قسمت صد و پنجاه و هشت آپارتمان بی‌گناهان

   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و پنجاه و هشت 158Apartemane Bi Gonahan Serial Part 158

آپارتمان بی گناهان

43-2

خان به اتاق ناجی می رود و با کنایه به او می گوید: «تبریک میگم! خبر خوش رو گرفتیم. داری کتابفروشی باز می کنی!» ناجی از او می خواهد سر اصل حرفش برود و خان به حلقه روی میز اشاره می کند و می گوید: «چرا هنوز اینجاست؟» او به ناجی می گوید صفیه منتظر خواستگاری بوده و ناجی با غرور او بازی کرده و این بدترین کاریست که می توانسته در حق صفیه کند.

سر میز صبحانه گلبن متوجه می شود انگشترش دستش نیست و هول می شود و داد و بیداد می کند و صفیه هم که مضطرب شده سعی می کند او را آرام کند و وقتی گلبن به یاد می آورد انگشتر را در دستشویی گذاشته سعی می کند مانع رفتن او به آنجا شود و تا می تواند معطلش می کند.

وقتی صفیه از سر میز بلند می شود از پنجره خان را می بیند که در اتاق ناجی است حدس می زند به آنجا رفته تا به ناجی در مورد اتفاق دیشب به هشدار بدهد و عصبانی می شود.

وقتی صحبت های ناجی و خان در مورد صفیه تمام می شود ناجی رو به او می گوید: «شاید مجبوری همیشه تو چشم خانواده ت قوی به نظر برسی اما جلوی من لازم نیست این کار رو کنی. هر وقت خواستی می تونیم با هم صحبت کنیم یا حتی سکوت کنیم. هر چی که تو بخوای!» خان می گوید: «می دونی چی می خوام؟ یه چیزی تو سرم می گذره که نمی خوام بهش فکر کنم. تو اگه نمی اومدی اینجا و نمی فهمیدی یه بیمار روحی ام اینجی الان زنده بود. دلم می خواد اینو فراموش کنم.»

شننور با گلبن تماس می گیرد و از او می خواهد همین امروز برای خریدهای بقچه عروس به بازار بروند. گلبن بیشتر هول می شود و با عجله همه خانه را برای پیدا کردن انگشترش می گردد اما اثری از آن نیست. وقتی صفیه در اتاقش در حال کلنجار رفتن با انگشتر است گلبن ناگهان در را باز می کند و با اینکه صفیه دستش را پنهان می کند او انگشتر را می بیند و جا می خورد و بدون هیچ حرفی اتاق را ترک می کند.

ناجی به دیدن دخترش می رود و به او که از دستش ناراحت است می گوید: «اگه می دونستم انقدر ناراحت میشی این کار رو نمی کردم. می دونی که چقد از ناراحت کردن تو می ترسم. ببخشید. عجله کردم. تا تو موافق نباشی ازدواج نمی کنم.» تومریس می گوید: «دیگه برام مهم نیست. می تونی ازدواج کنی. تو زندگیت رو برای ما حروم کردی. با زن اشتباهی ازدواج کردی و ازش بچه دار شدی. وقت تلف نکن! ذاتا زن تو اون بود نه مادرم. ما همیشه مزاحمت بودیم. از این به بعد تو زندگی من نیستی. فرض می کنم مردی!»

صفیه برای در آوردن انگشتر دستش را زیر آب داغ می گیرد و با وجود دردی که می کشد موفق می شود آن را دربیاورد. وقتی آن را به گلبن می دهد و می گوید روی زمین پیدایش کرده گلبن که حقیقت را می داند با چشمان پر از اشک آن را می گیرد.

نریمان هم برای روز اول دانشگاهش آماده شده و صفیه با نگاه کردن به خواهرهایش با افتخار لبخند می زند و می گوید: «هر دوتون موفق شدین. بهتون افتخار می کنم.» او دستانش را از هم باز می کند تا نریمان و گلبن را در آغوش بگیرد و آنها با تعجب به سمت صفیه می روند. گلبن می گوید: «ما هم به تو افتخار می کنیم خواهر! اگه تو این خونه یه ذره محبت دیدیم زیر سایه تو بود.» صفیه می گوید: «شاید نتونستم نشون بدم اما خیلی دوستتون دارمسه خواهر با چشمان پر از اشک از هم جدا می شوند. به محض رفتن آنها خیال حسیبه سراغ صفیه می آید و به او طعنه می زند و یادآوری می کند گفته بود صفیه تا آخر عمر آنجا با کابوس مادرش تنها می ماند.

گلبن موقع رفتن ناجی را جلوی در می بیند و او را به خاطر کارش سرزنش می کند و وقتی ناجی می گوید این مساله بین او و صفیه است و به کسی مربوط نیست گلبن می گوید: «اما وقتی نبودی حال بدش به ما مربوط بود! اون جوونیش رو پای تو گذاشت. دیگه منتظرش نذار!»

وقتی گلبن به دیدن شننور می رود می بیند که جاری هایش هم آمده اند و دلهره می گیرد و موقع سوار شدن به ماشین وقتی شننور می بیند نمی تواند کنار بقیه بنشیند از او می خواهد جلو سوار شود. با این حال چند دقیقه طول می کشد گلبن صندلی را ضدعفونی کند و پارچه پهن کند و همه با تعجب به او خیره شده اند.

وقتی اگه جلوی آپارتمان منتظر نریمان است تا به دانشگاه بروند با دیدن او که رویا حسابی تغییرش داده می گوید: «داری میری عروسی؟» نریمان که منتظر توجه و تعریف او بود با ناراحتی به خانه برمی گردد.

وقتی گلبن با شننور و جاری هایش وارد فروشگاه می شود خیلی مضطرب می شود و نمی داند چه کار باید کند که جاری ها با لباس هایی که برایش انتخاب کرده اند به طرفش می آیند و او کلافه می شود و با استرس از دست آنها فرار می کند که چشمش به یک لباس خواب صورتی رنگ نرم خرسی می افتد و چشمانش برق می زند و می گوید لباس خوابش را انتخاب کرده اما بقیه فکر می کنند شوخی می کند و حرفش را جدی نمی گیرند.

قسمت بعدی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و پنجاه و نه 159 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و پنجاه و هفت 157 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 159 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 157

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت صد و پنجاه و هشت آپارتمان بی‌گناهان