قسمت دویست و هشت آپارتمان بی‌گناهان

   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت دویست و هشت 208Apartemane Bi Gonahan Serial Part 208

آپارتمان بی گناهان

60-3

خان بعد از بیرون آمدن از تونل وحشت خودش را در مقابلش می بیند. با لباس های پاره و کثیف و گاری ای پر از زباله. او خنده شیطنت آمیزی به روی خان می زند. خان یاد ملاقات آن روزش با دکتر می افتد و همه چیز در ذهنش عوض می شود. دکتر با نگاه های متعجبش او را تحقیر می کند و روی دیگر خان مدام در گوشش می خواند که دکتر هم از او خسته شده و همه این کارها بی فایده است. همه حرف های آن روز خانم دکتر برای خان معنی دیگری پیدا می کنند و دکتر مدام می گوید: «شما عوض نمیشین!»

دو هفته از آن شب گذشته است. صفیه شب ها نمی خوابد و تا صبح در کنار خیال مادرش به بیماری و مرگ ناجی فکر می کند. او صبح به گوشه ای خیره شده که ناجی سراغش می آید و می گوید: «صفیه اینجوری نمیشه. تو دو هفته ست نمی خوابی.» صفیه باز هم خودش را به آن راه می زند و می گوید حالش خیلی هم خوب است.

گلبن موقع آماده کردن صبحانه با دیدن نان حالت تهوع می گیرد و بعد هم با ولع صبحانه می خورد و شننور و اسد مات و مبهوت او را تماشا می کنند. وقتی بعد از صبحانه حالش بد می شود شننور با لبخند می گوید: «نکنه حامله باشی گلبن!» گلبن که خجالت کشیده با راهنمایی شننور از کیت تست بارداری استفاده می کند.

بارکین خان و جیلان را برای صبحانه به خانه اش دعوت کرده و وقتی صحبت از آشنایی خان و جیلان می شود آنها به گذشته برمی گردند. به روزی که در آسانسور گیر افتادند و کمی با هم صحبت کردند و جیلان از روی دفتر یادداشتی که خان جا گذاشته بود او را پیدا کرد. خان اعتراف می کند که دفتر را عمدا آنجا جا گذاشته بود. کمی بعد جیلان می گوید برای عکاسی از یک مدل و موزیسین خارجی می رود و خان حساس می شود.

خان که نتوانسته خودش را قانع کند جیلان را تعقیب می کند و وقتی به لوکیشن عکاسی می رسد و رفتار صمیمانه جیلان با مدلش را می بیند عصبانی می شود. خان خودش را در لباس های پاره و کثیف در صندلی کناری می بیند که به او می خندد و می گوید: «تو معتادی! مریض اینجور کارایی! همه چی باید تحت کنترل تو باشه! که می خوای خودت رو ببخشی! چرا دیگه نرفتی پیش دکتر؟» خان می گوید: «خودم از پسش برمیام!» خان به هفت سال پیش برمی گردد. او به یاد می آورد که سالها پیش در نیویورک جیلان را قبل از اینکه در آسانسور ببیند مدت ها زیر نظر داشته و گیر افتادن آنها توی آسانسور نقشه خان بوده است. خان ژنده پوش دوباره می گوید: «ولی حق هم داری! هیچ زنی را نباید با این مرد تنها گذاشت!» خان فریاد می زند و از او می خواهد ساکت شود. جیلان از دور خان را می بیند که روی فرمان ماشین می کوبد و فریاد می کشد و شوکه می شود.

صفیه موقع مرتب کردن خانه چشمش به جدول پدرش می افتد و کلمات مرگ و قبر و اجل روی آن ظاهر می شود. صفیه عصبانی می شود و داد می زند: «بسه دیگه!» صفیه با واحد آشغال ها می رود و با فریاد از مادرش می خواهد دست از سرش بردارد و از آنجا برود. خیال حسیبه می گوید: «اول ناجی می میره بعد هم بقیه.. تو تنها می مونی.» صفیه می گوید:«هیچکس نمی میره. تو میمیری! من خوشبخت میشم. از اینجا برو.» صفیه می گوید: «نمی تونم برم چون تو خود منی. ما یکی هستیم.» صفیه عکس مادرش را از گوشه واحد برمی دارد و از پنجره پایین پرت می کند اما وقتی برمی گردد عکس هنوز آنجاست.

گلبن و شننور منتظر جواب تست هستند که با شنیدن صدای صفیه از خانه بیرون می روند. بعد از رفتن آنها روی کیت دو خط ظاهر می شود.

صفیه همه قاب عکس های روی دیوار خانه را توی کوچه پرت می کند تا از شر مادرش خلاص شود اما او هنوز آنجا ایستاده و لبخند می زند. صفیه مدام می گوید: «تو اینجا نیستی. من هستم! من مثل تو تنها نمی میرم.» صفیه دست او را می گیرد و کشان کشان از راه پله پایین می کشد. حسیبه از او می خواهد دست نگه دارد اما صفیه اعتنایی نمی کند. او مادرش را توی کوچه پرت می کند. ناگهان با صدای ناجی به خودش می آید و متوجه می شود پدرش در کوچه روی زمین افتاده است. صفیه با شرمندگی و بهت به حکمت خیره می شود.

قسمت بعدی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت دویست و نه 209 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت دویست و هفت 207 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 209 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 207

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت دویست و هشت آپارتمان بی‌گناهان