قسمت صد و چهل و چهار آپارتمان بیگناهان
آپارتمان بی گناهان
39-1
وقتی خان رویا را می بیند جا می خورد و مدتی به او خیره می ماند و می گوید: «برو بیرون!» رویا می خواهد توضیح بدهد که برای چه به آنجا آمده اما خان با عصبانیت فریاد می زند و او را بیرون می کند. خان کمی بعد سراغ صفحه ها و کتاب های اینجی می رود و صفیه می گوید: «هیچی رو ننداختیم بیرون. گفتیم شاید بخوای نگهشون داری!» خان می گوید: «نگه داشتن؟ نه من از پسش برنمیام!» صفیه می گوید: «داداش ما خیلی نگرانت بودیم. خیلی دعا کردیم که برگردی. دیگه مثل قبل نمی شیم اما با هم تحمل می کردیم. مثل همیشه. تنها کاری که بلدیم هم همینه.» خان چیزی نمی گوید و بدون اعتنا به خانه نگاه می کند و وسایل اینجی را در گوشه گوشه آن تصور می کند. گلبن که سعی می کند خودش را خوشحال نشان بدهد جلو می رود و می گوید: «خیلی خوب به نظر میرسی داداش! ما هم خوبیم. هیچ کم و کسری نداریم خدا رو شکر!» خان یکی از صفحه های اینجی را برمی دارد و می گوید: «هیچ وقت نتونست با خیال راحت یه آهنگ گوش بده. می گفت صداش اذیتتون می کنه. چیزای خیلی کمی هست که شما رو اذیت نکنه.» صفیه و گلبن با شرمندگی و چشمان پر از اشک سرشان را پایین می اندازند. خان یکی از صفحه ها را توی دستگاه پخش می گذارد و در خاطراتش با اینجی غرق می شود. او به صفیه می گوید: «یادته وقتی به خاطر دروغ مادرم فک می کردی ناجی مرده، یه روز ناجی بهت زنگ زد و گفت زنده ست و حالش خوبه؟ اگه الان اینجی زنگ بزنه و بگه حالش خوبه، مشترک مورد نظردر دسترس نیست. چون مغزم دیگه آنتن نمیده. شما هم دیگه سراغ منو نگیرین. در دسترس نیستم.»
وقتی رویا در راه پله برای اسرا تعریف می کند که پدر خان او را با اینجی اشتباه گرفته و از او خواسته خان را رها نکند اسرا بغض می کند. خان هم صدای آنها را می شنود و جلو می رود و با نگاهش از رویا توضیح می خواهد و رویا با حرص می گوید چون پدرش خواسته وارد خانه شان شده و منظور دیگری نداشته. خان می گوید: «بابام خیلی مریضه که تو رو با اینجی اشتباه گرفته. مبادا فکر کنی شبیه اینجی هستی چون هیچ ربطی بهش نداری.»
گلبن با نگرانی به صفیه می گوید: «دیدی حالش چقدر بد بود. باید یه کاری کنیم. تنها موندن براش خوب نبوده. اگه دوباره عقلش رو از دست بده چی؟» صفیه می گوید: «چی کارکنیم گلبن؟ به نظرت کنار ما بودن حالش رو بهتر میکنه؟» صفیه ناگهان یادش می افتد که رویا وارد خانه شده بود و طبق استانداردهای جدیدش گلبن و حکمت را از خانه بیرون می کند تا همه جا را تمیز کند.
رویا در خانه اسرا در حال زدن لاک اینجی است که آن را از توالت برداشته بود. اسرا از او می پرسد: «تونستی به اینجا عادت کنی؟ چقدر قراره بمونی؟» رویا می گوید: «والا اسرا جون این آپارتمان خیلی سرگرم کننده ست.» اسرا با عصبانیت می گوید: «درد و غم های اهالی اینجا برای تو تفریحه؟» رویا عذرخواهی می کند و می گوید: «فک کنم من یه کم به اینجی حسادت کردم. ما قبلا خیلی نزدیک بودیم اما تو یهو رابطه ت رو با من قطع کردی.» اسرا کنار او می نشیند و می گوید: «پس حالا بگو ببینم چه خبرا؟ کسی تو زندگیت هست؟» رویا می گوید: «هست اما نیست. دوست نیستیم اما مهم نیست.»
گلبن چند ساعت است که پشت در مانده تا اینکه صفیه در را باز می کند و می گوید برایش ماهی گلی نر بخرد و بیاورد. گلبن و نریمان تعجب کرده اند و می گویند: «اما خواهر تو که هیچ موجودی رو تو خونه راه نمیدی!» صفیه می گوید: «ماهی تمیزه. تو آب زندگی می کنه. دیگه چی کار باید بکنه؟»
نریمان که پشت در مانده به خانه اسرا می رود و آنجا با رویا آشنا می شود. آنها وقتی صحبت می کنند متوجه می شوند از یک دانشگاه قبول شده اند از این تصادف تعجب می کنند اما در واقع رویا مدتی پیش حرف های نریمان با اگه را شنیده و به عمد همین دانشگاه را انتخاب کرده تا به آنها نزدیک شود. اما اسرا وقتی رویا نیست به نریمان هشدار می دهد که زیاد به رویا نزدیک نشود.
اسد دوباره از مادرش می خواهد برود و از گلبن عذرخواهی کند. مادرش به ناچار قبول می کند و می گوید: «پس زندگی کن و خودت ببین. اینم بدون تو خانواده ما طلاق نیست. راه برگشتی نداری.» اسد می گوید: «من از گلبن دست نمی کشم.»
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و چهل و پنج 145 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و چهل و سه 143 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 145 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 143منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و چهل و چهار آپارتمان بیگناهان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران