قسمت صد و سی و هفت آپارتمان بیگناهان
آپارتمان بی گناهان قسمت دوم_2
ممدوح که به خانواده ی هان مشکوک است رو به اگه و اسرا و اینجی می گوید: « این خانواده یه چیزیش هست. معلومه با اون سن و سال همشون مجردن. اصلا وقتی پسره سه تا خواهر داشته چرا گفت تو بیمارستان تنها و بی کس بوده که اینجی پیشش بمونه! اینجی تو خیلی ساده ای! اون پسر گولت زده! » اسرا حرف های ممدوح را منطقی می داند و اینجی برای این که از زیر سوالات او در برود و ترجیح می دهد سکوت کند. همان موقع هان می آید تا کلید خانه را به آنها بدهد، ممدوح با دیدن او خیلی رک می گوید که دیگر به کمک او احتیاجی ندارند و در را به رویش می بندد!
چند ساعت می گذرد اما صفیه هنوز در حال شستن اسفناج هاست! گلبن یک دانه خیار برمیدارد تا به پدرشان بدهد که گرسنه نماند! وقتی هان آن را می بیند کلافه می گوید: «این چیه؟ میرم پیده بخرم! بابا گشنه موند. » گلبن می گوید: «داداش این کارو نکن. آبجی صفیه خیلی ذوق داره واسه این که خوراک اسفناج رو واسه بابا درست کنه. » هان می گوید: «پس سیمیت میخرم گشنه نمونیم. به صفیه نگو. »
اینجی در آیفون تصویری هان را در کوچه می بیند و فورا به بهانه ای بیرون می رود تا با او روبرو بشود. هان هم از دیدن او خوشحال می شود و هردو برای خرید سیمیت می روند. ممدوح از پنجره آن دو را می بیند و اخم هایش توی هم می رود.
هان کاغذ باطله ای در دست دارد و اینجی سلطا زباله را به او نشان می دهد تا آنجا بیندازد. هان تا دم سطل می رود اما دور از چشم اینجی تکه کاغذ را برای خودش نگه میدارد! وقتی اینجی به خاطر سیمیت ها از هان تشکر می کند، هان می گوید برای جبرانش می تواند او را برای خوردن چایی دعوت کند. اینجی هم لبخند میزند و قبول می کند.
شب می شود اما صفیه همچنان مشغول تمیز کردن اسفناج ها است و با ناراحتی خودش را سرزنش می کند و می گوید: «بعد عمری بابا یه چیزی ازم خواست اونم نتونستم انجام بدم. » گلبن از او می خواهد ناراحت نباشد و می گوید: «آبجی تو نبودی ما چیکار میکردیم؟ » صفیه می گوید: «من نباشم خوشحال و خندون زندگیتون رو میکنین. مخصوصا هان. از خداشه من بمیرم و راحت شه. » هان حرف های او را می شنود و با ناراحتی از خانه بیرون میزند و با سه شاخه گل برمی گردد. هرسه خواهر از دیدن گل ها خوشحال می شوند اما صفیه می گوید: «من که نمیتونم بهشون دست بزنم. کثیفن! » و گل ها را می گیرد تا ببرد و بشورد! نریمان عصبانی می شود و گل خودش را از او پس می گیرد و می گوید: «نمیخوام پژمرده شون کنی! »
ممدوح که از دروغ های اینجی عصبانی و ناراحت است به او روی خوش نمی دهد و ساعت ها در اتاقش می ماند. اگه و اینجی نگران او هستند.
هان از اسد خواسته تا سوئیچ ماشینی قدیمی را برایش بیاورد. وقتی اسد در را می زند، گلبن از چشمی در او را می بیند و با ذوق و هیجان در را باز می کند و چشم از اسد برنمیدارد!
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و سی و هشت 138 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و سی و شش 136 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 138 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 136منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت صد و سی و هفت آپارتمان بیگناهان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران