قسمت هفتاد آپارتمان بیگناهان
آپارتمان بی گناهان 21-4
اگه تمام مدت آهنگ به نریمان خیره می شود و بعد از این اهنگ، ناجی می پرسد: «شنیدین؟ » نریمان منظور او را متوجه نشده و می گوید: «دستتون درد نکنه استاد. خیلی قشنگ بود. » ناجی دوباره سوالش را می پرسد که اگه با لبخند می گوید: «من شنیدم استاد... » ناجی می گوید: «پس به نریمان هم بگو... » بعد از این که از اتاق ناجی بیرون می روند نریمان که چیزی نفهمیده می گوید: «پس در مورد عشق بین خودش و آبجیم بود؟ » اگه از این که نریمان عشق را در چشمانش نمی بیند با غصه شب بخیر گفته و داخل خانه برمیگردد.
هان، اسرا و اسد را به خانه دعوت کرده تا اینجی را خوشحال کند. از طرفی هم با اسرا صحبت کرده تا به آنجا اسباب کشی کند. اسرا به اسد می گوید: «فقط یه چیزی نگرانم میکنه. اونم گلبنه. شاید این که منو تورو کنار هم ببینه اونو ناراحت کنه. » جمع چهار نفره شان در اتاقک پشت بام جمع می شوند و دور هم به یاد گذشته ها صحبت می کنند و می خندند. گلبن با غصه از دور انها را تماشا می کند که اسد متوجهش شده و دنبالش می شود و می گوید: «گلبن تو هم بیا. » گلبن با خجالت می گوید: «اگه بیام راحت نمیشین. شاید از من خوشتون نیاد و حوصله تون سر بره. » اسد می گوید: «نه اتفاقا تو خیلی دختر خنده داری هستی. » گلبن با بغض می گوید: «من واستون خنده دارم؟ » اسد که فهمیده حرف خوبی نزده می گوید: «منظورم اینه با تو هیچ وقت حوصله آدم سر نمیره گلبن. » گلبن که دلش شکسته می گوید: «خوبه. این که بهم بخندین بهتر از اینه که ازم بترسین. » و با گریه به خانه برمیگردد.
هان در مورد شنونده ای که امروز به رادیو زنگ زده و ماجرای زندگی اش اینجی را ناراحت کرده به اسرا می گوید. اسرا از چیزی خبر ندارد اما با اشاره ی اینجی سعی می کند دروغ اینجی را جمع می کند اما هان تیزتر از این حرف هاست. شب اینجی خوابش نمی برد و هان متوجه این موضوع شده و می پرسد: «مگه قرار نبود هرچی که اذیتمون میکنه رو بهم بگیم اینجی؟ » اینجی بالاخره غصه ای که برای صفیه و ناجی می خورد را برایش تعریف می کند.
هان با شنیدن این قضیه با عصبانیت و خشم به در اتاق ناجی می رود و فریاد میزند: «تو چجور آدمی هستی؟ ها؟ نمیدونی این کارت چطور خواهرمو نابود میکنه؟ چطور دلت میاد؟ اگه قراره بمیری چرا برگشتی؟ » اینجی از هان می خواهد آرام باشد و به زور او را از اتاق ناجی بیرون می برد. ناجی بدون حرفی همانجا می نشیند.
صبح زود، صفیه لباس زرد جدیدش را پوشیده و موهایش را باز کرده و با لبخند به خودش در آیینه خیره می شود. هان با خشم از پنجره به بیرون چشم دوخته...
اینجی متوجه می شود گوشی اش همراهش نیست و به اتاقک بالای پشت بام می رود تا آن را پیدا کند که لای مبل آنجا، دستبندی را پیدا می کند که رویش نوشته جیلان و عین دستبند خودش است که هان به او داده بود و با بغض و ناباوری زیرلب زمزمه می کند: «اونو هم با خودش اینجا اورده! »
صفیه جلوی در آپارتمان با لبخند منتظر ناجی ایستاده... در حالی که ناجی بیهوش و زخمی در اتاقش در هتل افتاده و حرکت نمی کند....
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت هفتاد و یک 71 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت شصت و نه 69 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 71 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 69منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت هفتاد آپارتمان بیگناهان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران