قسمت صد و هشتاد و یک آپارتمان بیگناهان
آپارتمان بی گناهان
50-2
اسد از گلبن خواسته آن شب را با هم در خانه آینده شان بگذرانند و گلبن یا خوشحالی قبول می کند اما وقتی وارد خانه می شود خاطرات بد بار آخر در ذهنش مرور می شوند. اسد یک درخت خریده و از گلبن می خواهد آن را با هم تزئین کنند. گلبن که برای اولین بار یک درخت کریسمش از نزدیک می بیند خیلی خوشحال می شود اما با دیدن وسایل تزئین گرد و خاکی از اسد می خواهد همه آنها را بشویند و اسد طبق خواست گلبن همه آنها را چهار بار می شوید.
حکمت به صفیه می گوید: «دخترم تو می تونی برای تومریس مادری کنی؟ اگه نمی تونی از این کار صرف نظر کن! ناجی مثل من نیست. هر وقت لازم بشه از دخترش حمایت می کنه! مراقب باش کار به اونجاها نکشه!» صفیه که نمی خواهد ناجی را از دست بدهد تصمیم می گیرد به دیدن تومریس برود اما اول به در خانه ممدوح می رود و می پرسد: «شما هم دختر بزرگ کردین. وقتی اشتباه می کردین برای جبرانش چی کار می کردین؟» ممدوح می گوید: «ازش عذرخواهی کنین! کافیه متوجه بشه شما هم انسانین و اشتباه می کنین. می دونین چی از میکروب آلوده کننده تره؟ محبت!» صفیه از ممدوح تشکر می کند و به هتل می رود و از ناجی می خواهد او و تومریس را چند دقیقه تنها بگذارد. او با مهربانی از تومریس عذرخواهی می کند و می گوید: «تو کتاب خوندن رو از بابات یاد گرفتی مگه نه؟ منم بعضی چیزا رو از مادرم یاد گرفتم! به خاطر همین قبول کردن هر چیزی بیرون از خودم برام سخته!» صفیه گریه اش می گیرد و تومریس که ناراحت شده به او دستمال کاغذی می دهد و می گوید: «دیگه بهم نگو کثیف باشه؟» صفیه می گوید: «معلومه که کثیف نیستی!» صفیه به ناجی می گوید فردا برای خریدن کتاب به کتابفروشی می آید و ناجی خوشحال می شود.
وقتی اسد و گلبن در آشپزخانه مشغول آشپزی هستند اسد کمی از پنیر خرد شده را در دهانش می گذارد و گلبن که شوکه شده با داد و بیداد او را سرزنش می کند. اسد که جا خورده از او عذرخواهی می کند اما گلبن به فریاد زدن ادامه می دهد و اسد کلافه می شود. گلبن می گوید: «ببخشید ولی همه تو خونه ما می دونن که نباید این کار رو بکنن. عیبی نداره. تو هم به مرور یاد می گیری!» اسد می گوید: «من نه! تو یاد می گیری! تو باید یاد بگیری اگه دست یکی به پنیر خورد کسی نمی میره!» او از آشپزخانه بیرون می رود و گلبن سعی می کند یک تکه پنیر توی دهانش بگذارد اما حالت تهوع می گیرد.
وقتی رویا می فهمد اسرا تصمیم گرفته خانه دیگری پیدا کند و از آپارتمان برود به او می گوید: «اسرا اینقدر که تو به جیلان حساسی من نیستم! خان چی کار کنه؟ تا آخر عمر تنها بمونه؟» اسرا می گوید: «احساس می کنم داره بهش خیانت میشه!» رویا می گوید: «هیچ کس نمی تونه به کسی که مرده خیانت کنه! اینجی مرده!» اسرا می گوید: «آدما وقتی می میرن که فراموش بشن! من نمی خوام اینجی فراموش شه!»
جیلان برای صفیه غذا می آورد و صفیه از او می خواهد با آنها شام بخورد. جیلان به خاطر خان نمی خواهد قبول کند اما صفیه می گوید به خان می گوید برای شام به خانه نیاید. وقتی خان می فهمد جیلان در خانه آنهاست فورا پایین می رود و با دیدن جیلان سر میز شام یاد روزی می افتد که او را به خانه شان آورده بود و صفیه بر خلاف انتظارش به او در ظرف یک بار مصرف غذا نداده بود و جیلان خوشحال شده بود.
جیلان با دیدن خان معذب می شود اما صفیه برای اینکه به خان حرص بدهد از غذای جیلان می خورد. حکمت کارت عروسی خان و جیلان را می آورد و می گوید اگر تاریخشان را عوض کنند باز هم می توانند از آنها استفاده کنند. جیلان و خان به گذشته برمی گردند. حکمت وقتی جر و بحث های خان و جیلان را می بیند می گوید: «اشکالی نداره! فقط با قهر نرین تو رختخواب!» و همه را معذب می کند.
گلبن و اسد تزئین درخت کریسمس را تمام کرده اند و اسد به گلبن می گوید: «نمی خوام از دور دوستت داشته باشم گلبن! نباید دیگه از چیزایی که بهشون دست می زنم چندشت بشه! باید یه راهی پیدا کنیم!» گلبن هم از اسد می خواهد آخرین گوی را با هم روی درخت بگذارند. درست وقتی اسد ریسه ها را روشن می کند و گلبن از ذوق چشمانش پر از اشک شده در خانه باز می شود و پدر و مادر اسد وارد می شوند. پدر اسد با عصبانیت می گوید: «دختری که می گفتی به خاطر ما ولش کردی اینه؟» اسد می گوید: «این دختر یا اسم داره! معرفی می کنم بابا! گلبن نامزدمه! قرار نیست از هم جدا بشیم!» پدر اسد به طرف گلبن می رود و می گوید: «باشه! قبول!» و دستش را به طرف گلبن دراز می کند تا طبق رسوم آن را ببوسد. اما گلبن با ترس می گوید: «نزدیک نشو!» و وقتی عابدین عمدا اصرار می کند گلبن روی زمین می نشیند و با وحشت گریه می کند. عابدین می گوید: «با این بدبخت می خوای ازدواج کنی؟ لیاقت یه زن سالم رو نداشتی نه؟ ازدواج کن ببین چه غلطی کردی! وقتی بچه هات شبیه این شدن می فهمی دنیا دست کیه!» اسد می گوید: «کاش بچه م شبیه گلبن بشه نه تو! تو آدمی نیستی که لایق دستبوسی باشی!» عابدین درخت کریسمس را با عصبانیت واژگون می کند و اسد و گلبن با حسرت به آن نگاه می کنند.
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و هشتاد و دو 182 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و هشتاد 180 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 182 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 180منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و هشتاد و یک آپارتمان بیگناهان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران