قسمت هفتاد و نه آپارتمان بیگناهان
آپارتمان بی گناهان 24-2
نصفه شب، گلبن و صفیه با لباس ضدعفونی یک دست سفید به پشت بام می روند. از آن طرف هم امره و غمزه از راه رسیده اند و منتظر هستند تا نریمان علامت بدهد که داخل بشوند. ناجی از پنجره، نریمان را می بیند که دوستانش را داخل ساختمان برد و کمی جا می خورد. وقتی نریمان و اگه به همراه غمزه و امره وارد پشت بام می شوند، توجه غمزه به بوی بدی که آنجا را گرفته جلب می شود که ناگهان با صفیه و گلبن روبرو می شوند. غمزه و امره شوکه می شوند و نریمان می ترسد. اگه وقتی می بیند اوضاع خوب نیست، زود دست غمزه و امره را می گیرد تا پایین ببرد. او آنها را دست به سر می کند اما بعد از رفتن آنها، نریمان که هم خجالت زده شده و هم از صفیه ترسیده، گریه می کند و پشت سر هم می گوید: «آبروم رفت. » اگه سعی می کند او را آرام کند.
از طرفی صفیه و گلبن هم نگران این هستند که آبرویشان رفته و صفیه خیلی از دست نریمان شاکی است. انها تصمیم می گیرند تا کسی خبردار نشده فورا کیسه زباله ها را به واحد پایینی ببرند. همان موقع صدای ناجی را می شنوند که صفیه را صدا میزند. هردو به سمت ناجی برمیگردند و صفیه خجالت زده به او خیره می شود. گلبن گریه می کند و می گوید: «آبجی بگو بره. » که ناجی می گوید: «اومدم کمکتون کنم. همراهتون دستکش هست؟ » صفیه و گلبن جا می خورند و گلبن به صفیه می گوید: «آبجی خیلی دوستت داره. »
تا قبل از طلوع افتاب همه کیسه زباله ها سر جای خودش برمیگردد.
نریمان با بغض با اگه درد دل می کند و می گوید: «منم مثل اونا هستم. اشغال های اونا بیرون انباشته میشه. مال منم درونم. »
صبح زود صفیه با عصبانیت سراغ نریمان می رود و می گوید: «حیفه تو که الان همش دارن پشت سرت حرف میزنن. هرچند تو آدمی نیستی که خجالت سرت بشه. » نریمان با عصبانیت می گوید: «اون آشغال هارو من اونجا جمع نکردم که خجالت بکشم. تو باید خجالت بکشی. من به مدرسه م هم میرم هرجای دیگه ای هم که بخوام میرم. من روم سفیده. تو فکر خودت باش! » صفیه با دهان باز فقط به او خیره می شود.
اینجی به دیدن هالوک می رود. هالوک می گوید: «تو جز برای پرسیدن در مورد شوهرت اینجا نیومدی نه؟ » اینجی می گوید: «میخوام بدونم چرا قبلا گفتی هان اونطوری نیست که میبینی. گفتی مریضه. تو چی میدونی؟ » هالوک می گوید: «شوهرت در مورد اون ماشین گفت اگه اینجی پرسید بگو ماشین منه. ولی فقط همین نیست. منو تهدید کرد گفت باید از اینجا بری. باور کن اگه اسلحه سمتم میگرفت انقدر نمیترسیدم. ولی نگاهش واقعا منو ترسوند. شوهر تو یه سادیسمه. » اینجی از شنیدن این حرف ها وحشت می کند اما با عصبانیت خانه را ترک می کند.
وقتی نریمان به مدرسه می رسد، رو به غمزه و اگه می گوید: «دیروز نشد خوش بگذرونیم اما امروز یه فکر دیگه دارم! »
جنید از اسرا می خواهد فرصت دوباره ای به او بدهد تا بتواند این بار همانطور که او می خواهد باشد. اما اسرا با عصبانیت او را پس میزند و می گوید: «من موش آزمایشگاهی تو نیستم. فقط اینجا به عنوان رئیستم تورو میشناسم نه چیز دیگه. »
هان عصبانیتش را در شرکت بروز می دهد و اسد نگرانش می شود. هان تعریف می کند که به خاطر وجود اسرا همه چیز بهم ریخته و اسرا گلبن را ناراحت کرده است و از اسد می خواهد از طرف او با اسرا صحبت کند تا از آپارتمان برود! اسد وقتی می فهمد اسرا گلبن را ناراحت کرده، خونش به جوش می آید و تصمیم می گیرد با او صحبت کند.
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت هشتاد 80 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت هفتاد و هشت 78 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 80 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 78منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت هفتاد و نه آپارتمان بیگناهان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران