قسمت صد و هفتاد و هشت آپارتمان بی‌گناهان

   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و هفتاد و هشت 178Apartemane Bi Gonahan Serial Part 178

آپارتمان بی گناهان

49-2

خان به اتاق اسد می رود و از او می خواهد ماجرای آمدن جیلان به شرکت بین خودشان بماند اما چند دقیقه قبل اسد همه چیز را به گلبن گفته است. اسد به خان می گوید: «می تونی در موردش با من حرف بزنی. اگه هنوز چیزی تو دلت هست. که می تونه باشه به نظرم. شما خیلی عاشق هم بودین!» خان با قاطعیت می گوید: «نه هیچی نیست! امتحان کردم نتیجه مشخص شد!»

ناجی برای صفیه خرید کرده و آمده اما صفیه می خواهد او را از داخل شدن منصرف کند. صفیه می گوید: «تو هم مریض میشی!» ناجی می گوید: «بشم! من با تو برای همه چی آماده م!» او می گوید: «مجبور نیستی همیشه قوی باشی! ا قراره با هم زندگی کنیم. اگه تو مریض بشی من قراره ازت مراقبت کنم!» صفیه کمی نرم می شود و اجازه می دهد ناجی وارد شود. اما حکمت می گوید: «آفرین داماد! ولی نمی شه تو خونه با هم تنها بمونین. من الان مساله رو حل میکنم!» او به جیلان زنگ می زند و می گوید صفیه بیمار شده و به کمک او نیاز دارند. بعد هم به خان زنگ می زند و می گوید زود به خانه برگردد و از این نقشه اش خیلی راضیست.

صفیه نمی گذارد ناجی به او نزدیک شود و ناجی در گوشه سالن روی کاناپه می نشیند. حکمت موقع رفتن به صفیه می گوید به خان و عروسشان هم گفته بیایند و مراقبش باشند. بعد از رفتن آنها ناجی به صفیه نزدیک می شود تا تبش را بسنجد اما صفیه می گوید تب سنج کثیف است ناجی هم می گوید: «پس راه دیگه ای باقی نمی مونه!» و به صفیه نزدیک می شود و لبش را روی پیشانی او می گذارد. صفیه چشمانش را می بندد و دست هایش را که تا آن موقع سفت دور خودش پیچیده بود از هم باز می کند. ناجی می گوید: «تبت خیلی بالاست!» و صفیه در جواب توی صورتش عطسه می کند و ناجی می خندد.

وقتی بایرام دنبال اوکشان می آید ممدوح به او می گوید: «اگه هنوز فکرت جای دیگه ست اوکشان رو امیدوار نکن!» بایرام می گوید: «نه! اون قضیه تموم شد. می خوام یه شانس دیگه به خودم بدم!» موقع بیرون رفتن آنها جلوی در گلبن را می بینند و اوکشان می گوید به گردش می روند اما بایرام می گوید: «این اولین قرار ماست!» و اوکشان از خوشحالی لبخند می زند.

اگه به کتابفروشی ناجی می رود و درست وقتی وارد می شود رویا از روی نردبان به زمین می افتد و اگه با نگرانی جلو می رود تا کمکش کند. رویا به او می گوید: «می دونم از دستم ناراحتی ولی باور کن اگه دست خودم بود...» اگه حرفش را قطع می کند و می گوید: «مهم نیست!» رویا می گوید: «مهمه! نه که خیلی دوست دارم شما رو هم از دست دادم!»

در خانه ناجی می خواهد به آشپزخانه برود تا برای صفیه میوه بیاورد اما صفیه جلوی او می ایستد و می گوید: «امکان نداره بذارم وارد آشپزخونه بشی! فقط من و گلبن می تونیم بریم تو!» ناجی می گوید: «اما بعضی چیزا باید تغییر کنه! دیگه باید پیش بریم. تا بتونیم تو خونه خودمون همه کار را رو با هم بکنیم.» صفیه می گوید: «چون تو فکر می کنی چیزی درسته نمی تونی من رو بهش مجبور کنی!» ناجی دست صفیه را می گیرد و می بوسد و می گوید: «هر دومون خیلی خسته ایم. بذار کنار هم استراحت کنیم. ما از مرگ برگشتیم.» اما صفیه دستش را عقب می کشد و می گوید: «متاسفم. نمی تونی بری تو!» در همین موقع در می زنند و جیلان می گوید: «فکر می کردم تنهایی!» صفیه فورا می گوید: «تنهام!» و ناجی با ناراحتی وسایلش را جمع می کند و می رود.

قسمت بعدی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و هفتاد و نه 179 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و هفتاد و هفت 177 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 179 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 177

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت صد و هفتاد و هشت آپارتمان بی‌گناهان