قسمت صد و چهل و دو آپارتمان بی‌گناهان

   سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و چهل و دو 142Apartemane Bi Gonahan Serial Part 142

آپارتمان بی گناهان

38-3

دختر موفرفری به خان می گوید: «آدم دوست داره تو رو به فرزندخوندگی قبول کنه. گفتم شاید بخوای باهام حرف بزنی.» خان می گوید: «تو حرف بزن. همیشه به مردای مشکل دار جذب میشی؟» دختر می گوید: «اسمت چیه؟» خان اسمش را می گوید و دختر می گوید: «چرا اسم منو نمی پرسی؟» خان می گوید: «چون فراموش می کنم.» دختر خودش را رویا معرفی می کند و می گوید: «شرط می بندم فراموش نمی کنی.» آنها با هم دست می دهند و رویا می پرسد: «راحت فراموش می کنی؟» خان چیزی نمی گوید اما رویا از نگاه غمگینش همه چیز را می فهمد و می گوید: «امیدوارم بعد از این طور دیگه ای پیش بره.» خان صدای اینجی را می شنود که در قرار اولشان همین را به او گفته بود. بعد از آن آنیل با دو قایق کاغذی سراغ خان می آید تا آنها را در استخر بیندازند و اسم دختر موفرفری را می پرسد و خان می گوید: «یادم نمیاد!»

رویا با چمدان به خانه اسرا می رود و می گوید از خانوده اش جدا شده و می خواهد تا زمانی که خانه پیدا کند آنجا بماند. اسرا می پرسد: «خاله م خبر داره؟» رویا به دروغ می گوید خبر دارد اما اسرا که می داند دروغ می گوید: «به مادرت خبر میدم که زن بیچاره شوکه نشه.» رویا هم آنجا را با عصبانیت ترک می کند.

صبح صفیه لباس مشکی به تن می کند چون تنها لباس توی کمدش است و به گلبن می گوید دیگر لباس ندارد و باید شستن لباس ها رو شروع کنند.

صفیه در نامه ای که برای ناجی می نویسد از زندگی خوب و رو به راهش می گوید و از پیاده روی هایش در خیابان، برگشتن خان به خانه و خوب شدن حالش، خوشحالی گلبن و اسد و خالی کردن واحد زباله ها برایش تعریف می کند. تنها حقیقتی که صفیه می گوید گوش دادن به موسیقی غمیگن صفحه های اینجی است.

اگه و نریمان با هم قرار دارند و اگه از آمدن حکمت به خانه آنها و تازه کردن زخمشان گلایه می کند و می گوید: «چرا برادرت نمیاد بالاسر خانواده ش باشه؟» نریمان بعد از جدا شدن از نریمان به اسد زنگ می زند و از او می خواهد او را به دیدن خان ببرد.

خان وقتی اسد را همراه نریمان می بیند با عصبانیت به اسد نگاه می کند. نریمان با کنایه می گوید: «خوبه آب؟ خنکه؟ من خیلی وقته حموم نرفتم!» و توی استخر می پرد. خان هم با تعحب و خنده به او نگاه می کند. وقتی نریمان از وضعیت خانه به خان می گوید خان با بی اعتنایی می گوید: «خب دانشگاه رو برو یه شهر دیگه.» نریمان با تعجب می گوید: «داری شوخی می کنی؟ تنهاشون بذارم؟» نریمان که کلافه شده می گوید: «امروز آخرین روز ثبت نامه. اگه برنگردی من نمیرم دانشگاه.» خان ناراحت می شود اما بعد با لبخند به تیوبش تکیه می دهد. نریمان با عصبانت از آنجا می رود.

صفیه به ناجی زنگ می زند اما او در دسترس نیست و دلهره می گیرد اما کمی بعد می بیند پرده اتاقش در هتل تکان می خورد و خیال می کند او برگشته و به طرف آنجا می دود. او با ترس در آستانه در ایستاده و وقتی بایرام او را می بیند می گوید: «شما می تونین صفیه خانم.»

در خانه حکمت وقتی می بیند صفیه باز دنبال ناجی رفته کفری می شود و با عصبانیت به دستشویی می رود و شیرهای آب را باز می کند و با لبخند می رود.

وقتی صفیه در می زند رویا در را به رویش باز می کند و صفیه شروع به داد و بیداد می کند و مدام می گوید آنجا اتاق ناجیست. اسرا که پشت خط رویا بوده و صدای صفیه را شنیده به سرعت به طرف هتل می رود. مسئول هتل می گوید رویا نیمه شب به آنجا آمده و اتاق خالی نداشتند. صفیه راضی نمی شود و از او می خواهد رویا را از اتاق بیرون کند. وقتی صفیه می فهمد وسایل ناجی هم به انبار منتقل شده حالش بدتر می شود و اسرا خودش را می رساند و سعی می کند صفیه را آرام کند و رویا را به سختی راضی می کند که به خانه او برود.

قسمت بعدی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و چهل و سه 143 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بی‌گناهان قسمت صد و چهل و یک 141 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 143 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 141

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت صد و چهل و دو آپارتمان بی‌گناهان