قسمت سی و هفت محکوم

   سریال محکوم قسمت سی و هفت 37Mahkoom Serial Part 37

باریش به فیرات می‌گوید یا کیف را به او بدهد تا جان دخترش در خطر نباشد و یا پلیس آن‌ها را دستگیر می‌کند. فیرات می‌گوید اگر او دستگیر شود، چاقو را به پلیس می‌دهد و باریش هم دستگیر می‌شود. سپس صدای پارس یک سگ می‌آید؛ فیرات قبول می‌کند کیف را به باریش بدهد و او و بقیه سریع از آنجا فرار می‌کنند.

رفیع پیش سینیور است و فیلم دوربین مدار بسته‌ای که باریش برایش ارسال کرده را به سینیور نشان می‌دهد و می‌گوید مشخص است که باریش 7 ماه پیش با فیرات همدستی کرده است. او می‌گوید با توجه به اینکه مشخص شده جاسوس باریش یساری بوده، می‌توانند کارشان را شروع کنند و سینیور فردی را که کنار رفیع نشسته و دهنش بسته است را می‌کشد.

پلیس‌ها به عمارت یساری می‌رسند و باریش به پلیس توضیح می‌دهد که سروصدا آمده و نگران شده‌اند و برای همین با پلیس تماس گرفته‌اند و پلیس را راهی می‌کند. باریش و ساشا به عمارت می‌روند و کیف را باز می‌کنند اما چاقو داخل کیف نیست و فقط پرونده باریش داخل آن است. باریش به شدت عصبانی می‌شود.

فیرات و بقیه به میخانه برمی‌گردند؛ فیرات می‌گوید وقتی صدای پارس سگ آمد یادش می‌آید برای اینکه سگ به خاطر بوی خون زمین را نکند، چاقو را آنجا نگذاشته بود. او می‌گوید در مسیر خانه یک مغازه عروسک فروشی هست که صاحب آن یک خانوم مسن به اسم ماجده است. فیرات می‌گوید یک بار با نازلی به آنجا رفته بود و نازلی عروسکی را انتخاب کرده بود که فروشی نبود. برای همین در شب حادثه، باریش وارد مغازه ماجده خانوم شد و چاقو را در لباس ان عروسک پنهان کرد. فیرات می‌گوید باید به آن عروسک فروشی بروند. خان بابا می‌گوید دیر است و فردا به آنجا بروند.

نیمه شب، یادگار پیش خان بابا می‌آید و یک پاکت به او می‌دهد؛ خان بابا پنهانی پاکت را باز می‌کند و یک اسلحه، یک کارت شناسایی پلیس و یک برگه در آن است.

فیرات و حاجی در میخانه نشسته‌اند و حاجی در مورد علت اینکه باریش با تیپ شخصی خودش آمده بود را می‌پرسد. فیرات می‌گوید این کار برای او هم عجیب بود و حتما دلیل دارد. سپس در مورد اینکه باریش به دنبال اسم یک جاسوس می‌گردد به حاجی می‌گوید.

باریش به خانه می‌رود و بوگه از او می‌خواهد برگه‌ای را که تایید می‌کند بوگه دیگر رییس پرورشگاه نیست، امضا کند. باریش اول قبول نمی‌کند و می‌گوید باید زاهد را اذیت کنند و خود بوگه هم می‌خواهد رییس باشد. بوگه می‌گوید دیگر ریاست آنجا برایش مهم نیست و می‌تواند خودش به کارهای خیرش برسد و از او می‌خواهد امضا کند. وقتی باریش خودکار را از توی جیبش برمی‌دارد، دستش به دکمه آن می‌خورد و صدای باریش وقتی که فیرات از او پنهانی اعتراف گرفته بود و ضبطش کرده بود پخش می‌شود. باریش از این کار فیرات عصبانی می‌شود.

صبح روز بعد، فیرات و پاشا و قنبر و حاجی به عروسک فروشی می‌روند. قنبر و پاشا به ماشین برمی‌گردند و می‌گویند ماجده خانوم چند ماه قبل فوت کرده و پسرش که اخلاق خوبی هم ندارد در حال جمع کردن مغازه است. فیرات و حاجی به مغازه می‌روند و فیرات می‌بیند که عروسک آنجا نیست. پسر ماجده می‌گوید آن عروسک به فروش رفته است. او ناگهان با دیدن چهره فیرات و حاجی متوجه می‌شود که آن‌ها فراری هستند و می‌خواهد با پلیس تماس بگیرد. فیرات او را می‌زند و بیهوش می‌کند، سپس سریع لیست مشتری‌ها را برمی‌دارد و با حاجی از آنجا متواری می‌شوند.

باریش در خانه خودکارش را توی گاوصندوقش نگه می‌دارد. نازلی در حال نقاشی کشیدن است و به بوگه می‌گوید امروز تولد پسرش است و دوست دارد پیش او باشد. بوگه می‌گوید فیرات الان نمی‌تواند او را ببیند اما قول می‌دهد به زودی او را پیش پدرش ببرد.

در میخانه بچه‌ها برای فیرات کیک گرفته‌اند و او را سورپرایز می‌کنند. صدای در می‌آید و همه از اینکه چه کسی سرزده به آنجا آمده متعجب و نگران می‌شوند. باریش و ساشا در مغازه عروسک فروشی هستند. باریش از صاحب مغازه می‌خواهد بگوید که عروسک را به چه کسی فروخته است. او وعده پول زیادی را به پسر ماجده می‌دهد. مرد می‌گوید آن را به یک کلکسیونر به اسم آلپر فروخته است.

پایان قسمت 37

قسمت بعدی - سریال محکوم قسمت سی و هشت 38 قسمت قبلی - سریال محکوم قسمت سی و شش 36 Next Episode - Mahkoom Serial Part 38 Previous Episode - Mahkoom Serial Part 36

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: قسمت سی و هفت محکوم