قسمت دویست و شانزده آپارتمان بیگناهان
آپارتمان بی گناهان
63-1
وقتی دکتر با تعجب از صفیه می پرسد چه کسی را کشته صفیه می گوید: «برادرم رو!» و به یاد می آورد یک روز وقتی نریمان کوچک را خواباند و سراغ برادر دوقلویش امید رفت متوجه شد بدنش سرد است و با گریه و فریاد او را صدا زد اما امید از دنیا رفته بود.
نریمان که برای گرفتن پاپوش به خانه آمده بود از پشت در همه اینها را می شنود و شوکه می شود و فورا سراغ گلبن می رود و از او می پرسد این ماجرا حقیقت دارد؟ گلبن با سکوتش تایید می کند و نریمان خانه را ترک می کند.
صفیه برای دکتر تعریف می کند وقتی مادرش فهمید امید مرده با داد و بیداد صفیه را سرزنش کرد و گفت او بچه را کشته و هرگز از این باورش دست نکشید. حتی وقتی دکترها گفتند این نوعی مرگ ناگهانی در نوزادان است حسیبه گفته بود دکترها چیزی نمی فهمند و مقصر مرگ امید صفیه است. دکتر می گوید: «دلیل این نوع مرگ ناشناخته ست. هیچ کس مقصر نیست. بعضی چیزا تحت کنترل ما نیستن.» اما صفیه مدام زمزمه می کند که او برادرش را کشته است و هرکس به او نزدیک شود می میرد.
خان از آنیل خواهش می کند که او را در حبس کند در غیر این صورت به کسی آسیب خواهد رساند. آنیل می گوید: «تو آدم خوبی هستی. کسی رو اذیت نمی کنی!» اما خان به یاد می آورد که ماشینش را به سرعت به طرف دوست جیلان رانده بود اما لحظه آخر از کنار او رد شده بود. خان وقتی از کمک آنیل ناامید می شود از آنجا می رود و ناجی که حرف هایش را شنیده خان را تعقیب می کند. خان وارد زیرزمین می شود و به روی شرور خودش که سعی می کند قانعش کند دوست جیلان را آنجا حبس کند می گوید: «اینجوری جیلان رو از دست میدم.» ناجی که حرف های خان را شنیده با عجله زیرزمین را ترک می کند و بدون اعتنا به فریادهای خان در را پشت سرش قفل می کند.
وقتی اگه از رفتن نریمان با خبر می شود برای پیدا کردنش بیرون می رود. از طرفی هم اسات و گلبن دنبال نریمان می گردند اما تا شب خبری از او نمی شود. تا اینکه اگه به پیشنهاد اسات به رستورانی می رود که نریمان چند شب پیش با خانواده اش آنجا غذا خورده بود.
نریمان به همان رستوران رفته و به جای همه اعضای خانواده اش غذا سفارش می دهد و با حرص و عصبانیت مشغول خوردن می شود. وقتی اگه به آنجا می رسد با دیدن نریمان در آن وضعیت جا می خورد. نریمان می گوید: «من بازمانده یه اتفاق تلخم. فکر می کردم منو نادیده می گیرن ولی دلیلش رو فهمیدم. اونا رو یاد اون می اندازم. من وجود ندارم.» اگه می گوید: «اونا رو نمی دونم اما تو برای من همه چیزی. بعد از خواهرم اگه از زندگی متنفر نشدم به خاطر تو بود.»
آن شب گلبن علت ناراحتی نریمان و ماجرای مرگ امید را برای اسات تعریف می کند و می گوید بعد از آن اتفاق مادرش اجاره نداد صفیه به نریمان نزدیک شود و صفیه از این در عذاب بود. تا اینکه یک شب حسیبه نریمان را توی سطل زباله انداخت و صفیه نجاتش داد. اسات با شنیدن اینها متاثر می شود و نمی داد چه بگوید. گلبن می گوید: «اگه همچین اتفاقی برای بچه ما بیفته چی؟» اسات او را آرام می کند و می گوید: «ما بچه مون رو تحت نظر پزشک بزرگ می کنیم. من مراقب هر دوتون هستم. مادر تو خیلی ناامید بوده، خانواده ما اینطوری نمیشه.»
اگه به گلبن خبر می دهد که نریمان پیش اوست و خیالش را راحت می کند. بعد هم نریمان را که نمی خواهد به خانه برود پیش اسرا می برد.
شب خان در زیرزمین یاد روزی می افتد که مادرش گلبن را تنبیه می کرد و مثل همیشه با یک خط کش کتکش می زد. خان خط کش را در حمام آتش زد تا مادرش دیگر نتواند گلبن را بزند اما آتش بزرگ تر شد و خانه غرق در دود شد و مادرش از حال رفت. خان خودش را در زیرزمین حبس کرد و وقتی صفیه سراغش رفت تا او را به خانه برگرداند و گفت به مادرش گفته خان پشیمان است خان گفت :«عمدا این کار رو کردم.اصلا هم پشیمون نیستم. دیگه نمی تونه گلبن رو با خط کش بزنه.»
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت دویست و هفده 217 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت دویست و پانزده 215 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 217 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 215منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت دویست و شانزده آپارتمان بیگناهان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران