قسمت صد و شصت و هشت آپارتمان بیگناهان
آپارتمان بی گناهان
46-1
وقتی اسد به گلبن پیشنهاد ازدواجی پنهانی را می دهد گلبن به یاد آرزوهایش در همه این سالها می افتد و می گوید همیشه خودش را در لباس عروسی و در کنار خانواده اش تصور کرده است. گلبن می گوید: «بدون خانواده م ازدواج من چه معنی ای داره؟» اسد با ناراحتی می گوید: «اگه معنایی برات نداره حرفی ندارم اما خانواده م با ازدواج ما منو طرد می کنن. ما با ازدواجمون زمان می خریم و تو پیش دکتر میری و خوب میشی!» صفیه که حرف های آنها را گوش می دهد با خودش می گوید: «خودت رو خسته نکن! امکان نداره گلبن قبول کنه!» اما گلبن می گوید: «باشه. ازدواج کنیم!» اسد از خوشحالی گلبن را در آغوش می گیرد. بعد از اینکه صفیه با ناامیدی به خانه می رود گلبن می گوید: «میشه خواهرم هم کنارمون باشه؟» اسد می گوید: «اگه دوباره عصبی بشه و همه چیز رو به هم بریزه چی؟»
صفیه در خانه به شبی فکر می کند که گلبن به او می گفت نمی خواهد از او جدا شود و پیش خودش می گوید: «پس خواهریت همین قدر بود!»
خان بعد از دیدن تراکت های نمایشگاه جیلان با عصبانیت به خانه او می رود و همه جا دنبالش می گردد و به مردی که در خانه اوست می گوید: «به دوست دخترت بگو دست از سر من برداره!» مرد می گوید: «می شناسمت. می دونم چه بلاهایی سرش می آوردی!» خان با عصبانیت یقه او را می گیرد و به یاد حسادت ها و اذیت هایش در رابطه با جیلان می افتد که حتی گاهی به حبس کردن او در اتاق ختم می شد.
صفیه صبح سراغ بایرام می رود و به او می گوید گلبن می خواهد کار خیلی اشتباهی کند و از او می خواهد گلبن هر جا رفت تعقیبش کند و لحظه به لحظه به او گزارش بدهد. بایرام نمی خواهد قبول کند اما وقتی صفیه می گوید این کار به نفع گلبن است با بی میلی می پذیرد.
اسرا و رویا در مورد بلاهایی که ودات سر رویا می آورده صحبت می کنند و رویا می گوید در تمام این سالها احساس گناه می کرده و از گفتن حقیقت خجالت می کشیده است. اسرا می گوید: «از این به بعد اینجا می مونی اما لطفا مساله خان رو فراموش کن! می دونی که اون کار نمیشه!» رویا قبول می کند اما می گوید خان در رختخواب مادرش مجسمه گذاشته بود و اسرا یاد مجسمه ای که حدس می زد خان توی خانه اش می گذارد می افتد و توی فکر می رود.
گلبن برای انجام کارهای عقد به دیدن اسد می رود و رویا خان را همراه او در کوچه می بیند و از خان می خواهد کمی صحبت کنند. او یک جاسوئیچی به شکل میمون به خان می دهد و از او به خاطر کمک هایش تشکر می کند. صفیه از پنجره خانه آنها را می بیند و عصبانی می شود اما حکمت از او می خواهد در مورد رویا و خانواده اش تحقیق کنند و ببینند برای خان مناسب است یا نه.
ناجی کنار پنجره به صفیه خیره شده و همین که صفیه می خواهد با دستش به او سلامی کند تومریس یک لیوان روی زمین می اندازد تا حواس پدرش را پرت کند و صفیه از بی توجهی ناجی ناراحت می شود.
گلبن و اسد به شهرداری می روند تا برای عقدشان وقت بگیرند و به آنها می گویند اگر تا عصر مدارکشان را تکمیل کنند سه روز دیگر می توانند عقد کنند و آنها با عجله می روند. بایرام که آنها را دنبال کرده فورا به صفیه خبر می دهد. صفیه که ناراحت شده خیال مادرش را در لباس مهمانی می بیند که به او می گوید خان و گلبن دست به یکی کرده اند و فقط او به مراسم دعوت نیست چون از وجودش خجالت می کشند. صفیه می گوید: «نمی ذارم این ازدواج اتفاق بیفته!»
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و شصت و نه 169 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و شصت و هفت 167 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 169 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 167منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و شصت و هشت آپارتمان بیگناهان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران