قسمت صد و پنجاه و پنج آپارتمان بیگناهان
آپارتمان بی گناهان
42-3
خان به دیدن اسد می رود و وقتی می بیند حرف زدن برای او سخت است می گوید: «بذار من بگم. تا دیروز فکر می کردی زور عشق به همه چی میرسه. فکر می کردی از پس همه چی برمیای اما فهمیدی که قضیه بیشتر از بیرون رفتن و چای خوردنه.» اسد می پرسد: «این فقط یه بار اتفاق افتاد مگه نه؟ گلبن هیجان زده شد و این اتفاق افتاد!» خان می گوید: «این اولی نبود احتمالا آخری هم نخواهد بود. گلبن از بچگی با این درد درگیره.» او ادامه می دهد: «فقط ازت خواهش می کنم قاطع باش. بذار بره دنبال زندگیش. ما سرزنشت نمی کنیم.» او وقتی سکوت اسد را می بیند می گوید: «فهمیدم. یه روز شاید بری با یه زن عادی ازدواج کنی اما اینو بدون هیچکس به اندازه گلبن نمی تونه دوستت داشته باشه.»
ناجی به خانه صفیه تلفن می کند و از او می خواهد تا نیم ساعت دیگر در طبقه بالای آپارتمان باشد. گلبن باز اما و اگر می آورد و ناجی می گوید: «نمی خوام عصبانی بشم چون می خوام به احساسات خوبی که قراره تجربه شون کنیم فکر کنم.» صفیه استرس می گیرد و مادرش هم دوباره ظاهر می شود و سعی دارد او را ناامید کند اما چی چی از صفیه می خواهد برود و حاضر شود.
صفیه با یک فلاسک چای به دیدن ناجی می رود و ناجی بعد از کمی حرف زدن می فهمد صفیه همه چیز را در نامه هایش دروغ گفته و می گوید: «پس تو این مدت یه مشت دروغ تحویل هم دادیم!» او می گوید در این مدت در امریکا تنها بوده چون همان روزهای اول جلوی تومریس حالش بد شده و از گلرو و دخترش خواسته از آنجا بروند. صفیه خیلی دلخور می شود و ناجی می گوید: «من نمی خواستم تو اینجا ناراحت بشی. بهونه تو چیه؟» صفیه می گوید: «من ازین ترسیدم که درمانت رو ول کنی و برگردی.» صفیه بلند می شود که برود که ناجی دستش را می گیرد و می گوید: «از من فرار نکن. من بهت نیاز دارم. به همینی که هستی.»
اسرا به در خانه می آید و به گلبن می گوید اسد منتظر اوست. گلبن می گوید: «می تونستی بهم پیام بدی. چون گفتن این که همه چی تموم شده حتما سخته!» اسد می گوید: «من اومدم بپرسم حنابندون بگیریم یا نه. بگم زن داداشام از آدانا بیان؟» گلبن که تعجب کرده می گوید: «می خوای ماجرای دیشب رو نادیده بگیری؟ اگه این کارو کنی فکر می کنه حل میشه؟» اسد می گوید: «هر اتفاقی تو گذشته ت افتاده با هم از پسشون برمیام.» گلبن می گوید: «این افسردگی یا وسواس ساده نیست. من هر روز صبح با ترس اینکه جام رو خیس کرده باشم از خواب بیدار میشم. واقعیت اینه. من اینم. مادرم منو شاشو صدا می زد. خیلی کم شده اسمم رو صدا کنه. ببخشید که بهت نگفتم. فکر می کردم درست میشه اما نتونستم.» اسد می گوید: «ازت نمی گذرم گلبن. ولی تو هم باید برای من یه کاری کنی. برات از یه روانپزشک وقت گرفتم.» گلبن با ترس می گوید: «من نمی تونم.» اسد می گوید: «باید بتونی. من همه چی رو به جون خریدم. تو هم باید به خاطر من بجنگی. دوست داشتن غرق شدن تو خیالات دور و دراز نیست. جنگیدنه. تصمیمت رو بگیر!»
خان پیش گلبن می رود و گلبن می گوید: «اسد منصرف نشده ولی می خواد پیش دکتر برم. من چطوری به یه غریبه بگم جامو خیس می کنم؟» خان می گوید اینجی هم از او خواسته بود این کار را کند ولی او از پسش برنیامد و می گوید: «اما تو می تونی. تو چه کارایی برای اسد کردی، اینو نتونی؟ باید امتحانش کنی. اسد ارزشش رو داره مگه نه؟ جلوی در منتظر جوابته. کارت شناساییت رو برای کارای عقد می خواد.» گلبن با خوشحالی کارت شناسایی اش را به اسد می دهد و با لبخند می گوید: «تصمیم ام رو گرفتم!»
در همین موقع ناجی و صفیه پایین می آیند و حکمت هم سر می رسد و می گوید: «دارن میرن کارای عقدشون رو کنن. شما فقط چای بخورین. زندگیتون قراره با شعر خوندن بگذره؟» صفیه از پدرش می خواهد بس کند اما حکمت رو به ناجی ادامه می دهد: «تو به صفیه جدی فکر می کنی؟ زود این قضیه رو حل کن!» ناجی هم قبول می کند و صفیه با تعجب به او نگاه می کند و به همه می توپد و با عصبانیت به خانه می رود.
تلفن خانه زنگ می خورد و صفیه جواب می دهد و با شناختن زن پشت خط از تعجب خشکش می زند. جیلان نامزد سابق خان پشت خط است.
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و پنجاه و شش 156 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و پنجاه و چهار 154 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 156 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 154منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و پنجاه و پنج آپارتمان بیگناهان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران