قسمت شانزده آپارتمان بیگناهان
آپارتمان بی گناهان 4-3
هان انقدر از ناراحت می شود که شبانه به سمت زباله ها می رود و با عصبانیت آنها را به هم می ریزد و بعد هم همانجا لا به لای آنها دراز می کشد و اشک می ریزد.
گلبن وقتی از خواب بیدار می شود این بار جایش را خیس نکرده و خیلی خوشحال می شود. او با هیجان یک لباس زیبا از کمدش برمیدارد و با رقص و خوشحالی دور خودش می چرخد.
هان به سرکار می رود و وقتی اسد می فهمد اینجی به او نه گفته، از هان می خواهد عقب نکشد اما هان می گوید: «نه یه بار، دو باره که بهم نه گفته و دیگه نمیدونم چیکار میتونم کنم... » و اسد را از اتاق بیرون می فرستد. اسد بیخیال نمی شود و به اسرا زنگ میزند و از او می خواهد تا کاری کنند که هان و اینجی به هم برسند... اسرا هم قبول می کند.
اینجی استعفا نامه اش را به رئیس می دهد. رئیس که به فکر خواهرزاده اش است می گوید: «تا نرفتی اویگار از این موضوع چیزی خبردار نشه وگرنه خیلی ناراحت میشه. » اینجی سر پخش رادیو می رود تا آخرین برنامه را پیش ببرد. اویگار از اینجی می پرسد که اگر دست او لحظات بدش را پاک میکرد یا نه؟ اینجی می گوید: «پاک نمیکردم حتی اون لحظه هایی که خیلی احساس پشیمونی کردم. چون آدم از اونا درس میگیره. » اویگار می گوید: «به نظر من نباید انقدر گنده گنده حرف زد! » اینجی می گوید: «حالا که فکر میکردم میخواستم دو سال اخر زندگیم رو پاک کنم! » اویگار می گوید: «این برنامه هم جز همین دوساله یادت نره! » اینجی با بغض می گوید: «باید چیزیو با شنوندگان در میون بذارم... امروز اومدم اینجا تا خداحافظی کنم... » ترانه ای را غمگین را برای سرباز گلوله ای خودش می خواند... هان که در حال گوش دادن به پخش امروز بوده، با ناراحتی به صدای او گوش می دهد... همان موقع اسرا وارد اتاق او می شود و به هان می گوید که عقب نکشد و به خاطر اینجی بجنگد. هان هم با حرف های آنها راه می افتد. از طرفی گلبن با خوشحالی بالاخره وارد شرکت می شود اما همان موقع هم هان از شرکت بیرون زده و گلبن ناگهان، اسرا و اسد را می بیند که انگشتری که هان برای اینجی خریده بود را در دست گرفته اند و با خوشحالی در مورد آن صحبت می کنند. اسد می گوید: «کاش زودتر بشه عروسی بگیریم و یه نفس راحت بکشیم. » اسرا هم با خوشحالی می گوید: «آره بخدا. ما هم خیالمون راحت میشه. » اما گلبن که به اشتباه فکر می کند اسد از اسرا خواستگاری کرده دلش می کشند و در حالی که اشک می ریزد شرکت را ترک می کند...
هان به سمت محل کار اینجی می رود اما اینجی آنجا نیست. اویگار با دیدن هان به سمتش می رود و با عصبانیت می گوید: « اگه تو پیدات نشده بود ما خیلی وقت پیش ازدواج کرده بودیم. » هان می گوید: «آخرین باره بهت هشدار میدم که ازش دور بمونی! » و گلوی اویگار را به شدت فشار می دهد و به دیوار می چسباند. دایی اویگار به زور اویگار را از دست هان نجات می دهد.
اینجی در خانه بین وسایل ممدوح نامه ای از مادرش پیدا می کند که نوشته: بابا میدونم نمیای چون میترسی خشمم نسبت بهت نرم بشه اما اشکالی نداره. من به خاطر چیزی پشیمون نیستم. چون از اشتباه کردن و دوست داشتن نمیترسم. میدونم دخترم اینجی مثل من به صدای قلبش گوش میده و هیچ وقت به خاطر عشقش شرمنده نمیشه... همان موقع ممدوح وارد می شود و اینجی با ناراحتی می گوید: «همون کاری که با مامانم کردی با منم میکنی. دوست داشتن تو اینجوریه؟ » و از خانه بیرون میزند.
قسمت بعدی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت هفده 17 قسمت قبلی - سریال آپارتمان بیگناهان قسمت پانزده 15 Next Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 17 Previous Episode - Apartemane Bi Gonahan Serial Part 15منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: قسمت شانزده آپارتمان بیگناهان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران