند، از خانه بیرون می رود و یامور متوجهش شده و به سمتش می رود و می گوید: «اکگون تو حق نداری بری! میفهمن فرار کردی و میگیرنت. » اما خون جلوی چشمان اکگون را گرفته و کسی جلودارش نیست که همان موقع کان می بیند که اکگون و یامور باز با هم هستند و جلو می رود و با اکگون درگیر می شود. کان زیرسیگاری سنگی را برمیدارد و توی سر آکگون خرد می کند! یامور فورا جلوی آکگون می رود و از او می خواهد آرام باشد و اشتباهی نکند. اکگون در حالی که به سختی جلوی خودش را گرفته می گوید: «دوست پسرت رو از جلو چشمام دور کن وگرنه خیلی بد میشه! »
وقتی آلتای همراه پدرش است، به سلیم خبر میدهند که لطیف جوشگون را پیدا کرده اند و سلیم هم باید ر عملیات حضور داشته باشد. التای اصرار می کند تا او هم همراه پدرش برود و سلیم قبول می کند. موقع دستگیری لطیف، التای با هیجان به پدرش و افراد پلیس خیره می شود.
وقتی جانان متوجه می شود اکگون صدمه دیده تصمیم می گیرد او را به بیمارستان ببرد و اکگون از این که می تواند اینطوری بدون این که سلیم به او شک کند به حساب ارای برسد قبول می کند اما از جانان می خواهد حتما از سلیم اجازه بگیرد. جانان هم همین کار را می کند و سلیم ابتدا اجازه نمیدهد اما جانان کار خودش را می کند. وقتی یامور می بیند که اکگون و مادرش سوار ماشین شده اند حدس میزند که اکگون نقشه کشیده تا فرار کند به همین خاطر همراهشان می رود.
قسمت بعدی - سریال آخرین تابستان قسمت یازده 11 قسمت قبلی - سریال آخرین تابستان قسمت نه 9 Next Episode - Akharin Tabestan Serial Part 11 Previous Episode - Akharin Tabestan Serial Part 9
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت ده آخرین تابستان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران